«چیزی از دوره صحابه نگذشته بود که مردانی با کفایت برآمدند تا در حمل امانت الهی و ادای رسالت او در زمین جانشین آنها شوند و آنان تابعانی بودند که اصـحاب را با نیکـوکاری تبعیت کـردند. آنان مـردانی بودند که زمـان از امـکان بهره مندی از انوار روزگار پر خیر و برکت رسالت تأخیرشان انداخت. و با مراجعه به بزرگان صحابه و بست نشستن بر آستان مقدس آنان، [عدم درک عهد رسالت را] جبـران می کـردند و از دانش آنها استــفاده می کـردند و از نور هدایتشـان بهـره می گرفتند. آن که امتداد نور رسالتی است که جای جای زمین را روشن کرده است قطعاً پایدار و جاودان می ماند».[۲۲۷]
بنابراین، ایشان، برای صحابی و تابعی جایگاهی فراتر از سایر مفسران قائل می باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۲-۲-۱٫ قول صحابی
آیت الله معرفت، در بیان اعتبار و جایگاه قول صحابی آن را از قول تابعی جدا نموده است و به همین جهت، ابتدا به شروط و جایگاه قول صحابی پرداخته می شود:
۲-۲-۲-۱-۱٫ شروط اعتبار قول صحابی
پس از بیان دیدگاه آیت الله معرفت در باب حجّیت خبر واحد در تفسیر، به شرائطی که ایشان در پذیرش این گونه روایات بیان داشته، اشاره می کنیم.
ایشان پیرامون اعتبار قول صحابی به نظر زرکشی استناد می کند که او، یکی از منابع تفسیری را «قول صحابی» ذکر کرده است.[۲۲۸]
آیت الله معرفت دو شرط را در اعتبار اخبار آحاد نام می برد که اگر روایتی دارای این دو شرط بود، نمی توان در انتساب آن به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله شک کرد، اگر چه به ظاهر، سند به رسول خدا صلی الله علیه و آله متصل نباشد:
الف. صحت اِسناد
اولین شرطی که ایشان، ذکر می کند درستی اسناد است؛ یعنی سلسله سند تا ناقل حدیث، دچار هیچ گونه ارسالی[۲۲۹] نشده باشد.[۲۳۰]
ب. صحابی طراز اول
دومین شرط این است که راوی حدیث از صحابیان طراز اول باشد. به نظر می رسد، مقصود ایشان، صحابیانی است که در تفسیر قرآن مرجع دیگران بوده و به عبارت دیگر، از شرط «عدالت» برخوردار باشند.[۲۳۱]
در جای دیگر، با اشاره به اینکه روایت صحابی با شروطی، در حکم روایت مرفوع است، به بیان دیدگاه دانشمندان پرداخته و می گوید:
«امری که [علمای] قوم در آن قائل به تفصیل شده اند، میان موردی است که برای رأی و نظر دخالتی در آن باشد و موردی که چنین نباشد. در مورد قسم اول، گفته اند موقوف بر صحابی است و اسناد آن به پیامبر صلی الله علیه و آله صحیح نیست و در مورد دوم گفته اند که راهی به سوی علم به آن جز از طریق وحی نیست. پس، ناگزیر حدیث مرفوع به پیامبر صلی الله علیه و آله است. و این به خاطر جایگاه عدالت صحابی و وثاقت او در دین است که از چیزی که راهی برای حسّ آن وجود ندارد، خبر نمی دهد، مگر هنگامی که دانای راستگوی امانتداری به ا و خبر داده باشد».[۲۳۲]
ایشان در این کلام روایت صحابی را به دو قسم تقسیم نموده است: قسمی که موقوف بر اوست و در بردارنده اجتهاد و نظر وی می باشد که قابل قبول نیست. و قسم دوم که با وجود عدم اتصال به پیامبر صلی الله علیه و آله ، اسناد آن به پیامبر صلی الله علیه و آله، صحیح می باشد.
ایشان، برای اثبات این مدعا، به گفته امام علیعلیه السلام استناد می کند که درباره منابع سرشار علمش سؤال شد و این گونه پاسخ داد:
«جز این نیست که آموزشی از صاحب علم است، علمی که خدا به پیامبرش صلی الله علیه و آله آموخت و او به آن را به من آموزش داد، و برایم دعا کرد که سینه ام آن را حفظ کند و درون جانم آن را در آغوش گیرد ».[۲۳۳]
ایشان با بیان این گفته از امیرالمؤمنینعلیه السلام، در واقع مصداق صحابی واقعی را نشان داده است و مقصود این بوده که صحابیِ دارای چنین مقامی، سخنش حجّت است.
همچنین، به تحقیق پیرامون تعریف صحیح «صحابی» می پردازد و آن را در لغت، قرآن و کلام معصومانعلیهم السلام جست و جو می کند و سعی دارد از «صحابی» تعریف جدیدی ارائه دهد و بالاخره آن را این گونه تعریف می کند:
«صحابه ـ جمع صحابی ـ فرهیختگانی از شیفتگان فخر رسالت بودند، که…تمامی هستی خود را بر طبق اخلاص، نثار مقدمش می نمودند و در پرورش شجره طیبه اسلام و نشر و پخش تعالیم عالیه قرآن لحظه ای غفلت نمی ورزیدند…هیچ گاه تعلل نجسته و در سختی ها و دشواری ها، عقب گرد نکرده…و چون سپری آهنین، جلو هر گونه بدعت و ناروایی می ایستادند، گرچه به قیمت از دست دادن جان و هستی خویش باشد…».[۲۳۴]
چنان که در مقامی دیگر به بیان داناترین صحابه می پردازد و معیارهایی را برای شناسایی شایستگی فرد به عنوان صحابی، ذکر می کند که به نظر می آید همان ملاک های «عدالت» است. او در این باره می گوید:
«شایستگی مرد و استقامت او در دین به وسیله تقوای او از محارم الهی و فرمانبرداری او از اوامر و نواهی او و در اطاعت از پیامبر و پیروی سنت او و عمل به سفارش های او شناخته می شود، بدون این که پس از فرمان خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله برای خود اختیاری قائل باشد؛ زیرا ایمان راستین، اقتضا می کند که امر خود را کاملاً به خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله تسلیم کند».[۲۳۵]
بنابراین بسیاری از کسانی که در اسم و رسم با عنوان «صحابی» خوانده می شوند، از دایره این تعریف خارج می گردند.
ایشان معتقد است، صحابی رسول خداصلی الله علیه و آله، مانند حواریان عیسیعلیه السلام گروه خاصی بودند که در جهت
کسب معنویت، جنبه اختصاصی به آن حضرت را داشتند. بنابراین، به همه کسانی که در خدمت رسانی به حضور آن حضرت شرفیاب می شدند، نمی توان عنوان «صحابی» را اطلاق نمود.[۲۳۶]
وی در ادامه این تعریف را منسوب به بزرگان شیعه دانسته و آن را برگرفته از قرآن و حدیث می داند.[۲۳۷]
ج. عدم دخالت رأی و نظر
علاوه بر دو شرط گذشته که آیت الله معرفت، به آن اشاره نموده، می توان از شرط سومی نیز، یاد نمود که در اعتبار روایت صحابی باید لحاظ شود تا بتوان به طور قطع قول صحابی در تفسیر را، به رسول خدا صلی الله علیه و آله متصل دانست و آن در مواردی است که مربوط به اجتهاد و نظر شخصی وی، مشاهدات کنونی فهم وضع لغوی یا آنچه به آداب و رسوم رایج و… می باشد، مربوط نشود.[۲۳۸]
ایشان، قول صحابی که مستند به طریق وحی نبوده و رأی و نظر در آن دخالت پیدا کرده باشد را موقوف به صحابی دانسته است و اسناد آن به پیامبرصلی الله علیه و آله را صحیح نمی داند.[۲۳۹]
اما در مقامی دیگر، به طور صریح موضع خود را راجع به حجّیت قول صحابی اظهار نموده و حتی اجتهاد او را نیز، معتبر عنوان می کند و می گوید:
«[نظر] صحیح این است که قول صحابی در تفسیر معتبر است، خواه در درایت [و نظر اجتهادی او] خواه در روایت او. و نیز این که [قول صحابی] یکی از منابع اصلی در تفسیر است، ولی لازم است از اقوال ضعیف و مجعول پرهیز شود … و آن حق است و تردیدی در آن نیست، پس از این که راهنمای ما در این بخش، تحقیق است و نه تقلید».[۲۴۰]
شاید مراد از «درایت» صحابی، چیزی غیر از اجتهاد و اعمال نظر شخصی باشد و نظر به فهم و درک او نسبت به معارفی دارد که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آموخته است.
۲-۲-۲-۱-۲٫ نقد دیدگاه علمای شیعه
ایشان، به نقد دیدگاه علمای شیعه می پردازد که تفسیر صحابی را – هر چند از مقام رفیعی برخوردار باشد - تفسیری موقوف دانسته اند و اسناد آن به پیامبرصلی الله علیه و آله را صحیح نمی دانند.[۲۴۱]
وی، در نقد این مطلب، تفسیر صحابی را مستند به آنچه از پیامبرصلی الله علیه و آله فرا گرفته می داند و در توجیه این مسئله می گوید:
«ممکن است او آن مطلب را از بخش هایی از تعالیم پیامبر صلی الله علیه و آله استنباط کرده و از مبانی و اصولی که از حضرت آموخته است استخراج نموده باشد، بدون این که از حضرتش تصریحی بر این فرع به طور ویژه شده باشد. پس این اجتهادی از سوی صحابی جلیل القدر است و وابسته به میزان زیرکی و عمق نظر او در فهم مبانی اسلام و قرآن بر اساس آنچه پیامبر به او آموخته است می باشد. مجتهد گاهی خطا می کند و اگر معصومعلیه السلام نباشد این طور نیست که همیشه کلامش قرین صواب باشد».[۲۴۲]
ایشان، همچنین، وقف در روایات صحابه را به وقف در روایات ائمه علیهم السلام تشبیه می کند و می گوید: «و از اینجاست که آنچه از ائمه معصومعلیهم السلام وارد شده است به خود آنان اسناد می دهیم، اگر چه یقین داریم که آموزشی از صاحب علمی محکم و منبعی استوار است…».[۲۴۳]
بنابراین، همان طور که کلام ائمهعلیهم السلام را حجّت می دانیم، باید کلام صحابه را نیز حجّت بدانیم.
در این میان، از موضع علامه طباطبایی در این باره اظهار شگفتی می کند که آیه Cوَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمB[244] را دال بر حجّیت کلام پیامبرصلی الله علیه و آله در بیان آیات قرآن دانسته و کلام اهل بیت علیهم السلام را نیز بر اساس حدیث ثقلین، ملحق به آن کرده، ولی کلام سایر افراد از جمله صحابه و تابعان را، به علت عدم شمول آیه و نداشتن نص قابل اعتماد بر این مطلب، فاقد حجیّت خوانده است.[۲۴۵]
ایشان به پاسخ و نقد دیدگاه علامه می پردازد و دلائلی از قرآن[۲۴۶] و روایات[۲۴۷] برای اثبات حجّیت گفته صحابی ذکر می کند.[۲۴۸]
۲-۲-۲-۱-۳٫ علل اعتبار قول صحابی
آیت الله معرفت به علت اعتبار و ارزش تفسیر صحابی نیز اشاره نموده و آن را «نزدیکی جایگاه او به پیامبرصلی الله علیه و آله » و «میزان بالای عنایت حضرت به تربیت و تعلیم آنان» می شمرد. همچنان که از نظر زمانی نزدیک ترین افراد به حضرت بودند که با اهداف و روش و مقاصد ایشان، بیش از سایر افراد آشنا بودند.[۲۴۹]
۲-۲-۲-۲٫ قول تابعی
آیت الله معرفت، به دو سبب عمده به عنوان عامل ارزش اقوال تابعان، اشاره می نماید:
۲-۲-۲-۲-۱٫ علل اعتبار قول تابعی
ایشان، به دو علت را به عنوان عامل ارزش قول تابعی، عنوان نموده است:
الف. تابعان، شاگردان مکتب صحابه
آیت الله معرفت پس از بیان این مطلب که تابعان در حقیقت شاگردان و فارغ التحصیلان مکتب صحابه می باشند، حجم وسیع تفاسیر را منسوب به تابعان می داند و در حقیقت آنان را ناقلان روایت صحابه معرفی می کند.[۲۵۰]