شکل ۲-۲: چگونگی به تعادل رسیدن قیمت پیشنهادی خرید و فروش (فدایی نژاد،۱۳۷۸)
در نمودار شماره (۲-۲) نیز همچنان قیمت تعادلی برقرار میباشد اما در بازار واقعی این قیمتهای معاملاتی است که مورد توجه قرار میگیرد. این قیمتها، تفاوت پیشنهاد خرید و فروش بازارسازهاست. قیمتی که بازارساز اوراق بهادار را میخرد، قیمت پیشنهادی خرید و قیمتی که با آن اوراق بهادار را میفروشد، قیمت پیشنهادی فروش نامیده میشود. اختلاف بین این دو قیمت، شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش خواهد بود. اگر بیشتر از یک بازارساز وجود داشته باشد، تفاوت بالاترین قیمت پیشنهادی خرید و پایینترین قیمت پیشنهادی فروش را شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش بازار مینامند و نقطۀ تعادلی جایی بین قیمت پیشنهادی خرید و فروش بازار قرار میگیرد. معامله زمانی رخ میدهد که بالاترین قیمت پیشنهادی خرید و پایینترین قیمت پیشنهادی فروش برابر باشند. در یک بازار مالی سازمان یافته ، نقش بازارسازان ایجاد جریان دوطرفه قیمت برای پیشنهاد خرید و پیشنهاد فروش در تمام شرایط میباشد. به طور خلاصه، بازارسازها مسئولیت تنظیم بازار را به عهده خواهند داشت و برای اجرای این وظیفه آنان باید موجودی مناسبی از اوراق بهادار را داشته باشند تا بتوانند نوسانات قیمتها را کنترل نمایند. نگهداری موجودی برای این افراد هزینههایی در بر خواهد داشت که از طریق اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش اوراق بهادار، این هزینهها را جبران میکنند. در نمودار شماره (۲-۲) درآمد بازارسازان به صورت هاشور زده نشان داده شده است. در واقع به بیان ریاضی میتوان گفت که (Pa-Pb)Q درآمد بازارسازان میباشد. هزینهها و ریسک عملیات بازارسازها به ویژگیهای خاصی از قبیل افت و خیز بازار و یا وسعت بازار[۳۶] ، عمق بازار[۳۷] و انعطاف پذیری بازار[۳۸] بستگی دارد. در ضمن، ریسک عملیات بازارسازی به تعداد افرادی که بر اساس انگیزه ی اطلاعاتی و نه انگیزه ی نقدینگی اقدام به انجام مبادله مینمایند، بستگی دارد. در نمودار شماره ی (۲-۳) به این رابطه پرداخته میشود (فدایی نژاد،۱۳۷۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اگر در بازاری به حد کافی برای اوراق بهادار، حجم خرید و فروش به قیمت تعادلی وجود داشته باشد میتوان گفت که این بازار دارای وسعت کافی میباشد و به عبارت دیگر ، روان[۳۹] است. بازارهایی که تعداد خریداران و فروشندگان در آن کم است به بازارهای کم رمق[۴۰] معروف میباشند. نقدینگی اوراق بهادار به درجه ی روان بودن بازار بستگی دارد. شکاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش در یک بازار روان، کم تر از شکاف قیمت پیشنهادی در بازار کم رمق میباشد زیرا در بازارهای روان، حجم معاملات بالاتر و ریسک آن نیز کمتر است (فدایی نژاد،۱۳۷۸).
بازاری دارای عمق است که قیمت پیشنهادی خرید و فروش بازارساز نزدیک به قیمت تعادلی باشد که تغییرات قیمت در چنین بازاری غالباً پیوسته میباشد. اما در بازار کم عمق[۴۱] تغییرات قیمت به صورت جهشی و ناپیوسته میباشد. تغییر قیمتها در بازارهای عمیق پایینتر از تغییر قیمتها در بازارهای کم عمق میباشد. بنابراین ریسک بازارسازها در بازارهای عمیق کمتر از بازارهای کم عمق است. اگر بازار عمیق باشد اوراق بهادار نیز دارای قابلیت برگشت زیاد خواهد بود. نمودار شماره ی (۲-۴) یک بازار کم رمق (Thin) و کم عمق (Shallow) را نشان میدهد (فدایی نژاد،۱۳۷۸).
شکل ۲-۳: وسعت و عمق بازار
شکل ۲-۴: بازار کم رمق و کم عمق
۲-۱۱-۲-معیار نسبت گردش معاملات
نسبت گردش، فراوانی یا تعداد دفعات تکرار معاملات دارایی را اندازه گیری می کند و با نقد شوندگی بازار رابطه ای مثبت دارد. هرچه نسبت گردش معاملات (تعداد سهام معامله شده به تعداد سهام منتشر شده و فروش رفته) بزرگ تر باشد، نقد شوندگی بازار نیز بیش تر است و برعکس. نسبت گردش با معیار تفاوت قیمت های پیشنهادی خرید و فروش رابطه ای معکوس دارد. زیرا هر چه معیار اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش بزرگ تر باشد، منجر به کاهش فراوانی یا تعداد دفعات تکرار معاملات سهام در بازار می شود (جاستین و همکاران[۴۲]،۲۰۰۷)
۲-۱۱-۳-معیار عدم نقد شوندگی آمیهود[۴۳]
آمیهود (۲۰۰۲) برای محاسبه ی نقدشوندگی معیار تازه ای معرفی نمود که از طریق استفاده از داده های روزانه در رابطه با بازده و حجم معامله، قابل ارزیابی است. این معیار برابر با نسبت قدر مطلق بازده ی روزانه ی سهام به حجم معامله در روز است.
رابطه (۲-۱۳)
در این معیار R و V به ترتیب برابر با بازده و حجم در روز d از ماه t است و days برابر با تعداد روزهای معامله ی سهام i در ماه t است. همان طور که مشاهده می شود، در این معیار برای محاسبه ی نقدشوندگی به حجم معاملات و تعداد روزهای معامله ی یک سهم توجه شده است. این بدان معنی است که اگر حجم معاملات سهمی پایین باشد، یا در طی یک دوره ی زمانی مشخص تعداد روزهای معاملاتی آن کم باشد، در نتیجه ی آن سهم از نقدشوندگی پایینی برخوردار است (آمیهود،۲۰۰۲).
معیار نقد شوندگی آمیهود بر این اساس استوار است که اگر قیمت سهام در واکنش به حجم کوچکی از معاملات سهام به مقدار قابل توجهی تغییر کند، سهام از نقد شونگی پایین تری برخوردار است (یعنی اندازه معیار عدم نقد شوندگی آمیهود برای آن بالا است). پس معیار عدم نقد شوندگی آمیهود واکنش قیمت بازار سهام را نسبت به جریانات سفارش اندازه گیری می کند (ویرال و پدرسن[۴۴]،۲۰۰۵).
۲-۱۱-۴- معیار نسبت حجم معاملات به تغییر پذیری
معیار حجم معاملات به تغییرپذیری کم تر مورد استفاده قرار می گیرد. برای محاسبه ی این معیار، نسبت گردش بر انحراف معیار بازدهی بازار سهام تقسیم می شود. بازارهایی که از نقد شوندگی بالاتری برخوردار هستند، این توانایی را دارند که حجم بالای معاملات را بدون مواجه شدن با نوسانات عمده در قیمت، اداره کنند. با توجه به توضیحاتی که در رابطه با معیار عدم نقدشوندگی آمیهود گفته شد، می توان نتیجه گرفت که مقدار بالاتر این معیار با نقد شوندگی بالاتر بازار و مقدار پایین تر آن با نقد شوندگی کم تر بازار مرتبط است. در بازار های نو ظهور که بازار از ثبات کم تری برخوردار است، این معیار در پیش بینی ارتباط موجود بین نقدشوندگی و بازده ی سرمایه، کاربرد بیشتری دارد (جیانگ و همکاران[۴۵]، ۲۰۰۳).
۲-۱۲- ریسک نقدشوندگی
در هر بازار مالی با توجه به گستردگی و عمق بازار، ابزارهای متنوعی جهت سرمایه گذاری وجود دارد. سرمایه گذاران، با عنایت به بازده و ریسک دارایی ها، سرمایه گذاری می کنند. نرخ تنزیل یا نرخ بازده ی مورد انتظار هر دارایی، نشانگر بازده از دست رفته تحت شرایط ریسک مساوی ناشی از تحصیل آن دارایی است. به دلیل طبعیت ریسک گریزی، سرمایه گذاران به دنبال دارایی هایی هستند که بتوانند به سادگی آن را به نقد تبدیل کنند و یا در ازای تحمل این ریسک، بازده اضافی کسب کنند. این موضوع، ریسک نقدشوندگی سهام را در ذهن خریدار متبلور می سازد.
ریسک نقدشوندگی که گاهی با عنوان ریسک نقدینگی از آن یاد می شود؛ به اواسط دهه ۸۰ میلادی باز می گردد. این موضوع به رغم ریشه ای بودن آن، همچنان جزء تحقیقات جدید در زمینه مدیریت مالی محسوب می شود. هر چند که طی همین مدت اندک نیز افراد بسیاری به مطالعه این موضوع پرداختند و نتایج متفاوتی را ارائه نمودند. با این وجود هر چه ریسک نقدشوندگی سهام بیشتر باشد، آن سهم برای سرمایه گذار جذابیت کمتری دارد، مگر اینکه بازده ی بیشتری عاید دارنده آن گردد (یحیی زاده فر و خرمدین،۱۳۸۷). بنابراین، مفهوم ریسک نقدشوندگی نقش به سزایی در تصمیم گیری ها ایفا می نماید که ممکن است تاثیر منفی بر ارزش سهام بگذارد. این ریسک زمانی اتفاق می افتد که قیمت سهام در واکنش به حجم معاملات کم، تغییرات زیادی داشته باشد (مارشال و یانگ[۴۶]، ۲۰۰۶).
در این رابطه، پاستور و استامباگ[۴۷] (۲۰۰۳) یک مدل تجربی قیمت گذاری دارایی طراحی کرده اند که ریسک نقدینگی را با توسعه مدل سه متغیره ی طراحی شده توسط فاما و فرنچ[۴۸] (۱۹۹۳) برای محاسبه ی عامل نقدینگی بازار مطرح می نماید. این مدل به شرح رابطه (۲-۱۴) می باشد:
رابطه (۲-۱۴)
در این رابطه:
ri,t : بازده ماهانه اضافی نسبت به نرخ بازده ی بدون ریسک سهام i در ماه t
MKT، SMB و HML به ترتیب صرف ریسک بازار، عامل اندازه و نسبت ارزش دفتری به بازار در مدل فاماو فرنچ (۱۹۹۳) می باشد.
LIQ : معیار نقدینگی بازار در ماه t
نقدینگی ماهانه برای سهام i در ماه t از طریق رگرسیون زیر به دست می آید:
رابطه(۲-۱۵)
d=1,……D
: حجم معاملات سهام شرکت i در روز d در ماه t
: بازده ی سهام شرکت i در روز d در ماه t
: بازده ی مازاد (نرخ بازده ی مازاد بر نرخ بدون ریسک) روزانه که به شرح رابطه (۲-۱۶) محاسبه می گردد:
رابطه(۲-۱۶)
که در رابطه فوق
: میانگین بازده ی بازار در روز d در ماه t.
: بازده ی سهام شرکت i در روز d در ماه t است که طبق رابطه (۲-۱۷) محاسبه می شود:
رابطه(۲-۱۷)
: نرخ بازده ی سهم شرکت i در دوره ی t.
:قیمت سهم شرکت i در دوره ی t.
: قیمت سهم شرکت i در دوره ی t-1.
:منافع مالکیت سهم شرکت i در دوره ی t (سود نقدی هر سهم).
: درصد سهام جایزه ی شرکت.
(مبلغ اسمی هر سهم در ایران ۱۰۰۰ ریال می باشد).
: نقدینگی ماهانه ی بازار که برابر با میانگین موزون نقدینگی شرکت ها در هر ماه است که به شرح رابطه (۲-۱۸) محاسبه می شود:
رابطه (۲-۱۸)
برای محاسبه ی تغییرات غیر منتظره در نقدینگی بازار، رگرسیون رابطه (۲-۱۹) اجرا می شود:
رابطه (۲-۱۹)
در جایی که