۵
۵
رضایت اقتصادی
رضایت از درآمد و داراییها
رضایت از کیفیت مسکن
رضایت از شغل
ترتیبی
ترتیبی
ترتیبی
۰ تا ۵
۰ تا ۵
۰ تا ۵
۵
۵
۵
نتایج بیانگر آن است که در رابطه با شاخص رضایت سیاسی با حذف معرف «ترس از تهدید نظامی آمریکا و اسرائیل»، ضریب آلفای کرونباخ از ۷۷۶/۰ به ۷۹۰/۰ افزایش مییابد. کمترین همبستگی (۳۷۰/۰) مربوط به معرف «ترس از تهدید نظامی آمریکا و اسرائیل» است و بیشترین همبستگی (۶۹۵/۰) مربوط به معرف «رضایت از تصمیمات و اقدامات سیاسی نظام» است. بنابراین شاخص رضایت سیاسی با ترکیب ۴ معرف ساخته شده است. حداکثر امتیاز یک فرد در رابطه با شاخص رضایتمندی سیاسی برابر با ۲۰ است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در رابطه با مولفه اجتماعی نیز با حذف معرف « ای کاش هیچ وقت به دنیا نمیآمدم » ضریب آلفا از ۵۷۱/۰ به ۷۲۷/۰ افزایش یافت. بنابراین شاخص رضایتمندی اجتماعی از ترکیب ۵ معرف حاصل شد. حداکثر امتیاز یک فرد از شاخص مذکور برابر با ۲۵ است.
تمامی معرفهای مولفه اقتصادی نیز همبسگی معناداری با یکدیگر داشته، آلفا نیز برابر با ۸۶۹/۰ است. کمترین میزان همبستگی (۶۴۵/۰) با سایر معرفها مربوط به معرف «درآمد متناسب با کار» است و بیشترین همبستگی (۸۴۶/۰) مربوط به «رضایت از کیفیت مسکن» است. از اینرو شاخص رضایتمندی اقتصادی از ترکیب ۳ معرف ساخته شده است. حداکثر امتیاز کسب شده توسط یک فرد برابر با ۱۵ است.
۴-۸-۳ تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای کنترل
۱-۴-۸-۳ طبقه اجتماعی
طبقه اجتماعی یکی از منابع اصلی تنوع در رفتار و سبک زندگی در جامعه است
(Argyle, 1992: 194). در واقع افراد در یک طبقه اجتماعی خاص، نظام ارزشها و اولویتهای ارزشی یکسانی نیز دارند. از اینروبرای شناسایی و ادراک [کنشهای] افراد باید موقعیتهای اجتماعی آنان را در زندگیشان مورد بررسی قرار دهیم. در این میان یکی از مهمترین موقعیتهای اجتماعی، طبقه اجتماعی است که بر درآمد، تحصیلات و پرستیژ اشغال شده [پایگاه اجتماعی] مبتنی است. افرادی که به از درآمد و تحصیلات مشابهی برخوردارند و مشاغل مشابهی دارند [پایگاه مشابهی دارند] در یک طبقه اجتماعی قرار میگیرند. این جنبه از ساختار اجتماعی بیش از حد مورد تاکید قرار میگیرد، چراکه طبقه اجتماعی ما، نه تنها بر رفتارهایمان تأثیر میگذارد بلکه حتی عقاید و نگرشهای ما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع ما تحت تأثیر موقعیتمان در ساختار طبقه اجتماعی قرار میگیریم (M. Henslin, 2009: 101). میتوان گفت طبقه اجتماعی عاملی تعیینکننده در شکل دادن نگرشها به سوی دولت و سیاستهایش است. برای مثال اعضای طبقه کارگر به آزادیهای اقتصادی و محافظهکاریهای اجتماعی تمایل دارند. علاوه بر این، آنان خواستار مداخله دولت در امور اقتصادی هستند. در مقابل آنان، گروههایی با درآمد بالاتر به محافظهکاری اقتصادی، آزادیهای اجتماعی و مخالفت با مداخله اقتصادی میپردازند (Thio, 2009: 33).
به طور کلی اجماع نظری در رابطه با تعریف طبقه اجتماعی وجود ندارد. بروس کوئن -در کتاب مبانی جامعه شناسی- برای بررسی ساختار طبقات اجتماعی از سه روش اشتهاری، عینی و ذهنی نام میبرد. منظور وی از روش اشتهاری آن است که در این روش از افراد نزدیک به فرد دیگر میپرسند که وی را در کدام طبقه قرار میدهند. منظور از روش عینی این است که معیارهایی چون درآمد و وضعیت اشتغال ملاک تعیین طبقه افراد قرار میگیرد. روش ذهنی نیز به معنای آن است که فرد خودش را در چه طبقهای قرار میدهد، در اینجا ذهنیت افراد اهمیت اساسی مییابد.
مارکس و اقتصاددانان کلاسیک انگلیسی نمایندگان نظریه عینی هستند که مالکیت یا فقدان مالکیت وسایل تولید را اساس طبقه میدانند. طبق تعریف مارکس از طبقه، موقعیت طبقاتی افراد دقیقا بر اساس جایگاه و عملکردشان در چارچوب نظام عینی اقتصادی تعیین میشود. در مقابل، نظریههای ذهنی مربوط به طبقه بر خصلتهای روانی اعضای طبقه به شدت تأکید میکند. بر طبق نظر ساندرز، طبقه واقعیت اصلی خویش را به عنوان یک پدیده روانشاختی بهدست میآورد (قاسمی و دیگران، ۱۳۸۷: ۸). کورن هازر نیز طبقه را چنین تعریف میکند: بخشهایی از جامعه که در مورد علایق و جایگاه خود به شکل فکر کرده، دیدگاه و نگرش مشترک و مشخصی دارند. به عقیدهی وی مشخصهی اصلی تعیینکنندهی طبقه، هویت روانشناختی مشترک یا مجموعهای از نگرشهای افراد است و معیارهایی عینی چون شغل یا درآمد، بیشتر به عنوان شاخص طبقاتی به شمار میروند. در این میان ماکس وبر بر هر دو دیدگاه عینی و ذهنی در تعریف طبقه تأکید دارد. وی وضعیتهای عینا مشخص شده از یکسو و انواع دیدگاه های متغیر ذهنی و عینی را که ممکن است با وضعیتهای مذکور ارتباط داشته باشند از سوی دیگر مورد توجه قرار میدهد (قاسمی و دیگران، ۱۳۸۷: ۸). وبر در تعریف خود از طبقه اجتماعی مهمترین عامل را برای کنار هم قرار دادن افراد در یک طبقه اجتماعی، داشتن فرصتهای پویایی اجتماعی یکسان چه در سطح یک نسل و چه در میان نسلها میداند. از دید وبر، طبقات تنها گونهی گروهبندی کلان اجتماعی که به یاری آن میتوان کنشهای جمعی و جهتگیریهای رفتاری شهروندان را در سطح کلان پیشبینی و تحلیل کرد نیستند. او در کنار مفهوم طبقه از مفهوم گروه منزلت نام میبرد. اگر طبقات در آغاز در زمینه اقتصادی تعریف میشدند، گروههای منزلت در زمینهی فرهنگی- اجتماعی تعریف میشوند. از نظر وی گروه های منزلت به مجموعهای از افراد اشاره دارد که وضع منزلتی یکسانی دارند، به آن معنا که جامعه منزلت کم و بیش یکسانی برای پایگاه آنان در نظر میگیرد (قادری، ۱۳۸۶: ۱۰۹).
در این پژوهش نیز همانند وبر هر دو جنبهی ذهنی و عینی طبقه اجتماعی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. بنابراین در این پژوهش طبقه اجتماعی به مجموعه افرادی گفته میشود که موقعیت مشابهی از نظر درآمد، تحصیلات، شغل و ثروت دارا هستند.
تعریف عملیاتی طبقه اجتماعی
همانطور که گفته شد طبقه اجتماعی با بهره گرفتن از تعاریف نظری نوع شغل، میزان درآمد و ثروت افراد مورد سنجش قرار خواهد گرفت.
الف: تعریف عملیاتی شغل
مرکز آمار ایران شغل و یا فعالیت اقتصادی را چنین تعریف کرده است: فعالیت اقتصادی یا کار عبارت است از هر نوع عمل فکری یا بدنی که مطابق قوانین کشور و عرف جامعه غیر مجاز نیست و برای کسب درآمد (اعم از نقدی یا غیرنقدی) صورت میگیرد و نتیجهی آن تولید کالا و یا انجام خدمت میباشد (پناهی، ۱۳۸۶: ۱۰۰). در تعریفی دیگر شغل عبارت است از مجموع وظایف و مسئولیتهای مرتبط و مستمر و مشخصی که از طرف سازمان امور اداری و استخدامی کشور به عنوان کار واحد شناخته شده باشد (ماده ۷ قانون استخدامی کشور). طبقهبندیهای مختلفی از مشاغل انجام شده است. برای مثال در پژوهش اشرف و توفیق در سال ۱۳۵۶ مشاغل شهر تهران به پنج گروه اصلی و ۱۸ گروه فرعی تقسیم شدهاند. همچنین کاظمیپور نیز در پژوهش خود منزلتهای شغلی تهران را به ۵ گروه کلی و ۸ گروه جزئی تقسیم نموده است.
جدول (۱۲-۳): گروه های شغلی
گروه های کلی
گروه های جزئی
شغل
۱
۱
پزشک، استاد دانشگاه، وزیر، دندانپزشک، سفیر
۲
مهندس ساختمان، استاندار، خلبان، قاضی دادگستری، مدیر کل، کارخانهدار بزرگ، نماینده مجلس، فرماندار، شهردار، وکیل دادگستری، سرتیپ