-
- ایجاد ذخایر استراتژیک
پس از آنکه بحران ۱۹۷۳ مصرف کنندگان عمده ی غربی را به فکر ایجاد ذخایر استراتژیک انداخت ، چینی ها هم با افزایش وابستگی به واردات و نگرانی از قطع احتمالی جریان نفت ، تصمیم به ایجاد ذخایر انرژی گرفتند . (در این چارچوب دولت باید تا سال ۲۰۱۵ ، ۲۰۰ میلیون بشکه معادل ۵۰ روز واردات و تا سال ۲۰۲۰ ، ۶۰۰ میلیون بشکه معادل ۹۰ روز واردات ذخیره استراتژیک داشته باشد)( واعظی ، ۲۲:۱۳۸۶) . همانگونه که پیش از این ذکر شد ، عربستان سعودی نقش مهمی در این رابطه دارد . ایجاد و بکارگیری ذخایر استراتژیک معمولاً از الگوی حاکم بر آژانس بین المللی انرژی در این زمینه تبعیت می کند . بر این اساس در صورتی که اختلال یا همان کمبود عرضه ی جهانی نفت از حد یا درصد خاصی (حدود هفت الی هشت درصد حجم کل بازار) فراتر رود ، کشورهای عضو این آژانس بر مبنای ساز و کارشروع به آزادسازی ذخایر استراتژیک خود می کنند تا ثبات بازار جهانی نفت حفظ شود . منظور از ساز و کار آن است که به محض اینکه اختلال عرضه به درصد یاد شده رسید ، کشورها به طور خود به خود و بدون نیاز به برپایی نشست های هماهنگی سران و فوت وقت ، ذخایر را آزاد می کنند تا ثبات بازار را اعاده نمایند . بر اساس این تجربه ، چین نیز به ایجاد و تقویت ذخایر استراتژیک نفتی خود پرداخته است تا در صورت بروز بی ثباتی های بین المللی ، به ویژه در مناطقی نظیر خاور میانه و آفریقا که معمولاً عرصه ی تحولات و بی ثباتی های سیاسی هستند ، بتواند آسیب پذیری خود را نسبت به اختلال عرضه ی نفت کاهش داده و امنیت انرژی خویش را تأمین کند .
-
- انعطاف پذیری سیاسی
علاوه بر این ، چینی ها قدرت برتر آمریکا را در مسیر های دریایی انتقال نفت به کشورشان ، عاملی برای نگرانی در زمینه امنیت انتقال انرژی عنوان می کنند . چین به منظور پرهیز از رویایی مستقیم با آمریکا در این زمینه مذاکراتی با آمریکا انجام داده است . بر همین اساس در سفر رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا و وزیر دفاع این کشور به چین در سال ۲۰۰۷ ، پکن و واشنگتن با مانورهای مشترک دریایی و برقراری یک خط تلفن اضطراری در سطح وزرای دفاع موافقت کردند . این دسته از تلاش ها حاکی از اقدامات دیپلماتیک چین ، برای تأمین امنیت تردد نفتکش ها و مسیرهای انتقال انرژی است (هادیان ۷۵:۱۳۸۷) . با توجه به قدرت آمریکا در کنترل راه های دریایی ، چینی ها در برخی از شرایط با سیاست های آمریکا همراه می شوند تا منافع خود را در این زمینه تأمین کنند . همچنین پکن با عضویت در نهادهایی همچون آ سه آن و اپک توانسته است تا حدودی خود را به همسایگانش نزدیک کند و نگرانی های خویش را درباره امنیت انتقال انرژی در این بخش از جهان کاهش دهد . این انعطاف پذیری دیپلماتیک در ارتباط با آمریکا ، قدرت های منطقه ای و همسایگان ، بخشی از دیپلماسی انرژی چین برای جلوگیری از بروز تنش و افزایش امنیت انرژی محسوب می شود .
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
چینی ها پیش بینی می کنند ، در صورت ادامه روند توسعه ، مصرف انرژی این کشور به شدت افزایش یابد . به همین دلیل آنها به شدت خواستار تغییرات عمده در این زمینه هستند . با توجه به وابستگی شدید چین به منابع انرژی فسیلی ، مقامات چینی در حال حرکت به سوی کاهش وابستگی به انرژی فسیلی بوده و به شیوه های جایگزین تولید انرژی می اندیشند . در حال حاضر ، شمار تأسیسات تولید انرژی هسته ای در دست ساخت در چین بیش از هر کشور دیگر در جهان است . علاوه بر این ، کشور تلاش می کند بخشی از انرژی خود را از تأسیسات خورشیدی و توربین های بادی به دست آورد . با این حال ، وابستگی شدید چین به منابع زغال سنگ کماکان ادامه خواهد داشت ، زیرا در حال حاضر ، این منبع ، دو سوم انرژی مورد نیاز چین را تأمین می کند . افزایش کارایی و شدت انرژی و بهبود ساختار عرضه و تقاضای انرژی از دیگر راهکارهای چین در این زمینه است . در مجموع ، چنانکه استدلال های مطرح شده در مقاله نشان داد ، نقش حیاتی انرژی در حفظ مشروعیت و تداوم رشد اقتصاد چین باعث شده است تا انرژی و تأمین امنیت آن در قالب برنامه ای منسجم تحت عنوان دیپلماسی انرژی به بخش جداناشدنی سیاست خارجی این کشور تبدیل شده و جهت دهی بخش عمده ای از اقدامات دیپلماتیک چین در عرصه ی بین الملل را بر عهده گیرد .
-
- جمع بندی
چین در چارچوب دیپلماسی انرژی خود ، با توجه به رشد روز افزون مصرف انرژی ، در کنار متنوع سازی واردات ، سیاست مذاکره با مصرف کنندگان عمده ، ایجاد ذخایر استراتژیک و تلاش برای کاهش وابستگی به انرژی فسیلی را در پیش گرفته است تا پیشاپیش از خسارت های جبران ناپذیر نا امنی انرژی بر اقتصاد در حال رشد خود بکاهد . این کشور اکنون عمده ترین مصرف کننده انرژی در جهان به شمار می رود .
بنابراین با وسواس و نگرانی موضوع امنیت انرژی خود را دنبال می کند . اتخاذ سیاست توسعه صلح آمیز از سوی چین به آن معناست که بدون ایجاد تنش و یا هزینه امنیتی – نظامی ، بر مبنای انرژی و مواد خام مورد نیاز خود کنترل را به دست آورد . دیپلماسی انرژی شدیداً دولت محور و سود گرایانه ی چین بر مبنای دیدگاه مشترک سیاست گذاران دولتی و شرکت های نفتی دولتی چین شکل می گیرد و از طریق روابط دیپلماتیک در چارچوب سیاست خارجی این کشور با هدف تأمین امنیت انرژی به اجرا در می آید . با بررسی دیپلماسی انرژی این کشور می توان گفت که هم اکنون نوعی وابستگی متقابل میان چین و تولید کنندگان انرژی در حال شکل گیری است . با توجه به اینکه بر اساس نظریه ی وابستگی متقابل ، هر یک از طرفین وابستگی باید بتوانند حداقل یکی از وابستگی های استراتژیک چینی ها به انرژی (که موتور اقتصاد در حال رشد و بنیان مشروعیت نظام سیاسی این کشور محسوب می شود) را مرتفع می سازد و چینی ها سرمایه ، فناوری و کالاهای مورد نیاز این کشورهای اغلب جهان سومی را فراهم می کنند . ضمن آنکه چین در شرایط خاص با حمایت سیاسی از این کشورها ، مانع آسیب پذیریشان در برابر فشارهای دیگر قدرت های بزرگ می شود و نوعی چتر امنیتی بین المللی برای آنها بوجود می آورد .
با توجه به حساسیت شرایط انرژی جهان و احتمال وقوع پایان عصر نفت در آینده ی نزدیک ، دیپلماسی انرژی چین با واکنش غرب به ویژه آمریکا مواجه است . غرب اگر تا کنون بر سر مسائل حقوق بشر ، روابط چین با کشورهای مخالف آمریکا و نرخ برابری ارز ، از دیپلماسی چین انتقاد می کرد ؛ اکنون باید دیپلماسی انرژی چین را نیز به فهرست نگرانی های خود در رابطه با این کشور اضافه کند . اگرچه با توجه به مشی چین ، این اختلافات هنوز به رویارویی منجر نشده است ، اما در واقع رقابت تنگاتنگ چین و آمریکا که اکنون دو مصرف کننده ی عمده ی جهان هستند کاملاً آشکار و واضح است . اما چین با دیپلماسی آرام خود توانسته است در مناطق انرژی خیز جهان جای پای قدرتمندی به دست آورد و با افزایش مراودات اقتصادی ، نفوذ و قدرت نرم خود را در کشورهای تولید کننده انرژی از خاورمیانه تا اسیای مرکزی ، آفریقا ، آمریکای لاتین و حتی اقیانوسیه تحکیم بخشد و امنیت انرژی خویش را تقویت کند .
این شاخص میزان مصرف انرژی برای تولید مقدار معین از کالاها و خدمات در یک کشور را نشان می دهد . شدت انرژی از تقسیم کل میزان مصرف انرژی بر تولید ناخالص داخلی به دست می آید . در واقع این شاخص نشانگر درجه بهینگی استفاده از انرژی در یک کشور است .
فصل پنجم
جایگاه انرژی در روابط ایران و چین
مقدمه:
برخورداری از ظرفیتهای متنوع و گسترده ، روابط ایران و چن را در سالهای اخیر از پویایی ویژه ای برخوردار ساخته است، به گونه ای که در حوزه های مختلف ،این روابط پیوسته رو به گسترش و تعمیق بوده است .
یکی از مهمترین حوزه های ظرفیت ساز در ر.ابط ایران و چین ،حوزه انرژی است ، حوزه ای که بی شک مهمترین نقش را در پویایی این روابط ایفا کرده است . ظرفیت های بالقوه همکاری دو جانبه روابط ایران و چین در عرصه انرژی گسترده است ودر صورت تخحقق می تواند ÷ی امد های مثبت سیاسی و امنیتی داشته باشد که در این مقاله به برخی ازآنها خواهیم پرداخت.
۵-۱- اهمیت انرژی در معادلات جدید بین الملل
تحولات جهانی در دهه اخیر موجب توجه بیشتر به توسعه شده است . ظهور قدرت های جدید اقتصادی ، اهمیت رفاه عمومی و رقابت قدرتها و کشورها در عرصه اقتصاد، مصف انرژی در جهان را افزایش داده است . عدم تناسب روز افزون میان تولید و مصرف انرژی در سطح جهانی، امنیت انرژی را که سال ها در حاشیه مباحث امنیت بین المللی انرژی را که سالها در حاشیه مباحث امنیت بین المللی قرار داشت ، به متن این مباحث وارد کرده است . نماد این موضوع ، رایزنی ها و مذاکرات ماه های اخیر در سطوح مختلف و توجه بیشتر کشورهای صنعتی به اطمینان از تامین انرژی و تضمین امنیت آن می باشد . نمونه ان اجلاس اخیر وزرای دارایی هشت کشور صنعتی موسوم به گروه ۸(G-8) در مسکو بود که دستور کار اصلی آن را «امنیت » انرژی تشکیل می داد .
قرار گرفتن «امنیت انرژ ی » در دستور کار اصلی اجلتس مزبور نشانه روشنی از نگرانی بین المللی پیرامون این امر است . این نگرانی ها در صورتی که تعادل و تفاهم در میان تولبید کنندگان و مصرف کنندگان انرژی وجود نداشته باشد ، با توجه به نیاز بیشتر به انرژی افزایش خواهد یافت .
۵-۲- انرژی به عنوان متغیر اساسی در رشد کشورهای آسیایی
طبیعتا در این میان آسیا به عنوان پویاترین منطقه اقتصادی جهان از بالاترین حساسیت و قابلیت ضربه پذیری در بحث «امنیت انرژی» برخوردار است . نرخ رشد مصرف انرژی در آسیا که بالاترین نرخ در جهان است و نیز توسعه سریع آن شاهدی بر این مدعاست . بر مبنای آمار سازمان بین المللی انرژی ، آسیای در حال توسعه (به جز ژاپن و کره جنوبی ) تقاضا برای انرژی در جهان را تا س
ال ۲۰۳۰، ۴۲ درصد افزایش خواهد داد این در حالی است که ایلات متحده و کانادا در همین مدت فقط ۲۶ درصد تقاضای جهانی برای انرژی را افزایش خواهد داد .(نیکلاس ،۲۰۰۵) در واقع ، نیاز شدیدا رو به افزایش کشورهای آسیایی به انرژی و لزوم تامین آن از منابع خارجی ، موضوع امنیت انرژی را به مسئله ای حیاتی برای این کشورها تبدیل کرده است . به همین دلیل در آینده هرچه اقتصاد و صنعت در آسیا بیشتر توسعه یابد به تناسب موضوع ، تامین انرژی مورد نیاز و امنیت آن در روابط خارجی این کشورها اهمیت پیدا می کند .
۵-۲-۱- نفت در برنامه آینده چین :
بی شک در میان کشورهای آسیایی چین با داشتن بالاترین میزان مصرف و نرخ رشد مصرف و نیز برخورداری از سریعترین رشد اقتصادی ، نگرانیهای جدی تری در خصوص تضمین جریان انرژی مورد نیاز اقتصاد خود دارد . زیرا دستیابی به منابع مطمئن انرژی، عاملی اساسی در تضمین تداوم مدرنیزاسیون به مثابه انتخاب استراتژیک چین است .
رشد سریع اقتصادی چین باعث شد تا این کور در سال ۱۹۹۳ با وجود آنکه پنجمین ولید کننده نفت در جهان به شمار می رفت ، به صف وارد کنندگان انرژی بپیوندد . یک دهه پس از آن نرخ رشد بالای مصرف انرژی در چین موجب گردید تا این کشور در سال ۲۰۰۳ با پیشی گرفتن از ژاپن به دومین مصرف کننده نفت در جهان تبدیل شود . بر مبنای امارها از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۳ مصرف نفت چین ۹۰ درصد رشد داشته است . در حالی که تولید داخلی در همین مقطع کمتر از ۱۵ درصد رشد یافته است .)لوریت و بادر۲۰۰۵)[۳۴]
شکاف روبه گسترش میان تولید داخلی و مصرف نفت ، بی شک چین را به گونه ای روز افزون به نفت وارداتی وابسته خواهد کرد . نیاز چین به نفت وارداتی از ۲۰ میلیون تن در سال ۱۹۹۶ به ۷۰ میلیون تن در سال ۲۰۰۲ و ۱۰۰ میلیون تن در ۲۰۰۵ رسیده است . پیش بینی ها حاکی از آن است که این رقم در سال ۲۰۱۰ به ۱۵۰ میلیون تن و در سال ۲۰۲۰ به ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تن خواهد رسید . به عبارت دیگر ، وابستگی چین به نفت وارداتی از ۳۰ درصد در سال ۲۰۰۲ به ۵۰ درصد در ۲۰۰۷ ، ۶۰ درصد در ۲۰۱۰ و ۸۵ درصد در ۲۰۳۰ رسید . (کنت کالدر)[۳۵]
۵-۲-۲- گاز در برنامه آینده چین :
در بخش گاز نیز اگر چه این بخش در حال حاضر فقط حدود سه درصد از نیاز انرژی این کشور را تامین می کند ، طبق پیش بینی ها تا سال ۲۰۱۰ مصرف آن دو برابر خواهد شد . بر این مبنا ، تقاضا در بازار مصرف گاز طبیعی در چین تا سال ۲۰۱۰ به ۱۲۰ میلیارد متر مکعب و تا سال ۲۰۲۰ به ۲۰۰ میلیارد متر مکعب خواهد رسید که در خوش بینانه ترین حالت به ترتیب ۴۰ و ۸۰ میلیارد متر مکعب از آن باید از طریق واردات تامین گردد .[۳۶]
نکته شایان توجه در بخش گاز آن است که در وضعیت در قیاس با داشتن تنها ۳ درصد سهم در سبد انرژی چین که در قایس با استاندارد های جهانی و آسیا ( متوسط مصرف گاز در سبد انرژی جهانی ۲۸ درصد و در میان کشورهای بالقوه گسترده ای برخوردار می باشد . به همین دلیل کمیسیون توسعه و اصلاحات چین اعلام نموده است تا سال ۲۰۲۰ سهم گاز در سبد مصرف انرژی این کشور باید به ۱۲ درصد افزایش یابد .