روابط میانفردی
ارتباطات مصرفکننده-برند
ارتباطات مصرفکننده-شیء
ارتباطات با محیط
استرنبرگ (۱۹۸۶)
بارتولومئو و هوروویتز[۱۴۰] (۱۹۹۱)، هازان و شیور[۱۴۱] (۱۹۹۴)، بالبی (۱۹۷۹)
فورنیر (۱۹۹۸)، تامسون و همکاران (۲۰۰۵)،کارول و اهوویا (۲۰۰۶)، آلبرت و همکاران (۲۰۰۸)، پولسن و فورنیر[۱۴۲] (۲۰۰۷)، ییم و همکاران[۱۴۳] (۲۰۰۸)
بلک (۱۹۸۸)، شیمپ و مادن (۱۹۸۸)، بال و تاساکی[۱۴۴] (۱۹۹۲)، کلین و بیکر[۱۴۵] (۲۰۰۴)، آهوویا (۲۰۰۵)
مور و گراف[۱۴۶] (۱۹۹۴)، بریکر و کرستتر[۱۴۷] (۲۰۰۰)، ویایامز و واسک[۱۴۸] (۲۰۰۳)، کیل و همکاران[۱۴۹] (۲۰۰۵)
وابستگی زوجی بزرگسالان، وابستگی فرزند-سرپرست
وابستگی احساسی، شیفتگی به برند، پیوندهای عاطفی
وابستگی به داراییها
وابستگی به مکانها
گرایش طبیعی آدمی به ایجاد پیوندهای عاطفی با دیگران خاص
بررسی اهمیت پیوندهای عاطفی در ارتباطات درازمدت مصرفکننده با برندها
بررسی توانایی مصرفکنندگان در شیفتگی به اشیاء و فعالیتهای مصرفی
بررسی پیوندهای عاطفی که افراد با محیط اطراف خود برقرار میکنند، فراهمآوردن دیدگاههایی در ارتباط با معانی که افراد به محیط بیرونی خود نسبت میدهند.
(Vlachos et al, 2010)
سایر مطالعات در حوزه اشیاء مصرفی نیز نشان میدهند که احساسی نظیر شیفتگی در مصرفکنندگان نسبت به اشیاء مورد علاقهشان وجود دارد(Thomson et al, 2005). مصرفکنندگان به لحاظ احساسی به برندهایی که شیفته آنها هستند وابسته میشوند. آنها به برندهای مورد علاقهشان همانطور که در روابط میانفردی و احساسیشان به شریک رابطه متعهد هستند، وفادار میمانند. وابستگی احساسی افراد با برندها میتواند برای آنها لذتی مشابه یک رابطه دوستی در کودکی، دفاع از برند در برابر بدخواهیها و تبلیغات رقیب را به همراه داشته باشد. مشابه نرمها و هنجارهایی که هدایتکننده و شکلدهنده روابط میانفردی است، میتوان رفتارهایی را نیز در حوزه مصرف برندها مشاهده کرد(Fournier & Alvarez, 2012).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کری[۱۵۰] صراحتاً بیان میکند که افراد تمایل دارند روابط احساسی با برندها برقرار کنند بگونهای که آنها را موجودیتهایی زنده فرض میکنند(Avis, Aitken,& Ferguson, 2012).شواهد بسیاری وجود دارند که بر این مطلب که مصرفکنندگان برخی اوقات با برندها مشابه روابط میانفردیشان تعامل میکنند صحه میگذارند. مثلا هواداران یک برند آن دسته از مصرفکنندگان هستند که یک رابطه فوقالعاده و غیرعادی را با برند تجربه میکنند، رابطهای که فراتر از برطرفکردن یک نیاز صرفا کارکردی است. این هواداران، برند مورد علاقهشان را صاحب روح و یا حداقل پارهای از ویژگیهای انسانی فرض میکنند و با آن به مانند روابطشان با سایر انسانها تعامل میکنند. با تاکید بر وجود چنین هوادارانی برای برندها در دنیای واقعی اگراوال[۱۵۱] بطور مثال از مصرفکنندگانی نام میبرد که لوگوی اپل را بر روی قفسه سینهشان خالکوبی کردهاند (Kim & Kwon, 2011).
در ادبیات روانشناسی وابستگی به صورت یک پیوند احساسی میان فرد و یک شیء خاص تعریف میشود. در محتوای بازاریابی افراد میتوانند با برندها نیز ارتباطات احساسی برقرار کرده و آن را حفظ نمایند. بنابراین وابستگی احساسی به یک برند منعکسکننده پیوندی است که مصرفکننده را به یک برند خاص متصل میکند و شامل مجموعهای از احساسات نسبت به آن برند است. این احساسات شامل علاقه، اشتیاق و اتصال است که بیانکننده یک رابطه گرم میان فرد و برند است, ۲۰۱۱).(Malär, Krohmer, Hoyer,& Nyffenegger
میتوان گفت که وابستگی به برند در تحقیقات مصرفکننده معرفی شده تا سطوح بالایی از پیوند احساسی مصرفکننده به برند را بیان کند. افراد میتوانند به انواع بیشماری از اشیاء وابسته شوند، مانند برندها، مجموعههای فیلم، مکانها یا فعالیتهایی که قادرند احساساتی نظیر اتصال، دلبستگی، شیفتگی و اشتیاق را در آنها بیدار کنند. انتظار میرود که وابستگی احساسی به برندها نتایجی مشابه احساس شیفتگی داشته باشد که شامل وفاداری و تعهد احساسی به برند است(Hemetsberger et al, 2009).پیوند با شیء وابسته موجب میشود که فرد نزدیکی خودش را با آن حفظ نماید، و از حمایت، توجه و پشتیبانی آن اطمینان حاصل کند. قطع ارتباط با شیء میتواند منجر به نگرانی و اضطراب گردد. نقل به محتوای برند، وابستگی احساسی بیانکننده یک تمایل قوی برای حفظ امنیت احساسشده در اتصال با برند و اجتناب از جدایی از آن است که با خریدهای مکرر احساسی و عدم تغییر جهت به سمت برندهای دیگر نشان داده میشود. نتیجه منطقی وابستگی احساسی شدید علیرغم تمامی امتیازها و هزینههای جایگزینی، محرکهای وضعیتی و ترفندهای رقبا برای تغییر گزینههای برند موجود، وفاداری افراطی به برند است. گریساف و نوگین در بیان فرضیات خود از وابستگی احساسی به برند و پیشایندهای آن مدل زیر را ارائه دادند که در شکل ۹-۲ نشان داده شده است(Grisaffe & Nguyen, 2011):
حالت احساسی/ حافظه احساسی
خروجی های سنتی مصرف کننده
اجتماعی شدن
متغیرهای آمیخته بازاریابی
مزایای مبتنی بر استفاده کننده
ارزش ها
رضایت
تمایز
افراد
وضعیت ها
مکان ها
خانواده
محصول
مکان ها
قیمت
ترفیع
خدمات
لذت های حسی
اهداف شخصی
اهداف اجتماعی
شکل ۹-۲- مدل عوامل موثر بر وابستگی احساسی به برند
(Grisaffe & Nguyen, 2011)
گروه های اجتماعی
همچنین وابستگی احساسی به صورت یک حالت روانی در ذهن آدمی که در آن بستگیهای قوی احساسی و شناختی یک برند را به فرد پیوند میزنند و آن را به بخشی از خود گسترده وی تبدیل میکنند تعریف میشود(Vlachos, 2012). در تعریفی دیگر وابستگی احساسی حالتی است که با احساسات مثبت شدید نسبت به برند، انگیختگی بالا بوسیله برند و تمایل آن به غالببودن در افکار مصرفکننده شناخته میشود. مصرفکنندگان مختلف میتوانند سطوح متفاوتی از وابستگی احساسی را نسبت به یک برند تجربه کنند. ابعاد کلیدی چنین احساسی شامل احساس لذت، انگیختگی و سلطه (غالببودن) است.
این نکته که برند به عنوان یک انگیزاننده مصرفکننده را از احساس لذت بهرهمند میکند یک بعد مهم از وابستگی احساسی است. این احساس شامل دوستداشتن، شیفتگی، جذابیت، آرزو داشتن، خوشی، سرگرمی و هیجان در کنار سایر احساسات مشابه است. لذت میتواند به عنوان نخستین بعد از وابستگی احساسی مطرح شود که با احساسات مثبت نسبت به برند نیز همراه است.
صرفنظر از اینکه این احساسات مثبت بیانکننده ارتباطات مصرفکننده-برند هستند، همچنین باید به اندازه کافی عمیق باشند تا مصرفکننده را به یک طریق معنادار و موثر برانگیزند. در نتیجه این انگیختگی شدید، توسعه شخصی فرد میتواند در جریان تجربه خرید آشکار شود. محرابیان و راسل[۱۵۲] (۱۹۷۴) اثبات کردهاند که ارتباط مستقیمی میان شدت لذت و تمایل به رسیدن به انگیزاننده وجود دارد. آنها بیان میکنند که نزدیکی فیزیکی، ترجیحدادن، دوستداشتن، نگرشهای مثبت، کاوش، عملکرد و وابستگی در سطح متوسط انگیختگی به بالاترین حد خود میرسند. بنابراین انگیختگی به عنوان دومین بعد از وابستگی احساسی مطرح میشود.