فرآیندهای فرعی فرایند دانش
دانشهای بیرونی، نهادینه (درونی) نمیشود
دانش ارتباطات اجتماعی مورد توجه قرار نمیگیرد
کم توجهی به مستند بودن و ضبط دانش بر محور استفاده کنندگان آن
نبود ساختار مناسب برای تسهیم سریع دانش
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ترس از تسهیم دانش و ناتوانی در تسهیم آن
سیستم انگیزشی نامناسب برای تسهیم دانش و توسعه آن
دانشهای حساس و کلیدی برای تصمیمات در اختیار نیست
خبرهها و کارشناسان، خود را بازنشسته یا سازمان را ترک میکنند(کاویانی و نیازی، ۱۳۸۶).
۲-۱-۱۳ موانع مدیریت دانش
موانع بر سر راه مدیریت دانش را میتوان به پنج دسته اصلی تحت عنوان عوامل انسانی، عوامل سازمانی، عوامل فرهنگی، عوامل سیاسی، عوامل فنی و تکنولوژیکی تقسیم نمود (ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۵، ۱۱۲-۱۱۱)
الف) عوامل انسانی: یکی از موانع عمده مدیریت دانش این است که انسانها به هر دلیلی نخواهند دانش خود را تسهیم کنند و از آن منحصراً برای پیشرفت شخصی استفاده کنند زیرا ممکن است این تصور غلط وجود داشته باشد که چون دانش، قدرت است پس نباید آن را از دست داد. شایدبتوان گفت موانع انسانی مدیریت دانش بیش از سایر موانع حائز اهمیت است، زیرا دانش ماهیتی انسانی و اجتماعی دارد و فقط در گرو تعامل و ارتباط است که میتواند رشد کند.
ب) عوامل سازمانی:عوامل سازمانی نیز از جمله موانع مهم بر سر راه مدیریت دانش در سازمان میباشد، عمده این عوامل عبارتند از: عوامل ساختاری (ساختارسازمانی)، عوامل مدیریتی (عدم اعتقاد و حمایت مدیریت عالی از مدیریت دانش)، سیستمهای حقوق و دستمزد و جبران خدمت (از جهت ایجاد انگیزه در افراد)، سیستمهای آموزشی (برنامههای آموزشی نامناسب).
ج) عوامل فرهنگی:تأثیر عوامل فرهنگی بر اثربخشی برنامههایمدیریت دانش انکارناپذیر است. اگر فرهنگی توزیع و تسهیم دانش را تشویق نکند، مدیریت دانش با چالش روبرو خواهد شد. ممکن است در بسیاری از فرهنگها با توجه به اینکه «دانش قدرت است»، این نگرش موجب احتکار دانش شود؛لذاباید این فرهنگ ترویج شود که «توزیع دانش هم قدرت است» تا مردم دانش خود را در اختیار دیگران قرار بگذارند.
د) عوامل سیاسی:موانع سیاسی در سازمانهای دولتی چشمگیرتر هستند. باور به اینکه دانش یک منبع قدرت است و شخص با آن میتواند اعمال نفوذ کند، طبیعی است که عدهای برای دستیابی انحصاری به آن تلاش کنند. نقش گروههای فشار میتواند قابل ملاحظه باشد. ثبات یا عدم ثبات فضای سیاسی کشور نیز به دلیل اثرگذاری بر فرایند خطمشی گذاری و ثبات مدیریت در سازمانهای دولتی، مدیریت دانش را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ه) عوامل فنی و تکنولوژیکی: دانش سازمانی حاصل تعامل دانش نهفته و دانش آشکار است. دانش ایجاد شده باید به طریقی مناسب حفظ و نگهداری شود، در حالی که بسیاری از سازمانها فاقد مراکز و مآخذ مناسب برای نگهداری دانش هستند. این مراکز ممکن است فیزیکی یا مجازی باشند. هدف از ایجاد این مراکز هدایت افراد به سوی منابع دانش در داخل یا خارج سازمان میباشند. به عبارت دقیقتر این مراکز، درگاههای دانش میباشند و کلیه جریانات دانش از آنها عبور میکنند. استفاده از فناوریهای مناسب در سازمانمیتواند در نگهداری دانش آشکار کمک قابل توجهی بنماید، در غیر این صورت بخش عمدهای از دانشهای ایجاد شده از بین خواهند رفت.
۲-۱-۱۴نظام مدیریتی دانش
۲-۱-۱۴-۱ تعاریف
نظام مدیریت دانش نظامی است که به منظور مدیریت دانش طراحی شده است. قدوس و ایکزو (۲۰۰۵) نظام مدیریت دانش را نوعی نظام اطلاعاتی تعریف کردهاند که به آفرینش، حفاظت و تسهیم دانش سازمانیمیپردازد. هیهان و پارک (۲۰۰۹) نیز نظام مدیریت دانش را نوعی نظام اطلاعاتی در نظر گرفتهاندکه به مدیریت دانش سازمانی میپردازد. در واقع نظام مدیریت دانش به منظور پشتیبانی و تقویت فرآیندهای خلق، ذخیره، بازیابی و به کارگیری دانش در سازمان توسعه مییابد. علوی و لایدنر (۲۰۰۱) نظام مدیریت دانش را به عنوان نظامهای بر مبنای فنآوری اطلاعات تعریف کردهاند.
دانپورت و دیگران (۱۹۹۸) نظام مدیریت دانش را ابزارهایی تعریف کردهاند که به منظور اجرایی کردن فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش در سازمان طراحی شدهاند و روشهای پیادهسازی متنوع و گوناگونی را دارا میباشند.
لین و هوآنگ (۲۰۰۸) نظام مدیریت دانش را نوعی نظام اطلاعاتی تلقی کردهاند که به منظور حمایت و پشتیبانی از فرآیندهای مدیریت دانش شامل خلق دانش، ذخیره و بازیابی، انتقال و به کارگیری دانش توسعه یافته است.
دای (۲۰۰۱) و لین و همکاران (۲۰۰۶) نیز تعریف مشابهی بیان میدارند و نظام مدیریت دانش را عامل کلیدی در موفقیت پروژههایمدیریت دانش در سازمان میدانند.
دمدران و الفرات (۲۰۰۰) نظامهای مدیریت دانش را نوعی نظام اطلاعاتی (IS) در نظر گرفتهاند که با تسخیر دانش و دسترسپذیر ساختن آن برای افراد در کل منجر به بهبود فرایند یادگیری سازمانی میشود.
اکثر محققان نظام مدیریت دانش را نوعی نظام اطلاعاتی در نظر گرفتهاند؛ اما نظام مدیریت دانش دارای پیچیدگیهای خاصی است که کار را کمی مشکل می کند. دلا
یل پیچیدگی نظام مدیریت دانش نسبت به نظامهای اطلاعاتی در ادامه آمده است (نوو و چان، ۲۰۰۷) :
تمرکز روی دانش به جای اطلاعات
دانش نا ملموس و در ذهن افراد است
ایجاد نقشههای دانش برای نظام مدیریت دانش امری اجتناب ناپذیر است
نیاز به کار گروهی و تعاملات اجتماعی دارد
۲-۱-۱۴-۲مزایای به کار گیری نظام مدیریت دانش
دانپورت و پروساک معتقدند که نظامهای مدیریت دانش سازمانها را در حذف و برطرف کردن نقایص یاری رساندهو سه دلیل جهت به کارگیری نظامهای مدیریت دانش در سازمانها بیان میکند:
افزایش مشهود پذیری دانش در سازمان
ایجاد فرهنگ تسهیم دانش
ایجاد و توسعه ساختاری دانشمدار که تنها به فنآوری محدود نبوده و امکان ایجاد محیطی که کار گروهی را میسر سازد فراهم میآورد (دانپورت و پروساک، ۱۹۹۸).
علوی و لیدنر(۲۰۰۱) نظامهای مدیریت دانش را به عنوان نظامهای بر مبنای فن آوری اطلاعات تعریف کردهاند. این نظامها جهت پیشبرد فرآیندهای سازمانی خلق، ذخیره، بازیابی و اشاعه و کاربرد دانش مورد استفاده قرار میگیرد. آنها سه کاربرد زیر را برای نظامهای مدیریت دانش بر می شمارند:
ایجاد زیر ساخت دانش
جستجو و ارائه فعالانه دانش
مشهود ساختن دانش و نقش آن در سازمان
آنها همچنین مشاهده کردند که نه تنها همه پیشگامان این حوزه، فن آوری اطلاعات را به عنوان راه حل به کار میگیرند؛ بلکه فنآوری را به عنوان حامی مدیریت دانش ذکر میکنند.
کرایدن و گلدینگ (۲۰۰۶) با بررسی تأثیر نظامهای مدیریت دانش در نظام بانکی فواید زیر را برای نظام مدیریت دانش بر می شمارد:
تأکید بر نقش نظام مدیریت دانش در بهبود عملکرد سازمان
کمک به تصمیم گیری بهتر
بهبود و ارتقای عملکرد فعالیتهای مدیریت دانش، بهبود بهرهوری، ایجاد مزیت رقابتی، کاهش هزینهها، بهبود فراهم آوری و تسهیم اطلاعات، بهبود عملکرد سازمان، کمک به تصمیم گیری بهتر، ایجاد زمینه استفاده از بهترین تجارب و افزایش خلاقیت در سازمان نیز از دیگر فواید نظام مدیریت دانش میباشد که مورد تأکید محققان بوده است (نوو و دیگران، ۲۰۰۸).
۲-۱-۱۴-۳ رویکردهای نظام مدیریت دانش
هانسن و دیگران (۱۹۹۹) بیان میدارند اگرچه نظامهای مدیریت دانش در قالبهای گوناگون و متنوعیمیباشند؛ اما در کل در دو دسته یا مقوله طبقه بندی میشوند:
نظام مدیریت دانشی که رویکرد کدگذاری دارند
نظام مدیریت دانشی که رویکرد شخصی دارند
۲-۱-۱۴-۳-۱ رویکرد کدگذاری: در این استراتژی که بر فن آوری اطلاعات تمرکز دارد، دانش در پایگاه اطلاعاتی ذخیره و به رمز تبدیل میگردد، تا افراد سازمان بتوانند در زمان نیاز به سرعت به این اطلاعات دسترسی یابند و آن را مورد استفاده قرار دهند. این روش به افراد مختلف کمک امکان میدهدبدون ارتباط مستقیم با افرادی که به طور بنیادی در توسعه دانش مورد نظر نقش داشتهاند، اطلاعات کدگذاری شده را جستوجو و بازیابی نمایند. استراتژی کدگذاری امکان دستیابی و استفاده مجدد از دانش را افزایشمیدهدو بدین سان موجبات رشد سازمان را فراهم میآورد. این استراتژی قادر است از طریق استفاده مجدد از دانش کدگذاری شده، ابزاری برای نظامهای اطلاعاتی ارائه دهد که ضمن داشتن اعتبار، از کیفیت بالایی نیز برخوردار باشند. در روش انتقال اطلاعات، یک نظام مستند الکترونیکی که قادر به کدگذاری، ذخیرهسازیو انتشار اطلاعات بوده و امکان استفاده مجدد از دانش را فراهم آورد به وجود میآید. در این استراتژی سرمایه گذاریهای کلان در فنآوری دانش که هدف از آن ایجاد ارتباط میان افراد با دانش کدگذاری شده است، صورت میپذیرد. آموزش افراد به شیوه یادگیری از راه دور به وسیله کامپیوتر انجام میگیرد و پاداش آنها نیز بر اساس نقشی که در پایگاه اطلاعاتی داشتهاند، به آنها پرداخت میگردد.
۲-۱-۱۴-۳-۲ رویکرد شخصیسازی: در این استراتژی، به جای تمرکز بر پایگاه اطلاعاتی، بر گفت وگوی میان افراد تأکید دارد. دانشی که کدگذاری نشده و یا احتمال کدگذاری آن وجود ندارد، در جلسات طوفان فکری و مکالمات فرد با فرد، بین افراد رد و بدل میگردد. در استراتژی شخصیسازی، متخصصان به طور دسته جمعی از طریق برگشت به مشکل و مورد توجه قرار دادن آن به منظور یافتن راه حل، بینش عمیقتری را نسبت به مشکل به دست میآورند. به طور خلاصه میتوان گفت که در این استراتژی، دانش با افرادی که در توسعه آن نقش داشتهاند گره خورده است و افراد در ارتباط با یکدیگر از آن اطلاعات نیز سهم میبرند. این استراتژی قادر است با رد و بدل کردن تجربیات بین افراد، برای مشکلات مهم استراتژیک، پیشنهادها و راه حلهایخلاقانهایکه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند، ارائه نماید. در این استراتژی، بیشترین سرمایه گذاری بر روی راه حلهایی انجام میگیرد که قادر است با کمترین هزینه یک مشکل خاص را حل نماید. در روش شخصیسازی، توسعه شبکههای ارتباطی برای ایجاد ارتباط بین افراد به گونهای است که آنها بتوانند با یکدیگر به تبادل دانش پنهان بپردازند. آنها معتقدند که در رویکرد شخصی سازی تمرکز بر خلق و تسهیم دانش از طریق تعاملات رودررو و نیز گروهها و جوامع هم کارکرد میباشد. اما در رویکرد کدبندی تمرکز بر انتقال اسناد (دانش آشکار) میان افراد
از طریق فن آوری هایاطلاعاتی و ارتباطی است (هانسن، نوریا و تییرنی، ۱۹۹۹).
ماول (۱۹۹۷) نیز رویکردی با مفهومی مشابه دارد. از منظر وی یک رویکرد، رویکرد صریح است که تأکید و تمرکز آن بر ذخیره و اشتراک دانش آشکار به وسیله فنآوری های اطلاعات و ارتباطات میباشد. رویکرد دیگر، رویکرد ضمنی میباشد که توجه آن به ذخیره و تسهیم دانش نهان خصوصاً از طریق تعاملات انسانی است. جدول۲-۱-۳ تفاوت دو رویکرد شخصیسازی و کدبندی را نشان میدهد.