همچو خشت شاه ایران گردن گردان شکار (۳۳۹۹)
-
- خشت: نوعی نیزهی کوچک(دبیر سیاقی، ۱۳۷۸: ذیل خشت).
*تیر نرگس؛ استعاره از نگاه و غمزهی چشم معشوق:
به تیر نرگس تو با دل من آن کرده ست
که تیر شاه جهان با مخالفان لعین(۵۸۵۸)
*رفیق تیر که باشد به جز کمان؛ تمثیل برای مصراع اول:
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
گفتم که کوژ کرد مرا قدتای رفیق
گفتا رفیق تیر که باشد به جز کمان(۵۳۷۵)
تیغ
-
- با واژهی تیغ و مترادفات آن شمشیر ، حسام و خنجر ۱۷تصویر شامل ۵ تشبیه، ۹ تشخیص، ۲ کنایه و۱ تمثیل ساخته شده است:
*مشبهٌبه ممدوح(امیر یوسف یعقوب) از جهت برندگی:
حلق بد اندیش را برنده چو تیغی
دیدهی بد خواه را خلنده چو خاری(۷۸۴۸)
*مشبه به محنت از جهت برندگی و نابود کردن:
هر آن کز توای خواجه دور اوفتاد
براو کارگر گشت تیغ محن(۶۲۷۱)
*برکشیده حسام؛ مشبهٌبه برهنه شدن از سیم و زر از جهت عریانی:
به سیم و زر تو غنی بودی و به جاه غنی
کنون برهنه شدی همچو برکشیده حسام(۴۷۸۳)
*مشبهٌبه دین از جهت تأثیر پذیری:
تیزی شمشیر دینی سبزی باغ امید
قوت بازوی عدلی سرخی روی امان(۶۷۷۵)
* مشبهٌبه جود ممدوح(امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین) از جهت آشکار کردن:
کشیده خنجر جودش ز روی زفتی پوست
زدوده بخشش دستش ز روی رادی زنگ(۴۲۳۱)
*خنجر خون خوار؛ تشخیص:
از نهیب خنجر خونخوار او روز نبرد
خون برون آید به جای خوی، عدو را از مسام(۴۶۹۸)
*زنهار خواستن شمشیر؛ تشخیص:
هر ساعتی زنهار خواهد همی
از کلک او شمشیر شمشیر زن(۶۳۵۹(
*ترجمان اجل بودن تیغ؛ تشخیص:
تیغ تو ترجمان اجل گشت خصم را
خصمت سخن ز حلق نیوشد به ترجمان(۵۹۴۹)
و نیز نک بیت: ۲۶۲۲
*خندیدن تیغ؛ تشخیص:
یلان را سرخی اندر روی با زردی در آمیزد
بخندد تیغ و از چشمش به وقت خنده خون ریزد(۸۴۵۴)
*سیر نگشتن تیغ و تیر؛ تشخیص:
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار(۱۴۹۶)
*سغب داشتن تیغ بر خون ریختن؛ تشخیص:
همچنان چون طبع تو بر رادمردی شیفته ست
تیغ تو بر کشتن و خون ریختن دارد سغب(۱۰۱)
*خیال تیغ؛ تشخیص:
ور خیال تیغ تو اندر بیابان بگذرد
از بیابان تا به حشر الماس برخیزد غبار(۳۵۵۱)
*روی خضاب کردن تیغ؛ تشخیص:
هزار بار به دست تو آن مبارک تیغ