ب:حروفی که یکی از معطوف یا معطوفٌ علیه را از جهت حکم به شکل مبهم و نامعیّن بیان می کنند و آنها عبارتند از :أو،أم، إمّا
ج:حروفی که حکم را از معطوف سلب می کنند و برای معطوفٌ علیه اثبات می نمایند، یا بعکس ؛ البته به طور مشخص و معیّن نه بطور مبهم و آنها عبارتند از :لا، بَلْ،لِکنْ
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
اقسام عطف:
العطفُ:إمّا ذو بیانٍ، أوْ نَسَقِ و الغرضُ الآنَ بیانُ ماسبقْ
فَذوالبیانِ :تابعٌ ،شبهُ الصِّفَه حقیقه القصد بِه مُنْکَشِفَهْ
عطف دو نوع است : یکی عطف نسق و دیگری عطف بیان
و عطف بیان تابعِ جامدی است که شبیه به صفت می باشد در روشن کردن متبوعش وعدم استقلال آن مانند:«أقْسَمَ باللهِ أبو حَفَصٍْ عُمَرْ » پس عمر، عطف بیان است؛ زیرا آشکار کننده ابو حفص می باشد:[۴۶]
و عطف نَسق تابعی است که بین او و بین متبوعش، یکی از حروفی که آنها را در زیر معرفی می کنیم، می آید مانند «اخْصُصْ بِوُدٍّ و ثناءٍ مَنْ صَدَقَ»
پس عطف مُطلقاً به واو و ثمَّ و فاء و حتّی و أم و أوْ می باشد مانند «فیکَ صِدقٌ و وَفَاء »[۴۷]
معانی اصطلاحات در حروف
۱-اباحه (در حروف ربط).
انتخاب یکی از دو چیز را نشان می دهد که جمع هر دو نیز جایز تواند بود،مثال:
یا وفا یا خبر وصلِ تو یا مرگِ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند.
(دیوان حافظ غزل ۱۸۹)
جالِسِ العلماءَ أوِ الزُّهَادَ.
(معانی حروف، دکتر رادمنش، ص ۱۷۵)
۲-ابتدای غایت ( در حروف اضافه و ربط) برآغاز زمان و مکان دلالت می کند.
الف- در حروف اضافه
از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود.
ابتدای مکان
(دیوان حافظ ۲۲۶)
«لَمَسْجدٌ اُمّ اُسِّسَ عَلَی التّقوی مِن أوّلِ یَومٍ أحَقُّ أنْ تَقُومَ فیه» مسلماً مسجدی که براساس تقوی بنیان گذار ی شده است سزاوارتر است که در آن نماز کنی . (قرآن کریم،سوره توبه، آیه ۱۰۸)
و جاءَ مِن أقْصَی المدینهِ رجلٌ یَسعی. (از دورترین نقطه شهر مردی آمد که به سرعت حرکت می کرد).
ابتدای مکان (معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۵۶)
۳-احتواء و تضمن (در حروف اضافه) بر مظروف و محتوای چیزی دلالت می کند مانند:
چه ساز بود که در پرده میزد آن مطرب که رفت عمر و هنوزم دماغ پرزهواست.
(حافظ، غزل ۲۲)
« وَ قَرْنَ فی بیوتِکُنَّ » (ای زنان پیامبر در خانه هاتان آرام گیرید.)
ظرفیت حقیقی (سوره احزاب آیه ۳۳ به نقل از معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۶۶)
۴-اختصاص (در حرف اضافه)
چیزی را خاص چیز دیگر می کند، مثال:
طریق اولی آنست که حالی را دست و پای قدرتِ او از قصدِ خویش فرو بندم و بنگرم تا خود چه کار را ساخته بوده است. (مرزبان نامه دکتر خلیل خطیب رهبر ص ۶۸۴)
وَاُزلِفَتْ الجنَّهُ لِلْمُتَّقینَ (بهشت اختصاص به متقین دارد و بسوی آنان خواهد آمد. )(شعراء ،۹۱) (معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۴۱)
۵-استبعاد (در حرف عطف)=
نشان می دهد که گردآمدن دو چیز با هم بعید و دور از امکان است.
من و انکارِ شراب این چه حکایت باشد.
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد.
(دیوان حافظ غزل ۱۵۸)
در کتب نحوی عربی حرف عطف به معنای استبعاد یافت شد.
۶-استثناء (در حرف اضافه):
بر خارج کردن اسمی از حکمی که در پیش رفته است دلالت می کند، مثال:
و می دانم که شوایبِ خیانت از مشارعِ دیانت تو دورست و الّا آن ننمایی که مقتضایِ وفا و امانت باشد،
(مرزبان نامه ،دکترخطیب رهبر،ص۱۵۶)
جاءَ الطلابُ ألّا سعیداً.
۷-استدراک:
برای رفع توهم به کار می رود و باز یافتن چیزی که ناگفته مانده می پردازد و بر دو گونه است.
الف:در حروف اضافه
خوشم آمد که سحر خسروِ خاور می گفت با همه پادشهی بنده توران شاهم
(دیوان حافظ، غزل ۳۶۱)
هَوَ لایَدْخُلُ الجنهَ لِسوءِ صنیعه عَلَی أنَّهُ لایَیأسُ مِنْ رحمهِ اللّهِ. ( او سبب بدی عملش به بهشت نمی رود؛ امّا حقیقت این است که از رحمت خدا هم نومید نیست. ) (معانی حروف، دکتر رادمنش، ص ۶۵)
ما ظَلَمْناهُم و لکن کانوا هُمُ الظّالمینَ.
(سوره زخرف،آیه ۷۶)