حفظ زبان
دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی[102]
و پس از آن می افزاید:
“اندیشه کردن که چه گویم، به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم” (گلستان، صفحه37).
پرهیز از تزویر و ریا و خودنمایی
بکَن خرقه نام و ناموس و زرق که عاجز بود مردِ با جامه غرق[103]
رازداری و حفظ اطلاعات محرمانه
جـواهر بـه گنـجیـنه داران سپارولـی راز را خـویشتـن پـاس دار[104]
تکریم پیشینیان
بـزرگش نـخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد[105]
توجه به زیر دستان
“بزرگی را پرسیدم از سیرتِ اِخوانِ صفا، گفت کمینه آن که مرادِ خاطرِ یاران بر مصالح خویش مقدم دارند”[106]
و این اشاره نیز از اوست:
“و بدان که ملوک از بهر پاس رعیت اند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک” (گلستان، صفحه123)
پیشگامی در کارها
ملک زاده ای است که چون دشمن حمله کرد و وی متوجه شد که لشکریان از کثرت افراد دشمن هراس دارند و به زودی خواهند گریخت، اسلحه به دست به نیروهای خودی گفت:
“ای مردان، بکوشید یا جامه زنان بپوشید” و خود به قلب دشمن زد. در نتیجه “سواران را به گفته او تهور زیادت گشت و به یک بار حمله آوردند. شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند” (گلستان، صفحه55).
صبر و بردباری
مـنشین ترش از گـردش ایام که صبر گرچه تلخ است ولیکن بر شیرین دارد[107]
انتقادپذیری
متکلم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد.
خودشناسی به مفهوم آن است که مدیر به نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشد تا به استناد این وقوف بتواند حسب مورد و لزوم نقاط قوت را در خودش تقویت کند و در جهت رفع یا تعدیل نقاط ضعف خود بکوشد، چرا که اگر مدیران در سیر به طرف خودشناسی به مرحله ای نرسیده باشند که ظرفیتهای بدنی و ذهنی خویش را بشناسند، مرتکب اشتباه خواهند شد و عواقب این اشتباهات هم دامن خودشان و هم اعضای سازمان را خواهد گرفت و در نهایت به زیان جامعه خواهد بود. به همین دلیل، نوشته اند که هر چه کسی خودش را بهتر و دقیق تر در آیینه نگاه و ذهنیت دیگران ببیند و بشناسد، خودشناسی او عمیق تر میشود و احتمال اشتباهاتش کمتر خواهد شد. طبعا این حکم کلی در مورد همه انسانها، از جمله مدیران صادق است (سرمد،1389).
عدل نقطه مقابل ظلم است. بنابر این، مدیر عادل کسی است که در تقسیم کار بین کارکنان، در نظارت بر کارها، در اعطای پاداش یا اعمال تنبیه، در موافقت با مرخصی کارکنان، در فرستادن کارکنان به دورههای آموزشی یا مأموریت، در تأمین رفاه کارکنان، و خلاصه در تمام اموری که به کارکنان سازمان مربوط میشود، بین آنان تبعیض قائل نشود؛ ضمن اینکه لازم است وظایفی را که به هرکس می سپارد منطقی و معقول باشد؛ زیرا «در مدیریت علمی میان مدیر و کارکنان به طور تقریب نوعی تقسیم برابر و عادلانه کار و مسئولیت وجود دارد» (تیلور[108]، ترجمه طوسی،1370).
ازجلوههای مثبت عدالت میتوان موارد زیر را برشمرد:
- رفع ظلم یکی از مظاهر عدل است.
- انجام کارهای عمرانی و نواختن رعیت و لشکر جلوه ای دیگر از عدالت است.
- حفظ امنیت و ایجاد آسایش یکی دیگر از نتایج مثبت عدالت است.
- یکی از مهمترین مسایلی که مورد توجه متفکران سیاسی و مصلحان قرار می گرفت، شخصیت کارگزاران منتخب و اعمالشان بود. آنها انتخاب کارگزار عادل را از نشانههای عدل شاه میدانستند.
از جلوههای دیگر عدالت، اجرای دقیق قوانین است (ظهیری ناو و پاک مهر، 1387).درخصوص رضایت کارکنان مطالعات نشان داده است سازمانهایی که کارکنان راضی تری دارند، نسبت به سازمانهایی که کارکنان آنها رضایت کمتری دارند، تولیدشان بیشتر است، یعنی برای ارائه کار بهتر و بیشتر، خوشدل بودن یکی از شرایط اساسی است و این موضوع نیز مورد توجه سعدی بوده است (نصر و آقاحسینی،1378). میانه روی در کارها، اجتناب از خسّت و در عوض بهره مند ساختن دیگران از آنچه در اختیار انسان قرار دارد، از رفتارهایی است که چنانچه مدیر آن را مورد توجه قرار دهد، هم شخص خودش از انواع فشارهای روانی برکنار خواهد بود، هم باعث خواهد شد که کارکنان با آرامش زیادتری به کار ادامه دهند. در واقع، «غلبه مدیر بر هوای نفس خویشتن به یک معنی نتیجه اجتنابناپذیر خودآگاهی حقیقی اوست؛ و اگر آگاهی راستین بر موقعیت خود جنبشی در فرد پدید آورد، وی زندگی جدیدی را آغاز خواهد کرد» (گاردنر[109]، ترجمه سعادت،1350). به عبارت دیگر، اگر مدیر از طمع ورزی دوری کند، رفته رفته صاحب طبعی بلند خواهد شد و کنج عافیت را بر گنجی که از راه حرص زدنهای متوالی به دست می آید، ترجیح خواهد داد (سرمد،1389).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از دیگر مسایل مطرح در مدیریت تحمل ابهام[110] است که از عوامل مهم شخصیت یا سبک او در شرایط ناامن است .صاحب نظران مدیریت بر این باورند که تأکید زیاد بر عینیت[111] و صراحت[112]میتواند خلاقیت را محدود کند (نصر و آقاحسینی، 1378).