این اهداف اقدام صورت می پذیرد :
ب) دایه رضاعی : دایه رضاعی بانویی است که دارای فرزند شیرخوار یا شرایط شیردهی با ویژگی های مناسب فردی، اجتماعی و بهداشتی تعیین شده توسط سازمان بهزیستی کشور می باشد و با رعایت موازین حقوقی با قبول سرپرستی موقت طفل تغذیه و مراقبت از کودک را به عهده می گیرد.
ج) فرزند خواندگی : کودکانی که کوشش های حرفه ای در جهت شناسایی والدین و بازگشت کودک نزد آنان یا دیگر بستگان موثر واقع نگردیده و در حقیقت این کودکان بدون ولی شناخته شده اند به خانواده های متقاضی واجد شرایط قانون جاری حمایت ازکودکان بی سرپرست واگذار می گردد.
د) شبه خانواده (کودک پناه) : در این روش کلیه کودکان تحت پوشش سازمان بهزیستی که مقیم خانه های کودکان، خانه موقت و دیگر واحدهای شبانه روزی با بررسی کارشناسی، نظارت مستمر، رعایت ضوابط سازمان و موازین حقوقی و تأیید کمیته ی شبه خانواده جهت مراقبت و زندگی به خانواده های پذیرای کودک سپرده می شوند. این خانواده ها ضمن حفظ بافت خانوادگی مراقبت و پرورش یک الی سه نفر از کودکان تحت سرپرستی سازمان را به طور موقت و با نظارت کارشناسی سازمان عهده دار می گردد.
۲) مراقبت و پرورش در خانه ها
الف) خانه نوزادان، نونهالان و نوباوگان : در این خانه فرزندان پذیرش شده در دو گروه سنی نوزادان و نونهالان (۳- ۰ سال) و نوباوگان (۶-۳ سال) تحت مراقبت و نگهداری شبانه روزی قرار می گیرند.
ب) خانه کودکان و نوجوانان : در این خانه نیز فرزندان پذیرش شده در دو گروه سنی کودکان (۱۲- ۶ سال) و نوجوانان(۱۸- ۱۲ سال) به صورت شبانه روزی و با تفکیک سن و جنس تا فراهم شدن زمینه انتقال موقت یا دائم به خانواده و جامعه، تحت مراقبت و پرورش قرار می گیرند.
ج) خانه مستقل فرزندان : در این خانه خواهران و برادران و یا فرزندانی که آمادگی زندگی مستقل را داشته باشند با نظارت سازمان بهزیستی تحت مراقبت و پرورش قرار می گیرند. (دستورالعمل دفتر امور شبه خانواده، ۱۳۷۹)
از آن جایی که تأمین شرایط زندگی سالم و با عزت و متناسب با ارزشها و کرامتهای والای انسانی منوط به ایجاد شرایط رفاهی مناسب برای آنان می باشد بنا براین ضروری است تا در مراحل مختلف مراقبت و پرورش در خانه های کودکان، شبه خانواده و پس از انتقال فرزندان به زندگی مستقل و ازدواج آنان، در جامعه حمایت لازم جهت تأمین رفاه، سلامت،رشد و پرورش و زندگی مستقل فرزندان فراهم گرددو سازمان بهزیستی کشور نیز به عنوان تنها متولی قانونی کودکان بی سرپرست در کشور، مسئولیت تأمین کلیه نیازهای این فرزندان را به عهده دارد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱۲-۲ وظایف دفتر امور شبه خانواده
طبق مصوبات موجود در عملکرد دفتر امور شبه خانواده (۱۳۸۲) مسئولیت مجموعه فعالیتهای حمایتی و نظارتی در بخش امور کودکان و نوجوانان بی سرپرست به عهده این دفتر می باشد که تشکیلات آن رسماً در سال ۱۳۷۸ به تصویب رسید. اهم وظایف این دفتر عبارتند از :
انجام مطالعات و ارائه ی دیدگاه ها، نظریات و پیشنهادات اجرایی به منظور ارتقاء سطح کیفی خدمات حمایت از کودکان بی سرپرست.
طراحی و ایجاد زمینه جهت تغییر ساختار شبانه روزی ها (اردوگاهی به شبه خانواده).
ترغیب و حمایت از مشارکت های مردمی در اشکال مختلف مادی و معنوی، پذیرش فرزندان و تشکیل مراکز شبه خانواده خیریه و غیردولتی.
طراحی و به کارگیری یک نظام پویای نظارت و ارزشیابی در کلیه بخش های خدمات حمایتی کودکان بی سرپرست.
بررسی قوانین و ضوابط حقوقی مربوط به حمایت از کودکان بی سرپرست.
تهیه و تنظیم دستورالعمل و آئین نامه های اجرایی مبتنی بر اصول علمی.
اقدام جهت کمک به ترخیص موفق فرزندان از طریق تسهیل ازدواج، اشتغال، تهیه مسکن در جهت زندگی مستقل و رفاه فرزندان.
طراحی و به کارگیری اقدامات لازم جهت ارتقاء کیفیت خدمات بر مبنای اصول علمی و حرفه ای به ویژه از طریق فعالیتهای آموزشی و پژوهشی.
اقدام جهت طراحی و به کارگیری فعالیتهای حمایتی پس از ترخیص فرزندان.
حرکت در جهت ایجاد نظام واحد حمایت از کودکان بی سرپرست و اجرای قانون با توجه به مسئولیت های سازمان.
تقویت فعالیتهای مربوط به رسانه های عمومی جهت ارتقاء نگرش مردم و مسئولین.
۱۳- ۲ عوامل افتراق نظام حاکم در خانواده و نظام موجود در شبانه روزی ها
در این جا این سوال پیش می آید که چرا کودکان در پرورشگاه ها آسیب پذیر می شوند؟ آیا به دلیل کارکرد سیستم شبانه روزی نیست؟ چه وجه تمایزی بین ساختار تربیتی فرزندان در شبانه روزی و خانواده وجود دارد؟ برای پی بردن به اثرات مخرب این روش نگهداری، ضروری است که ویژگی های آن درمقایسه با محیط خانوادگی مورد ارزیابی قرار بگیرد.
۱) در خانواده الگوی تربیتی و شخصیتی ثابتی وجود دارد
از آن جایی کودک در خانواده از نظر تربیتی زیرنظر پدر و مادر واحدی قرار دارد، بنابراین الگوی تربیتی ثابتی در رابطه با او اعمال می شود. خانواده به طور مستقیم یا غیرمستقیم نوعی نظام تربیتی را ارائه می دهد که اگر به درستی عمل کند باعث تکوین شخصیت و تعادل روانی، اجتماعی فرزندان میگردد. کودک در خانواده در طول مراحل مختلف رشد جنبه های مختلف زندگی را تجربه می نماید و معنای مفاهیمی چون دوستی، صمیمیت، عزت نفس و شرافت، صدق و صفا، همدردی، صبر، گذشت، وفاداری را درک می کند.
در حالی که در پرورشگاه، به هیچ عنوان الگوی ثابتی برای تعلیم و تربیت و نگهداری فرزندان وجود ندارد. کودکان در طول مدت زندگی در شبانه روزی با افراد متفاوت، باورها و شخصیتهای متضادی در تماس هستند و از هر یک از آنها به نوعی تأثیر می پذیرند. حضور مربیان به عنوان مادران شیفتی و موقت هرگز نتوانسته است نظام تربیتی هدفمند و منسجمی را در رابطه با فرزندان شبانه روزی ایجاد کند زیرا در نظام پرورشگاهی هیچ کس و هیچ چیز در کنار کودک ثابت نیست. مقررات پیوسته در حال تغییر است و شخصیت او بارها و بارها به بازی گرفته می شود و احساس تعلق نسبت به دیگران در او از بین میرود. با وجود چنین شرایطی کودک می ماند با شخصیتی مضطرب، نگران که توانایی کمی برای سازگاری با محیط اجتماعی دارد. به طور یقین هرگونه ناسازگاری در شخصیت کودکان شبانه روزی نه تنها سلامت آنها بلکه سلامت جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.(قاسم زاده، ۱۳۷۵)
۲) در خانواده تقسیم کار وجود دارد.
در خانواده هر یک از اعضا نقش و وظیفه خاصی را به عهده دارد. در این فضا و شرایط فرزندان با نقش ها و وظایف خود و همچنین پدر و مادر آشنا شده و عملاً آن را تجربه می کنند. پدر مسئول تأمین نیازهای مادی، سرپرستی اعضای خانواده و رفع نیازهای معنوی می باشد. مادر به عنوان رکن خانواده تنظیم امور داخلی و هماهنگی آن با سایر امور را به عهده دارد وهر یک از فرزندان به فراخور حال خود فعالیت و مسئولیتهایی را به عهده دارند. حال آن که در شبانه روزی ها پدر و مادری برای فرزندان متصور نیست تا با درک مفاهیم و نقشهای هر یک کودکان بتوانند خود را برای یک زندگی مستقل در آینده آماده کنند و در واقع کودکان در این مراکز با مسئولیت پذیری کمتری آشنا می شوند.
۳) کودک در خانواده اجتماعی می شود و ارتباطات اجتماعی را می آموزد
آن چه موجب اجتماعی شدن کودک می شود ارتباطات متقابل بین پدر- مادر و فرزندان و نحوه ی واکنش های هر یک به کنش های دیگری است. کودک در خانواده با ارزشها وفرهنگ خانواده و جامعه آشنا شده وبا آنها هماهنگ می شود. اما کودک بی سرپرست به علت فقدان محیط طبیعی خانوادگی، در محیط مدرسه و اجتماع از عهده ایفای نقش و درک و تصور رفتار دیگران نسبت به خود به درستی به تصور نمی آید و در نتیجه از رشد اجتماعی پایینی برخوردار بوده و به نوعی سرخوردگی در ارتباطات اجتماعی خود می رسد.
ارتباط محدود کودکان شبانه روزی با خانواده هایشان و در برخی موارد عدم و در واقع قطع ارتباط کامل سبب می شود تا از این تجربه ی ناب که میتوان در ارتباطات فامیلی دید و بازدیدها، شرکت در مجالس خانوادگی و … محروم بوده و توانایی و اعتماد به نفس کافی را برای برقراری ارتباط و ابراز عقیده نسبت به سایرین پیدا نکنند. برنامه ریزی هایی که به منظور پر کردن این خلاءها صورت می گیرد در بیشتر موارد غیرمنطقی و صرفاً برای پر کردن وقت است. آموزش ارتباطات فردی و گفتاری به طور حتم جایگاه خیلی کمرنگی در دعوت به یک مهمانی صرف غذا در یک رستوران دارد. لذا مشاهده می شود که این فرزندان در مقایسه با سایر افراد با گویش و رفتار متفاوت و ناتوان از حل مشکلات ساده زندگی می باشند. (مهدی پور، ۱۳۷۹)
۴) در خانواده کنترل و نظارت وجود دارد.
در خانواده احساس مسئولیت والدین در قبال نگهداری و تربیت فرزندان موجب نظارت و کنترل بیشتری از جانب آن ها می شود. والدین با دلسوزی و تعهد در جهت رفع مسائل و مشکلات فرزندان خود و نقاط ضعفشان اقدام می نمایند. اما آن چه که کودک در مراکز شبانه روزی با آن مواجه است مربیان و مراقبان شیفتی (به علت تعویض نوبت کاری) به عنوان مادران موقت اند که در مقابل تعداد زیاد فرزندان شبانه روزی کم بوده و جوابگوی نظارت و کنترل شایسته به رفتار و کنترل شایسته به رفتار و گفتار فزرندان نیستند. این امر سبب می شود که مربیان تنها به عنوان ناظر رفتار و کردار فرزندان باشند و این فرصت را نداشته باشند که به مشکلات آن ها به طور موثر رسیدگی کنند، در نتیجه فرزندان با مشکلاتی که به قوت خود باقی است پرورش می یابند و در اثر گذشت زمان این مشکلات نه تنها برطرف نمی شود بلکه تثبیت شده و تشدید می گردد. بنابراین همان طور که گفته شد این مراکز نه تنها از نظر اجرایی بلکه از نظر تربیتی نیز ساختار هدفمند و متعادلی ندارند. (دنیس[۱۴]، ۱۹۶۰)
۵) خانواده اعضای محدودی دارد.
تجربه ثابت کرده است نه تنها در خانواده بلکه در هر واحد آموزشی، نگهداری که تعداد اعضای کمتری حضور داشته باشند، نتیجه مطلوب تری حاصل می شود. اگر خانواده را یک واحد کوچک اجتماعی درنظر بگیریم که متوسط تعداد اعضای آن شش نفر باشند و آن را با شبانه روزی که حداقل ۲۰ فرزند دارد مقایسه کنیم متوجه این مهم خواهیم شد که زندگی در یک خانواده ی طبیعی و کوچک موجبات رشد بیشتری را در زمینه های تربیتی، شخصیتی، عاطفی، تحصیلی، اجتماعی و فرهنگی بیشتری را فراهم می کند، حال آن که فرزند شبانه روزی در یک محیط پرجمعیت با خصوصیات بسیار متفاوت و به صورت گروهی زندگی می کند و البته با توجه به شرایط خاصی که دارد با مشکلات بسیار زیادی مواجه است. (قاسم زاده، ۱۳۷۹)
با توجه به عوامل بیان شده در سطرهای بالا که از عمده ترین عوامل افتراق نظام حاکم در خانواده و نظام موجود در شبانه روزی ها نیز است به نظر می رسد تا زمانی که نظام شبانه روزی با این خصوصیات وجود داشته باشد نمی توان انتظار کارکرد مفید و سازنده ای را از آن در جهت پرورش و تربیت صحیح فرزندان داشت. علاوه بر همه ی مطالبی که ذکر شد، محیط شبانه روزی وضعیتی ویژه دارد. تفاوتها از نظر امکانات، پرسنل، برنامه ها و روش ها بین مراکز به صورتی است که نمی توان شرایط یک مرکز را به سایر مراکز تعمیم داد. در برخی مراکز مراقبت تنها به صورت نباتی از کودک می باشد و اظهار محبت و فرصتی برای بازی با کودک وجود ندارد.
۱۴-۲ تأثیر شبانه روزی و فقدان های ناشی از آن
ôکمبود محبت
همان طور که کودک برای رشد جسمانی خود به انواع مواد غذایی احتیاج دارد، برای رشد عاطفی خود و برای ورود به اجتماع نیز به محبت احتیاج دارد زیرا که وجود محبت برای کودک و رشد عاطفی او ضروری است. کودکان ما بیش از آن که به غذای مناسب و لباس گرم، اسباب بازی و هوای آزاد نیازمند باشند به مورد قبول و پذیرش واقع شدن، دوست داشته شدن نیاز دارند. آن ها باید احساس کنند که به کسی تعلق دارند.
یک اصل روانشناسی تأیید میکند که فقدان محبت در سالهای ابتدای زندگی کودک نقش بسیار تعیین کننده ای دارد و در واقع هسته ی بیماری های روانی، اضطراب عمیق، و درگیری های عاطفی، در دوران بزرگسالی خواهد بود. (هارلوی به نقل از مهدی پور، ۱۳۷۵)
اما آن چه در شبانه روزی ها اغلب دیده می شود پذیرش مشروط است بدین معنی که تنها در صورتی که فرد مورد قبول باشد و به شیوه ی خاص حاکم عمل و احساس کند به او محبت می شود. (بیابانگرد، ۱۳۷۷) نباید فراموش کرد که تمامی ابزار مورد استفاده یک فرد برای محبت از کودکی تا بزرگسالی به مادر، پدر، همسر، فرزند، دوست و حتی میهن، نتیجه ی عشق و محبتی است که از دوران کودکی به او هدیه شده است. کودک در خانواده به طور غیرمستقیم از طریق ارتباطی که بین پدر و مادر به صورت احترام متقابل وجود دارد، محبت را یاد می گیرد حال آنکه در شبانه روزی روابط اداری است. در واقع نداشتن الگوی مناسب از جمله محرومیت های دیگر این کودکان است. (کپ و پروب[۱۵]، ۲۰۰۲)
در شبانه روزی ها انتظار محبت از مربی می رود زیرا اگر کودک نتواند ارتباط خوب و مناسبی را با مربی داشته باشد برای جبران خلاء عاطفی موجود، به محبت سایرین روی می آورد که اگر این اطرافیان منبع سالمی از نظر عاطفی نباشند، ضایعات فراوانی را به جای می گذارند.
ô محرومیت از مهر مادری :
چنان چه کودک از محبت مادر (در صورت حضور یا عدم حضور) به هر نحو برخوردار نباشد این وضعیت را اصطلاحاً محرومیت از مهر مادر می نامند. و تمام کارهایی که برای پر کردن این خلاء انجام می گیرد به هیچ وجه نمی تواند این محرومیت را به طور کامل برطرف کند و محرومیت نسبی باقی می ماند.
در تحقیقات ریبل (Reebel, 1943) نشان داده شد که بی مادری کامل در رشد روانی و جسمانی کودک اثر بسیار سوئی دارد. همچنین بالبی (Bawlby, 1985) این گونه بیان می کند که عامل اصلی سلامت فکر کودک ارتباط گرم و دائم با مادر یا جانشین مادر است. تا جایی که مطالعات نشان داده است حالات عصبی در کودکان نتیجه ی مستقیم رفتار مربیان (در صورت عدم حضور مادر) است. (میشل پاول[۱۶]، ۱۹۹۵)
جدای این مسائل برخورداری از چند مادر با نقش های متفاوت و شخصیت های متفاوت خود از جمله مشکلات حاکم در شبانه روزی ها است و این کودکان نسبت به کودکانی که از محبت یک مادر برخوردارند مشکلات بیشتری از نظر رشد شخصیتی دارند.
ô عدم ثبات و استمرار امنیت روانی و اجتماعی در روابط
تنها در محیطی توأم با محبت و صمیمیت کودکان توانایی برخورداری از یک شخصیت با ثبات را پیدا می کنند. محیطهای جمعی خالی از روح خانوادگی شبانه روزی ها گرچه عنوان خطیر شبه خانواده به آنها داده می شود لیکن هیچ یک از مراحل حفظ ثبات شخصیتی این کودکان را در نظام تربیتی خود دارا نیستند در واقع شبانه روزی قبل از آن که یک شبه خانواده باشد در اصل یک سازمان و تشکیلات اداری است. ثبات در شخصیت به معنای داشتن نگرشی پایدار نسبت به زندگی و تصمیم گیری های به جا و معقول است چیزی که در محیط های متغیر شبانه روزی به کودکان عرضه نمی شود. برای یک کودک آنچه بسیار حائز اهمیت است دلایل پذیرش یا رد اوست. متأسفانه به دلیل وجود مربیان و مراقبان نوبتی و در واقع مواجهه کودک با رفتارها و عقاید گوناگون، یکنواختی در امر تشویق و تنبیه وجود ندارد. به کودک می گویند این کار را نکن اما در قریب به اتفاق موارد فرصت این که بگویند چه کاری را بکن وجود ندارد، کودک تنبیه می شود بدون این که متوجه شود علت تنبیه عمل اوست و نه خود او.
محبت بی قید و شرط در شبانه روزی وجود ندارد. زندگی مشروط است به رعایت قوانین و یا عدم رعایت آنها. شخصیت کودک شکل نیافته و رشد پیدا نمی کند و این نگرانی برای او همیشه وجود دارد که آیا مورد قبول و تأیید اطرافیان قرار می گیرد یا نه.
یکی دیگر از مسائلی که جدای تغییر مداوم مراقبان وجود دارد، تغییر محل شبانه روزی ها و انتقال کودکان از یک مرکز به مراکز دیگر است (که البته در برخی موارد به منظور تنبیه کودک است) و این خود عاملی در جهت عدم ثبات و امنیت در کودک است. تغییرات مداوم محیطی و رفتاری به هر علتی که باشد، امکان همانند سازی با یک الگوی قابل اعتماد و ثابت را از کودک و نوجوان سلب می کند. در حالی که تحقیقات انجام شده نشان داده اند همانندسازی خاصه با افرادی که شخصیت قوی و توانایی دارند حداقل نتیجه ای که به بار می آورد احساس امنیت داشتن کودک است.
با حضور فرد در چنین وضعیت ناپایداری نه تنها شخصیت باثباتی شکل نمی گیرد بلکه مشکلات عدیده ای را برای او ایجاد کرده، و نوعی حالت انفعالی و عدم تمایل به استقلال در تصمیمات مهم و در نهایت بی اعتمادی به خود و دیگران است. (بیابانگرد، ۱۳۷۶)
ô دلایل نفرت از شبانه روزی
نفرت از شبانه روزی از جمله مسائلی است که فضا را برای فرار فرزندان از مراکز مهیا می کند. نگرش منفی جامعه و اطرافیان منجر به انزجار او از محیط زندگی اش می شود و در نتیجه فرد برای از بین بردن برچسب شبانه روزی از پیشانی خود دست به فرار می زند.
البته باید مدنظر داشت چنان چه اطرافیان این فرزندان، مربیان، مراقبان و سایر افراد ارتباط سالم، صادقانه، همراه با صمیمیت و تعامل عاطفی به صورتی واقع بینانه با آنها داشته باشند تا اندازه ای قضیه فرار منتفی می شود و در واقع ارتباط صحیح یکی از راه های پیشگیری از بروز آسیب های فردی و اجتماعی است.
نفرت از شبانه روزی می تواند به دلایل ذیل باشد :
به دلیل عدم برخورد صحیح جامعه با فرزند شبانه روزی و برچسب گذاری. (هیر[۱۷] به نقل از برک، ۱۹۹۹)