خلق دانش: این مرحله در برگیرنده فعالیتهایی است که مرتبط با ورود دانش جدید به سیستم است که شامل توسعه، کشف و تسخیر دانش میشود (نیومن و کنارد[۱۱۶]، ۱۹۹۳).
حفظ و نگهداری دانش: عبارت است از فعالیتهایی که دانش را در سیستم ماندگار میکند (همان مأخذ). در این راستا صاحبنظران به مهمترین عاملی که اشاره میکنند حافظه سازمانی[۱۱۷] است و آن عبارت است از توانایی سازمان برای حفظ و نگهداری دانش. نکته مهمی که دینگ و کاربی[۱۱۸] (۱۹۹۹) به آن اشاره میکنند این است که حافظه سازمانی، صرفاً توانایی نگهداری دانشهای صریح را دارد. اگر سازمانها به دنبال دستیابی به یک مدیریت دانش مؤثر هستند، نباید تنها به ایجاد و استفاده از حافظه سازمانی بسنده کنند. آنها از حافظه دیگری تحت عنوان حافظه فردی[۱۱۹] یاد میکنند. این حافظه مهمترین منبع و مخزن دانش ضمنی (نهفته) است. مدیریت دانش صرفاً زمانی مؤثر خواهد بود که این دو نوع حافظه سازمانی در کنار هم وجود داشته باشند و یکدیگر را تقویت کنند (دینگ و کوربی[۱۲۰]، ۱۹۹۹: ۳۰-۳۵). نکته دیگری که صاحبنظران به آن اشاره میکنند وجود مراکز و درگاههای دانش در سازمان است. مراکز و درگاههای دانش در سازمانها در حقیقت، کانون جمع آوری، سازماندهی و انتشار دانش میباشند. این مراکز ممکن است به صورت فیزیکی یا مجازی باشند. هدف از ایجاد این مراکز هدایت افراد به سوی منابع دانش در داخل یا خارج سازمان میباشد. در این مراکز نقشه های دانش تهیه، نگهداری و بههنگام سازی میشوند (بهات[۱۲۱]، ۲۰۰۱: ۷۱). این مراکز در اصل به عنوان نقاط انشعاب تلقی میشوند که دسترسی به هر منبع دانش از طریق آنها صورت میگیرد. به عبارت دقیقتر این مراکز علاوه بر یکپارچگی و انسجام محتوای دانش سازمان از بسیاری از دوبارهکاریها مخصوصاً در کسب دانش جلوگیری میکند (مک گریف[۱۲۲]، ۲۰۰۰: ۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تبدیل و انتقال دانش: اشاره به فعالیتهایی دارد که در ارتباط با جریان دانش از یک بخش با یک نفر به بخش یا نفری دیگر را شامل میشود و شامل ارتباطات ترجمه، تبدیل، تفسیر و تصفیه دانش میشود.
بکارگیری دانش: شامل فعالیتهایی میشود که در ارتباط با اجرای دانش در فرایندهای سازمانی هستند (نیومن و کنارد[۱۲۳]، ۱۹۹۹: ۵-۷).
۲-۵-۲- مدل نوناکا
نوناکا، مدلی پویا برای مدیریت دانش در خصوص فرایندهای ایجاد و انتقال دانش ارائه دادهاست که در شکل زیر ملاحظه میگردد.
شکل ۲-۵: چارچوب مفهومی فرایندهای ایجاد دانش
برای روشن شدن بیشتر ذیلاً عناصر سهگانه این مدل مورد بررسی قرار میگیرند:
الف) عنصر Ba
Ba یک کلمه ژاپنی است که به معنای فضا، مکان و شرایط لازم برای ایجاد دانش است (کیسی[۱۲۴]، ۱۹۹۷). کیسی میگوید: “هیچ دانشی بدون وجود مکان و فضایی مناسب ایجاد نمیشود. نوناکا Ba را به این صورت تعریف میکند:
‹‹زمینهای مناسب که دانش در آن ایجاد، توزیع و به کار گرفته میشود.›› در ادامه، نوناکا چهار نوع Ba را به این صورت معرفی میکند:
ایجادکننده، ۲- تبدیلکننده،
۳- نظاممندکننده، ۴- اعمالکننده،
اینک به شرح مختصر هر کدام از این Ba ها میپردازیم.
Ba ایجاد کننده: عبارت است از یک تعامل رودررو و فردی. این جا فضایی است برای افراد تا تجارب، احساسات، عقاید و مدلهای ذهنی خود را تقسیم کند. این Ba به زمینهای برای ‹‹جامعهپذیری›› اشاره میکند.
Ba تبدیلکننده: که به تعاملی رودررو و گروهی اشاره میکند و جایی است که مدلهای ذهنی افراد به واژهها و مفاهیم مشترک تبدیل میشود. این Ba به زمینهای برای ‹‹برونیسازی دانش›› اشاره میکند.
Ba نظاممندکننده: این Ba با تعاملات مجازی[۱۲۵] و گروهی معرفی میشود و شامل ایجاد موقعیتهای مناسب برای کدگذاری دانش می شود. این Ba به زمینهای برای ‹‹ترکیب دانش›› اشاره میکند.
Ba اعمالکننده: که عبارت است از فراهم آوردن زمینه های لازم برای انتقال دانش به تصمیمات و اقدامات سازمان و در نتیجه یادگیریهای جدید توسط کارکنان. این Ba به زمینهای برای ‹‹درونیسازی دانش›› اشاره میکند (نوناکا و تویوما[۱۲۶]، ۲۰۰۰: ۵-۳۴). نوناکا معتقد است برای اینکه فرایندهای ایجاد دانش در سازمان اتفاق بیفتد، باید Ba بهطور مناسب توسط سازمان ارائه و مهیا گردند.
ب) عنصر [۱۲۷]SECI: این قسمت از مدل بر ایجاد دانش از طریق تعامل بین دانش ضمنی و دانش صریح تاکید میکند که در بخش چرخه دانش بدان اشاره شد.
۲-۵-۳- مدل شش بعدی مدیریت دانش
فیل پری و ایلکاتومی (۲۰۰۱) بر این باورند که هر گونه جزئینگری، موفقیت مدیریت دانش را با مشکلات جدی روبرو خواهد ساخت. آنها بر اساس این نگرش، مدلی شش بعدی را برای به کارگیری مدیریت دانش ارائه کردهاند (شکل زیر).
شکل ۲-۶: مدل شش بعدی مدیریت دانش (تومی و پری، ۲۰۰۱)
برای درک و به کارگیری دانش در سازمان، نیاز به این داریم که بدانیم دانش چیست؟ چگونه ایجاد میش
ود؟ چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؟ دربرگیرنده چه چیزهایی است و اینکه چگونه دانش میتواند باعث بهبود عملکرد و فرایندها شود؟ لذا اولین بعد دانش “مفهومی” است.
دومین بعد، مدیریت تغییر سازمانی است. تغییر دانش یعنی تغییر نگرش و سیستم فعالیتهای یک سازمان. به همین علت سازمانها برای به کارگیری مدیریت دانش، نیازمند مدیریت تغییر هستند.
بعد سوم در ارتباط با اندازه گیری دانش است. این سیستم ما را قادر میسازد که مشخص کنیم آیا به سمت اهداف مدیریت دانش رفتهایم یا خیر.
بعد چهارم در ارتباط با ساختار رسمی و غیررسمی سازمان است. برای به کارگیری مدیریت دانش، باید سازمان، را به عنوان فرایندهای دانش در نظر گرفت. ساختارهای ارتباطی رسمی و غیر رسمی باید به گونهای باشدکه بتواند فرایندهای پردازش دانش را بهبود بخشد و نقشها و مسؤولیتهای جدیدی را که برای اثربخشی مدیریت دانش ضروری هستند، تعریف کنند. این نقشها میتواند شامل مدیران دانشی، کارکنان دانشی و مشتریان دانشی باشد. در بسیاری از موارد این نقشها در سازمان وجود دارند اما نهادینه نشدهاند و یا مورد حمایت جدی قرار نگرفتهاند.
بعد پنجم، محتوای دانش است. در این رابطه، فیل پری و ایلکاتومی به تقسیمبندی نوناکا و تاکوچی از دانش که آن را به دانش صریح و دانش ضمنی قابل تقسیم دانستهاند، اشاره نمودهاند. در مورد دانش صریح و ضمنی میتوان گفت که دانش صریح، دانشی است که به صورت روشن و عینی قابل انتقال است. بهسادگی میتوان آن را به دیگران یاد داد. در مقابل، دانش ضمنی، اگرچه در عملکرد افراد منعکس و آثار آن قابل مشاهده است، ولی به صورت تدوین شده نیست و نمیتوان آن را به شکل صریح بیان کرد. برای دستیابی به این دانش باید در تجارب دیگران سهیم شد و از این طریق آن را فراگرفت (الوانی، ۱۳۸۲).
بعد ششم، ابزار است. این ابزار میتواند در برگیرندهی سیستم مستندات مدیریت، سیستم اطلاعات مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و نظایر اینها باشد. البته باید توجه کرد که این بعد صرفاً بخش بسیار کوچکی از مدیریت دانش را به خود اختصاص میدهد. زیرا مدیریت دانش بر خلاف مدیریت اطلاعات که بییشتر با این ابزارها سر و کار دارد، با مردم و ارزشهای آنها در ارتباط است (تومی و پری[۱۲۸]، ۲۰۰۱).
۲-۵-۴- مدل رن جانستون
رن جانستون نیز مدلی برای به کارگیری مدیریت دانش در سازمان ارائه کردهاست. این مدل، به کارگیری مدیریت دانش را با توجه به در نظر گرفتن دو عامل میزان پیچیدگی کار و میزان تعاملات مورد نیاز برای انجام آن کار، عملی میداند (جدول زیر).
جدول ۲-۳ : مدل مدیریت دانش با توجه ساختار کار (جانستون، ۲۰۰۰)
قضاوتی / غیر روتین | روتین | |
نوع چهارم: کارهای با پیچیدگی زیاد و نیاز به تعامل بالا | نوع اول: کارهای با پیچیدگی کم و نیاز به تعامل بالا | گروهی |
نوع سوم: کارهای با پیچیدگی زیاد و نیاز به تعامل پایین |