عنوان شوهر آهو خانم نشان می دهد که اسم «آهوخانم» به نحوی بر اسم نخستین «شوهر» تاکید می کند و شخصیت او را تحت شعاع قرار می دهد و آشکار می سازد بنابراین او با انتخاب عنوان شوهر آهوخانم، به هر دو اسم «شوهر» و «آهوخانم» مرکزیّت بخشیده است و با وابسته ساختن اسم نخستین به اسم دوم، به طور غیر مستقیم این حقیقت را تداعی می کند که شخصیت آهوخانم و سرنوشت او و شخصیت و سرنوشت فردی که در داستان به این عنوان«شوهر» منسوب است، دررمان از نقش اساسی و محوری برخوردار می باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
عنوان شوهر آهوخانم در ارتباط مستقیم با فضای داستان و ناظر بر موضوع و درونمایه آن است.
۱۳-۷-تنه داستان
«تنه داستان، مجموعه ای متشکل از مقدمه، گره، بحران، تعلیق و انتظار، هیجان، اوج و پایان است.» (یونسی،۱۳۷۹: ۱۵۱)
۱-۱۳-۷-مقدمه
ابراهیمی در کتاب « استهلال یا خوش آغازی» هشت نوع مقدمه یا خوش آوازی را عنوان می کند: (ابراهیمی،۱۳۷۸: ۵۰)
۱- خوش آغازی موضوعی
۲- خوش آغازی شخصیتی
۳- خوش آغازی زبانی و بیانی که با گفت و گو آغاز می شود.
۴- خوش آغازی فضاساز که می تواند محیط داستان را ارائه دهد.
۵- خوش آغازی حرکتی که حوادث داستان را آغاز می کند.
۶- خوش آغازی محتوایی که محتوای داستان را عنوان می کند.
۷- خوش آغازی تصویری
۸- خوش آغازی بافتی
مؤلف « هنر داستان نویسی» هر نوع مقدمه ای را که گفت و گو نباشد، مقدمه نقلی می داند. وی معتقد است:« در مقدمه نقلی نیز گفت و گو در بیشتر موارد به زودی در مقدمه ظاهر می شود» (یونسی،۱۳۷۹: ۱۲۴)
مقدمه های نقلی در داستان کاربردهای فراوان دارد:
۱- «در مقدمه نقلی نویسنده به جای آنکه اشخاص را به سخن وادارا و خصوصیات و صفاتشان را از خلال گفته هایشان به خواننده نشان دهد، با شرح و توصیف مستقیم یا ضمنی، صفات یا خصوصیاتشان را در پیش روی خواننده می نهد.» (همان:۱۲۴)
۲- «با بهره گرفتن از مقدمه نقلی می توان محیط داستان را منتقل کرد.» (همان:۱۲۴)
۳- «نویسنده با بهره گرفتن از مقدمه نقلی، حوادث داستان را آغاز می کند.» (همان:۱۳۱)
۴- «مقدمه نقلی می تواند پیش درآمد مقدمه اصلی واقع شود.» (همان:۱۳۳)
۵- « مقدمه نقلی را می توان برای معرفی شخصیتی که خود، داستان را در اول شخص خواهد گفت به کار برد.» (همان:۱۳۳)
مقدمه شوهرآهوخانم، مقدمه فضاساز و محتوایی است. نویسنده پس از دو بیت از یک غزل حافظ، با محور قراردادن یک زمان و مکان خاص به توصیف محیط داستان می پردازد و پس از آن به تدریج شخصیت های داستان وارد می شوند. به طور کلی مقدمه شوهرآهوخانم بسیار طولانی و تمام فصل یکم و دوم را شامل می شود.
در فصل یکم نویسنده ما را با دو شخصیت اصلی داستان یعنی شخصیت سید میران سرابی و هما آشنا می سازد؛ ما می توانیم خصوصیات ظاهری، خلقی و حتی موقعیت سیدمیران را با توصیفات مستقیم نویسنده و با اعمال و رفتار، گفتار و افکار خود شخصیت بشناسیم و با گفتار و توصیفات مستقیم نیز با شخصیت هما آشنا می شویم.
در فصل دوم ما با خانواده سرابی، یعنی آهوخانم و فرزندانش آشنا می شویم. نویسنده در این فصل با بازگشت به گذشته، تمام حوادث مهم چهارده سال زندگی مشترک سیدمیران با آهوخانم را به طور مختصر روایت می کند. به طور کلی با پیش رفتن داستان، ما متوجه می شویم که این مقدمه طولانی تا چه اندازه سودمند و تفهیم کننده موضوع است.
چنان چه پیشترگفته شد، محیط در شوهر آهوخانم، جزئی برجسته است. بنابراین نویسنده با ترسیم محیط داستان وعناصر آن یعنی زمان و مکان داستان، فضای داستان را بنا می کند. فضایی شاد و آرام که ناخودآگاه موجی از اندوه و نگرانی ظاهراً بی علت را به قلب خواننده می فرستد.
« بعد از ظهر یکی از روزهای زمستان سال ۱۳۱۳ بود. آفتاب گرم و دلچسبی که تمام پیش از ظهر بر شهر زیبای کرمانشاه نورافشانده بود، با سماجتی هرچه افزونتر می کوشید تا آخرین اثر برف شب پیش را از میان بردارد. آسمان صاف و درخشان بود. کبوترهائی که در چوب بست شیروانی های خیابان لانه کرده بودند در میان مه بی رنگی که از زیر پا و دور و بر آن ها برمی خاست با لذت و مستی برغروری به جنب و جوش آمده بودند، مثل اینکه غریزه به آنها خبر داده بود که روزهای برف و باران سپری شده و موسم شادی و سرمستی فرا رسیده است. (افغانی، ۱۳۴۵: ۱)
« ….میان اتاقی که او در گوشه پائینش سجاده گسترده بود، دور کرسی بزرگی که لحاف اطلس و روپوش سفید داشت، یک زن و چهار بچه آرمیده بودند. زن، با یک نوع سرفرازی که به طور محسوس چاقی زیر گلویش را نشان می داد، گردنش را کج گرفته بود. چادر که از سر به روی دوشش لغزیده بود هنوز انبوهی از گیسوان شبق رنگ و خرمنش را می پوشاند. از چشمان مشکی خوش حالت، پوست تر و تازه و چهره شادابش تندرستی و نشاط زنی کم و بیش سی ساله خوانده می شد. نگاه مهرآمیز و نوازشگر به بچه ها و شوهر، تبسم شیرین همیشگی اش که نقش دلاویز روحی بود شاد و بی غم. به خوبی نشان دهنده حقیقتی بود که او زنی است خوشبخت، زنی است که از لذت مست کننده یک زندگی گرم و هستی بخش و به تمام معنی کلمه سعادت آمیز برخوردار می باشد. این زن، آهوخانم، همسر سیدمیران سرابی نانوا و مادر بچه ها بود.» (افغانی، ۱۳۴۵: ۴۵)
ابراهیمی در تعریف استهلال یا خوش آغازی می نویسد:« موثر، مقبول، جمیل و جذاب آغاز کردن یا شدن داستان، آن گونه که این آغاز، درارتباط با، یا در خدمت یک یا چند عنصر از عناصر پایه در داستان باشد، و نیز در ارتباط با سازه های اصلی و ساختار داستان» (ابراهیمی،۱۳۷۸: ۱۸)
افغانی در مقدمه شوهرآهوخانم، از یک سو، مخاطب اثر را برمی انگیزد که کل داستان را تا پایان بخواند و از سوی دیگر مقدمه را در خدمت چند عنصر اصلی و پایه قرار می دهد. بنابراین می توان گفت مقدمه شوهر آهوخانم، تمام وظایف یک مقدمه خوب و کارآمد را ایفا نموده است: انگیزه خواندن را در مخاطب برانگیخته، موضوع و درونمایه داستان را به دست داده ، محیط داستان را منتقل کرده، حوادث داستان را آغاز کرده و شخصیت های اصلی را وارد داستان ساخته و آن ها را معرفی نموده است.
۲-۱۳-۷-گره و بحران در شوهر آهوخانم
در رمان دو نوع گره افکنی وجود دارد:
۱- گره افکنی ساده:« به سرعت حل و تمام می شود. یعنی گره افکنی ساده باعث رخ دادن چند حادثه گشته و بعد تمام می شود. »
۲- گره افکنی پیچیده: «این نوع گره افکنی تداوم دارد و نامحدود است و قبل از اینکه تمام شود گره پیچیده دیگری به داستان می زند.» (بیشاب،۱۳۸۳: ۳۳۴)
لورنس پرین معتقد است: « اگر داستان را از نظر گره یا درگیری اصلی مورد بررسی قرار دهیم احتمالاً مفیدتر خواهد بود زیرا ما را به سرعت به سوی نکته ای از داستان که از همه مهمتر است خواهد برد.» (پرین،۱۳۶۲: ۴۲)
گره رمان شوهرآهوخانم، از عشق سیدمیران به هما و ازدواجش با او به وجود آمده است. پس از این گره، بحران ها یکی پس از دیگری رخ می نماید. گره رمان، گره ای پیچیده است، عشق سید میران به هما و پیوندش با او مدت مدیدی ادامه پیدا می کند، این ازدواج سیرعادی و طبیعی امور زندگی را به هم می زند و باعث وقوع حوادث ناخوشایند و ماجراهای ناگواری برای خانواده سیده میران می گردد و قبل از اینکه پایان یابد و با رفتن هما خانواده به آرامش برسند با ورشکست شدن سیدمیران و به هم ریختن وضعیت اقتصادی خانواده، گره دیگری در داستان ایجاد می شود. نویسنده با این گره افکنی، شخصیت های رمان را به کشمکش وامی دارد و تحول و دگرگونی آنان را در طول داستان رقم می زند.
بحران داستان، ممکن است،اتفاقی ناگهانی یا نقطه تحولی باشد یاممکن است یک دوره بحرانی باشد و مدتی به طول انجامد و حتی فواصلی از انتظار یا حوادث فرعی جریان آن را قطع کند. اما به هر حال بحران پایه و اساس انتظار است و احساس اشخاص داستان را به سطحی برتر از سطح احساس عادی بر می کشند و علاقه و هیجان خواننده را تشدید می کنند. (یونسی،۱۳۷۹: ۴۶۸)
« بحران داستان می تواند با واقعه اصلی داستان یکی باشد، زیرا حوادث اصلی که طرح داستان را می سازد و بنای داستان را بر دوش می گیرد از آنجا که خود حوادثی هستند که برای اشخاص داستان روی می دهند خطوط یا نقاط تغییر احساس نیز هستند ، اما هر حادثه اصلی می تواند با بحران داستان یکی باشد ، یا بدان بینجامد.» (همان:۴۳۸)
«حادثه اصلی لازمه طرح داستان و نشان دهنده یک گام پیشرفتی است که درحوادث داستان حاصل آمده حال آنکه بحران داستان نه تنها لازمه طرح داستان بلکه نقطه ای است که در آن سرنوشت بخشی از حوادث تعیین می شود . بنابراین بحران نتیجه تضاد و کشمکش در داستان لحظه یا مدت زمان معینی است که تغییر قطعی داستان در آن صورت می گیرد . » (همان:۴۶۷)
«بحران با اوج داستان نیز تفاوت دارد . اوج داستان، یک بحران است و در حقیقت بحران، عمده داستان است در برخی از داستان ها علاوه بر اوج ، در روند داستانی ممکن است بحران های متعددی رخ دهد که هر یک مراحل قطعی حوادث داستانند و آن را با شدت فزاینده ای به سوی بحران عمده داستان که همان اوج داستان است هدایت می کند.» (همان:۴۶۸)
«قاعده ی کلی این است که نویسنده بحران ها را طوری در داستان بیاورد که شدت آن ها به نحو فزاینده ای بالا گیرد . به این معنی که شدت بحران دوم بیش از شدت بحران اول و بحران سوم بیش از بحران دوم باشد و الی آخر.» (همان:۴۷۳)
بحران های شوهر آهو خانم :
-
- در شوهر آهوخانم ، عشق سیدمیران نسبت به هما کشمکش عاطفی او را به وجود می آورد و موجب بحران روحی او می شود، این بحران عمل داستانی را پیش می آورد و باعث می شود هما را با خود به خانه بیاورد .
-
- طی گفتگویی که آهو با هما دارد، آهو متوجه رابطه سید میران با هما می شود، به سید میران اعتراض می کند اما سید میران تصمیم خود را گرفته است با عقد هما ، تغییر قطعی داستان رخ می دهد و زندگی شخصیت های اصلی وارد مرحله ی جدیدی می شود .
-
- در مشاجره و درگیری میان آهو با هما و سید میران کشمکش داستان به اوج می رسد و تغییر قطعی در خط داستانی به وجود می آید .
-
- سید میران سرابی به بهانه ی ترس هما در شب های غیر نوبت و برای به دست آوردن دل هما خرجی اش را از آهو جدا کرده و با او قطع رابطه می کند .
-
- مشاجره آهو با سید میران ، موجب دگرگونی و تحول شخصیت آهو و در نتیجه زندگی او می گردد .
- ضرر مالی سید میران بر اثر لو رفتن اجناس قاچاق، بحرانی است که عمل داستان را پیش می برد و سرنوشت بخشی از حوادث داستان تعیین می گردد .