پس از بررسی خداشناسی در شاهنامه فردوسی و دین زرتشت که در فصل های قبل انجام شد در این فصل به بررسی تطبیقی خداشناسی در این دو مقوله می پردازیم.
۴-۲-۱. شناخت خداوند
الف) شاهنامه:
فردوسی شاعری یکتاپرست است و سراسر شاهنامه سرشار از نام و یاد خداست، آنچنان که این کتاب بزرگ با نام و یاد پروردگار بیهمتا آغاز میشود:
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر فروزنده ماه و ناهید و مهر …
(ج۱)
فردوسی در شاهنامه یکدم از یاد خدا غافل نیست. «ایزد»، «کردگار»، «یزدان»، «خداوند» و … واژههایی است که در برگیرنده اعتقاد شاعر به توحید و ذات آفریدگار متعال است. در نگاه فردوسی گرچه طریق دانش جستن از ارج و قرب فراوانی برخوردار است، اما اولویت در این راه شناخت خدا و کسب دانشی میباشد در مسیر قرب الی الله باشد:
ز دانش نخست آنچه آید به کار بهین هست دانستن کردگار
(اسدی توسی،گرشاسب نامه،ب۱۴)
در اندیشه فردوسی همه چیز از خداست و شاعر در بیان این نکته تأکید فراوان دارد تا جایی که در ابتدای شاهنامه هنگامی که حتی به خرد اشاره میکند، آن را موهبتی الهی بر میشمارد:
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
(بخش۲،ب۳)
فردوسی دربارهی سرشت آفریدگار به کوتاهی سخن میگوید اما آنچه بیانمیکند درحد والای رسایی و خردپذیری و بی کم و کاست ، استوار بر پایهی سنتهای کهن و متنهای پهلوی است او تاکید میورزد که شناخت خدا و بهجایآوردن ستایشی سزاوار او ناشدنیاست و تمام آنچه میتوانیم بکنیم این است که هستی اش را بپذیریم…»(کوروجی کویاجی،۱۳۸۰:۳۰۹)
خدا در شاهنامه با واژههای مختلفی توصیفشدهاست که بنا به شرایط داستان متفاوتند؛در مواضع جنگ واژهها رزمیتر وحماسیترند، و در عبادات و راز و نیازها ظریفتر و صمیمیتر:
نخست آفرین کرد بر کردگار خـداوند آرامش و کارزار
خـداوند کیوان وبهـرام ومـاه خداوندنیک وبدو فر وجاه
بهفرمان اویست گـردان سپهر ازاو بازگسترد،هرجای،مهر
(ج۸،ب۴-۶)
اما آنچه هست این است شاهنامه حکیم با نام خدا آغاز میشود و نام او پایان میپذیرد و در سراسر این کتابِ عظیم داستان و روایت و مبحثی نمیبینیم که خدا در آن حضور نداشته باشد. اعتقاد به خدا با تار و پود شاهنامه آمیخته است.
ب) دین زرتشت:
پروفسور آسموسن درباره خدای زرتشت می گوید: «روح و فکر زرتشت در تسخیر خدای واحد، اهورا مزدا، بود. نام اهورامزدا به تمام معنی پرورده و زائیده فکر زرتشت بود و مطالعات فراوانی که در این زمینه انجام شده حاکی از آن است که قبل از او کسی با این نام آشنایی نداشته است. در متون قوم اکد به نام سه خدا به اسامی مزدکو، اسرا، فرش بر می خوریم ولی این سه نام ارتباطی با نام اهورامزدا ندارد». (آسموسن،ج.پ، ص ۱۰۴-۱۰۵) نیبرگ در مورد پیام زرتشت چنین می گوید: «توجه دقیق به پیام زرتشت نشان می دهد که او تا اندازه بسیار زیادی پای بند به عقاید میترایی بوده و به هیچ وجه تغییری در آنها ایجاد نکرده است. بلکه برعکس او بسیار محتاط بوده و جنبه نو و تازه اصولاً در مواد آموزه های او نیست بلکه در ترکیب این مواد است» (نیبرگ، هنریک ساموئل، ۱۳۵۹، ص ۸۹)
۴-۲-۲. عرفان
الف) شاهنامه:
اشخاص حقیقی یا خیالی شاهنامه فردوسی در عرفان ایران، صوری رمزی و تمثیلی یافته اند. از جمله “داستان سیمرغ” که دیدار او در کتب عرفان، مقصد و مقصود سالکان طریقت گشت و در این زمینه داستان های فراوان به نگارش درآمد که از آن جمله “منطق الطیر” عطار است. داستان های “هفت خــوان رستــم”، “سیمــرغ”، “جــام جـــم”، “بیــژن و منیــژه”، “کیخســـرو”، “اسکنــــدر” و “ایـــرج” از فرازهای برجسته عرفانی شاهنامه است. در شاهنامه مجادلات درونی و منازعه بین قوای مختلف نفس، جنگ عقل و شهوت و غضب، مهالک نفس، فضایل و رذایل اخلاقی، خصوصیات انسان برین، جنگ سپاه ظلمت و نــور، مهــر و وفاداری به تفصیل و با جزئیات هنرمندانه به تصویر کشیده شده است. “ایــرج”، “سیــاوش”، “کیخســـرو” و “زال” قهرمانان عرفانی شاهنامه اند. “کیومرث”، “فریدون”، “زال” و “رستــــم” از سپاه نـــور و سمبل انسان های وارسته و پاک و “اهریمــن”، “افراسیــاب” و “ضحــاک” از سپاه ظلمت و سمبل بشر اسیــر هواهای نفسانی هستند. در جنگ بین خیــر و شـــر وَ نــور و ظلمت، در نهایت به مــدد الهی و دستگیری مرشــد و پیــر راه سپاه خیــر و نــور پیـــروز می گردند. در شاهنامه حکیم فردوسی نــور و ظلمت وَ خیــر و شــر در دو ساحت فـرد و جامعـه بروز دارند.
در تفکر حکیم طوس خداوند با خرد پیوند ناگسستنی دارد و اغلب از خداوند با تعبیر خدایِ خرَد یاد میکند. هر چند خود اذعان دارد که شناخت آن حقیقت مطلق با خرد انسان ناممکن است و باید علاوه بر شناخت استدلالی، نوعی شناخت شهودی در قلب را به دست آورد.
همـه دانــش مــا بــه بیچــارگـی اسـت به بیچـارگـان بر ببایـد گـریست
تو خَستو شو آن را که هست و یکی است روان و خرد را جزین راه نیست
(اکوان دیو،ب۴-۳)
اما خرد در شاهنامه جایگاهی ویژه دارد حکیم آن را موهبتی الهی میداند.
و این موهبت ایزدی سزاواری و شایستگی میخواهد و آن دوری از هواست
هوا را مبر پیش رای و خرد کز آن پس خرد سوی تو ننگرد
(ج ۳،ب۵۰۸)
این مطلب حکیم در عرفانِ بسیار مورد تأکید است و از اهم مسائل معرفتشناسی عرفانی محسوب میشود:
وجه تعالیم عرفانی – اجتماعی – حماسی شاهنامه به طرز برجسته ای فصل ممیز شاهنامه از دیگر آثار عرفانی است. شاهنامه حکیم فردوسی نمایشنامه گستردهای است از زندگی پر ماجرای انسان از هبوط تا عروج و هدایتی است جمله آدمیان را از دوزخ تا بهشت که رهنمای آن فروغ ایزدی یعنی خِــرَد است. موضوع اصلی نمایشنامه؛ پیکار پیوسته انسان با دیوهای درون و بیرون است. جایگاه آدمی در این نمایش گاه دوزخ یعنی غلبه دیــو بر انسان، گاه برزخ یعنی ستیز آدمی با دیــو و گاه نیز بهشت یعنی فرمانروایی آدمی بر دیــو است.(امام بخش،۱۳۸۹)
ب) دین زرتشت:
شناخت خداوند، پرورش و پویایی ویژگی های نیک اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا، مهمترین هدف سفارش شده اَشوزرتشت در زندگی انسان است . پیام آور ایرانی باور داردکه اگر انسان رفتار خود را به شش فروزه یی که از خداوند سرچشمه گرفته هماهنگ سازد ، گذری به هفتمین مرحله نیز خواهد داشت و به جایی خواهد رسید که سعدی نیز به آن اشاره کرده است ، رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند. نخستین گام در راه نزدیک شدن به اهورا ، وَهومن یا منش نیک است ، این واژه در زبان فارسی به بهمن تبدیل شده است . نیک اندیشی یکی از فروزه های ذاتی خداوند است که انسان نیز بایستی در نخستین گام آن را در خود پرورش دهد . گام دوم ، گزینش اَشَه وَهیشْتَه یا بهترین اشویی است که در زبان فارسی به اردیبهشت تبدیل شده است . اشویی در ذات خداوند ، هنجار مطلق و توانایی نظم بخشیدن است ، این فروزه در انسان نیز کوششی برای هماهنگی در رفتار بر پایه اشویی ، یعنی پیوستن به راستی است . خْشَترَه وَئیریَه که در زبان فارسی به شهریور تبدیل شده است توانایی مینوی و پادشاهی بر خود معنی می دهد توانایی گذشت و مهربانی ، توانایی کنترل رفتار ناهنجار اشا، توانایی دفاع از حق و مبارزه با دروغ ، توانایی رسیدن به آزادی و آزاد منشی و …..که گام سوم در راه شناخت است . گام چهارم ، فروزه «مهرورزی» است که در گات ها به گونه سپنتَه آرَمئی تی بیان شده و در فارسی به سپندارمذ یا اسفند تبدیل شده است . در بینش اشوزرتشت رابطه بین انسان وخدا بر مبنای دوستی و محبت است نه از روی ترس و بیداد ، پس انسان باید فروزه «مهرورزی» را در خود افزایش دهد ، خویشتنداری ، گذشت ، فروتنی ، مهربانی ، بخشندگی و دهشمندی از پرتوهای این فروزه هستند . گام پنجم به صورت هَه اوروَتات و در فارسی به گونه خورداد بیان شده در این مرحله رسایی و کمال در انسان پدیدار خواهد شد و او را به تدریج به انسان آرمانی نزدیک خواهد کرد. در بینش اشوزرتشت رسایی و جاودانگی که ششمین مرحله است بهم پیوسته هستند . یعنی اگر انسان به رسایی برسد خود به خود به «بی مرگی» نیز خواهد رسید. اَمِرَه تات که در فارسی به صورت امرداد آمده ، جاودانگی معنی می دهد ، بی گمان این فروزه از ویژگی ذاتی خداوند است ولی انسان نیز بر پایه نظامی که در آفرینش او پیش بینی شده به گونه ای دیگر و به طور نسبی جاودانه خواهد شد . هفتمین گام ، در راه عرفان و شناخت اهورا ، سرَئوشَه است این واژه در فارسی به گونه «سروش» بیان شده ، نور حقیقت و ندای اهورایی است که چون مشعلی ، نهاد انسان و دیده دل عارف را روشن خواهد کرد ، بنابراین در کنار کار و کوشش ، مراحل عرفان نیز در انسان سپری می شود ، فروزه هایی چون پاکی و راستی ، توانایی سازنده و مهرورزی پویا خواهد شد تا رسایی و پایندگی در نهاد او فزونی یابد .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۲-۳. یگانگی خداوند
الف) شاهنامه
حکیم ابوالقاسم فردوسی در اثر عظیم خود - شاهنامه - نظریه یکتاپرستی را مطرح می کند. از این رو هیچ یک از داستان های شاهنامه بدون حمد، ثنا، سپاس، ستایش و نیایش به درگاه خداوند نیست.هیچ یک از پهلوانان، قهرمانان و بزرگان شاهنامه موفقیت هایشان را به خود نسبت نمی دهند و همه آن ها بیان می کنند که پیروزی و یا شکست آنان خواست ایزد است. هر قهرمانی در شاهنامه قبل از شروع نبرد از ایزد یکتا یاری می جوید و بلافاصله پس از پیروزی نیز به درگاه او سپاس می گوید.
سپاس و ستایش ایزد یکتا و نیایش او در جای جای شاهنامه نمودار است، نیایش در شاهنامه درسی است که فردوسی به همه پهلوانان و قهرمانان می دهد، رستم، پهلوان بزرگ شاهنامه، با همه توان و نیرومندی اش پس از کشتن دیو سپید، مکانی پاک و مقدس پیدا می کند و به حمد وثنا و نیایش ایزد یکتا روی می آورد؛ زیرا که همه پیروزی هایش را از او می داند. هیچ پادشاهی در شاهنامه کارش را بدون یاد خدا و توکل بر ایزد دانا و توانا شروع نمی کند و یا هیچ دبیری نامه ای را بدون نیایش و ستایش خداوند آغاز نمی کند.
مواردی که در این دسته قرارمیگیرند،ذکر خداونددرسرآغاز جلوس پادشاهان به تخت شاهی،در تنگناماندن پهلوانان،در آغاز نامهها و فرمانها و مکاتبات ودر آغاز سخنرانیها میباشد.
اما گاه این یادها چنان نزدیک به یکدیگر میشوند که گویی واژهها و توصیفها و مصرعها تکراری است:
خداوند خورشید و گردنده ماه فرازنده تاج و تخت و کلاه
همـان آفریننده هـور و مـاه فرازنده تاج و تخت و کـلاه
خداوند کیوان و بهرام وهور که هست آفریننده فیل و مور
یکی از مواضع ذکر نام خداوند،جلوس شاهان بر مسند قدرت است که با نام و یاد خداوند آغازمیشود. تمامی پادشاهان بدون استثناء آغاز پادشاهی خود را با ذکر نام خداوند و گسترش نیکی آغازکردهاند.در پادشاهی تهمورث:
چنین گفت: کاین را ستایش کنید جهانآفرین را نیایش کنید