فصل دوم: پیشینه پژوهش
بخش اول : شادکامی
اکثر روانشناسان شادکامی را یکی از شش هیجان اساسی انسان می دانند. هیجانات اساسی عبارتند از خشم[۱۵] ،ترس[۱۶] ، تنفر[۱۷] ، تعجب[۱۸] ، شادی و ناراحتی[۱۹] (دیکی[۲۰] ،۱۹۹۹ ).
ون هون[۲۱] (۱۹۸۴ ) شادکامی را میزانی که یک فرد در مورد کیفیت کلی مطلوبیت زندگی اش قضاوت می کند ، تعریف می کند .آیزنک[۲۲] با اقتباس از تعریف برادبرن[۲۳] ، شادی را حداکثر عاطفه مثبت و حداقل عاطفه منفی تعریف کرده است که احتمالآ کاربردی ترین تعریف شادکامی است .کانت ، شادی را ارضای تما می امیال می داند (آیزنک ،۱۹۹۰،ترجمه فیروز بخت و بیگی ، ۱۳۷۵ ).به اعتقاد لاما [۲۴]مهمترین هدف زندگی ما رسیدن به شادی است ، چه انسان معتقد به اصول مذهبی باشد ، چه نباشد. حرکت وفعالیت انسان در هر مذهبی که باشد برای دست یافتن به شادی است (لاما و کاتلر[۲۵]،ترجمه انوشیروانی ،۱۳۸۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
شادی نه تنها به سطح بالایی از عاطفه یا هیجان مثبت بستگی دارد بلکه به سنجش عمیق تر رضایت کلی از زندگی نیز وابسته است. هیجانات بسیار مثبت ممکن است کوتاه مدت باشند، اما
رضایت می تواند دراز مدت باشد ؛ بنابراین می تواند هدفی واقع بینانه تر برای وجود انسان باشد( آیزنک،۱۹۹۰ ، ترجمه فیروز بخت و بیگی ۱۳۷۵ ).
۲-۱ تعریف شادکامی
شادکامی (شادمانی ) احساسی است که همه خواهان آن هستند اما تعداد کمی از ما به آن دست می یابیم. نشانه مشخص چنین احساسی، قدردانی ، احساس درونی، احساس رضایت و علاقه به خود و دیگران است. عادی ترین حالت ذهنی همه، حالت خشنودی و شادی است.
(آیزنک، ۱۹۹۰ ) معتقد است شادی حالتی پایدار است که فرد میان امیال ارضا شده و کل امیال خود مطلوب ترین نسبت را می یابد، به شرط آنکه امیال ارضا شده به طور غیر منتظره اتقاق افتاده باشند، یعنی ما از مصاحبت با فردی که انتظار دیدن وی را نداشته ایم شادی می شویم.
آرجیل (۲۰۰۱) بین احساس خوشی [۲۶] و شادکامی تمایز قائل می شود . به رغم وی احساس خوشی یکی از رایج ترین شیوه هایی است که افراد با آن شادمانی خود را تعریف می کنند، در تعریف احساس خوشی آرجیل معتقد است، افراد دارای خلقهای منفی بسیارند مانند؛ خشم، اضطراب، افسردگی و … ) ولی واقعاً یک خلق مثبت دارند که تحت عنوان احساس خوشی توصیف می شود، در واقع می توان گفت شادمانی دارای ۳ جز است، یک جزآن احساس خوشی است و دو جزء دیگر آن رضایت از زندگی و عدم وجود عاطفه منفی است. خوشی بعد عاطفی شادمانی است و رضایت بعد شناختی آن است.
برادبورن[۲۷] ( ۱۹۶۹ ) معتقد است ، شادمانی عبارت است از میزان عاطفه مثبت منهای میزان عاطفه منفی . عاطفه منفی برادبورن همان است که توسط مقیاس روان رنجورگرایی آیزنک و آزمون افسردگی بک اندازه گیری می شود. در عین حال هدی [۲۸]و ویرینگ[۲۹] ( ۱۹۹۲ ) دریافتند همبستگی بین اضطراب و افسردگی ( دو عاطفه منفی مسلط ) فقط ۵% است، آنچنان که می توان گفت که این احساس تقریباً مستقل اند. با توجه به یافته های فوق الذکر تقسیم عاطفه منفی به دو احساس اضطراب و افسردگی می توان چهار مؤلفه برای شادی در نظر گرفت. این ۴ مؤلفه عبارتند از : عاطفه مثبت، رضایت از زندگی، اضطراب و افسردگی ( آرجیل ، ۲۰۰۱ ).
۲-۲ جایگاه شادی در چهار چوب هیجانها
سالهاست که در طبقه بندی حالت های روانی، شادی و نشاط را در مقوله ی هیجان ها قرار داده اند. اگر چه طبقه بندی حالات احساسی که در مقوله ی اخیر قرار می گیرند به علت کثرت تعداد هیجان ها، آسان نیست اما کوشش های متعددی در راه نظم دهی و مجزا سازی آنها به عمل آمده است. و شاید اشاره به طبقه بندی ای ،که هیجان ها را به چهار بعد اصلی تقسیم می کند ، بتواندجایگاه شادی و نشاط را در چهار چوب هیجان ها مشخص کند دراین طبقه بندی ، هیجان ها بر اساس ابعاد زیر از یکدیگر متمایز شده اند :
- مثبت و منفی
- نخستین یا مختلط
- قرار گرفتن در قطبهای متضاد
- سطوح مختلف شدت
با توجه به این ابعاد می توان شادی و نشاط را به عنوان یک هیجان مثبت در نظر گرفت که امکان ترکیب و تألیف آن با هیجان های دیگر نیز وجود دارد. این حالت در قطب متضاد با خشم، احساس گناه و افسردگی قرار می گیرد و میزان شدت آنها نیز تغییر پذیر است. بدین ترتیب مشاهده می شود که بیان دقیق مسأله و هدفهای موضوع مورد نظرما ، نیازمند تصریح بیشتر مقوله ی هیجانهاست. ارائه تعریف دقیقی از هیجان بسیار مشکل است چرا که افراد فرهنگ ها و مناطق مختلف ، دارای دریافت های متفاوتی از این مفهوم می باشد و مع هذا درباره ی ویژگی های خاصی از آن توافق نظر دیده می شود و اغلب مؤلفان بر این باورند که حالت های هیجانی بر اساس احساسات مثبت یا منفی کوتاه مدت نسبت به یک موضوع معین ( واقعی یا خیالی ) بر انگیخته می شوند. به بیانی دیگر ، می توان هیجان ها را از سویی به منزله ی واکنش های وحدت یافته نسبت به ویداد های معنا دار شخصی دانست که واکنش های فیزیولوژیکی ، رفتاری، شناختی و همچنین احساس های فاعلی لذت و عدم لذت را در بر می گیرند و از سوی دیگر، آنها را به عنوان واکنش های عاطفی شدیدی تلقی کرد که تابع مراکز دیانسفالیک اند معمولاً شامل تظاهرات نباتی می شوند و جلوه های آنها در شادی ، اندوه ، ترس ، خشم تنفرو غیره قابل مشاهده است( منصور ، دادستان ۱۳۸۰ ).
پیوند هیجان ها و از آن میان شادی و نشاط با شناخت و رفتار به خوبی آشکار می گردد و تعامل چنین عواملی است که بررسی هیجان های منفی و مثبت را از اهمیت خاصی برخوردار
می سازد . چرا که هیجان های منفی به کاهش سطوح حرمت خود و کیفیت روابط با دیگران منجر می شوند در حالی که هیجان های مثبت ، حرمت خود را افزایش می دهند و به گسترش روابط با دیگران می انجامند . در چهار چوب هیجان های مثبت، نشاط و شادی هیجانی است که همه در جستجوی آن هستند و شدت آن نیز مانند هر هیجان دیگری متغیر است .اما باید براین نکته تأکید کرد که نشاط در واقع از جلوه های ظاهری مفهوم عمیق خوشبختی است . نشاط و خوشبختی در زبان عامیانه به احساسی تغییر پذیر وهمجنین به احساس پایدار رضایت کلی از زنذگی نسبت داده می شود. از دیدگاه علمی تر خوشبختی بر اساس سطح ارزشیابی کلی مثبت هر فرد از کیفیت مجموعه ی زندگی فعلی وی تعریف می شود ( سانتروک [۳۰]، ۱۹۹۱ ، به نقل از جان بزرگی ۱۳۸۰ ).
۲-۳ شاخص های شادکامی
حالت چهره – قیافه : جایگاه اصلی هیجانات ، چهره است ، چهره می تواند شماری از هیجانات از جمله شادی را نشان دهد ( آرگایل، ۲۰۰۱ ). شاید مشخص ترین حالت چهره که نشان دهنده شادکامی است را بتوان در حرکت لب ها و خصوصاً در میزان خنده افراد دید. ولی آنچه اهمیت دارد توجه به همه ی جسم است.
- بیان احساسات شاد توسط خود فرد : توجه به مطالبی که فرد در مورد احساسات خودبیان می کند نیز می تواند شاخصی از شادکامی فرد باشد.
- توجه به محتوی گفتار فرد : وقتی فردی محتوی کلامش خوش بینانه تر است می توان گفت احساس درونی فرد نیز شادکام است وقتی محتوی کلام فرد بدبینانه است می توان گفت شادکام نیست ( عابدی ، ۱۳۸۴ ).
۲-۴ دیدگاه شناختی و شادکامی
موضوع تعیین کننده های شادکامی و چگونگی ادراک و شناخت آنها از مدتها قبل مورد بحث بوده است و دامنه آن ، دیدگاه های دینی و فلسفی را نیز در بر دارد . این دیدگاه ها در مورد سودمندی تفکرات و شناختهایی تأکید دارند که باعث هدایت هیجانها و خلاقیات فرد می گردد برای مثال در بعضی از ادیان برای مقابله با هیجانهای ناخوشایند ، گسلش روانی از دینت توصیه می گردد. ( واینر[۳۱] ، ۱۹۸۵ ).
یکی از نظریه های خوشبختی ذهنی و شادکامی نظریه ( اسناد[۳۲]) می باشد، که در مورد افسردگی به خوبی شناخته شده است .دراین نظریه اعتماد برآن است که افراد افسرده وقایع منفی را علل پا بر جا و کلی می دانند که پیوسته برای آنان اتفاق می افتد. از نظر بک ( ۱۹۶۷ ) به نقل از واینر (۱۹۸۵) افراد افسرده به روش های خودبه ویرانگری در جهان می اندیشند.
داینر اسنادهای مربوط به موفقیت و شکست را توصیف کرده است . به اعتقاد وی رویدادهای ذهنی، نقش واسطه را بین متغیرهای مربوط به تکالیف و رفتار بعدی دارند و افراد نتایج رفتاری خود را به عواملی درونی ( شخصی ) و بیرونی ( موقعیتی ) ، پایدار و ناپایدار و کنترل ناپذیر اسناد می دهند. این ویژگی ها انتظارت متفاوتی در آینده برای آنان ایجاد می کند و منجر به واکنشهای عاطفی مثبت یا منفی می گردد. وقتی که موفقیت یا شکست به عوامل درونی نسبت داده می شود غرور – شادی یا شرمساری – اندوه افزایش می یابد. اگر موفقیت یا شکست به عوامل بیرونی نسبت داده شود غرور – شادی یا شرمساری اندوه کاهش می یابد. بنابراین موفقیتی که فرد آن را به سادگی تکلیف یا خوش اقبالی ( عوامل بیرونی ) نسبت می دهد ، از جنبه تقویتی برخوردار نخواهد بود. یکی از پیامدهای نسبت دادن های علّی در ارتباط با منابع کنترل درونی و بیرونی ، ارتباط آن با یکی از عوامل شادکامی یعنی عزت نفس است. اگر پیامدهای مثبت رفتار به علل درونی مانند توانایی و تلاش نسبت داده شوند باعث افزایش عزت نفس خواهد بود. به طور خلاصه اسنادها هیجانهای متفاوتی را ایجاد می کنند . بر طبق نظریه واینر ، موفقیت و شکست باعث به وجود آمدن احساس شادی و غمگینی می شود . این هیجانها به این علت اسنادی است که افراد متعاقبا در مورد شکست یا موفقیت به کار می روند. واینر(۱۹۸۵) ، به نقل از تایلور و همکاران بایک نمودار با عنوان تحلیل اسنادی نشان داده است که چگونه اسنادهای متفاوت شادمانی یا اندوهگینی ایجاد می کنند.
هیجان کلی
مثبت یا منفی
اسناد علی
هیجانهای مشخص ارزشیابی نتیجه نتیجه رفتار
هیجان مثبت
قابل کنترل ، درونی
شادکامی و مباهات ارزشیابی مثبت موفقیت
هیجان منفی
غیر قابل کنترل
اندوهگینی و خشم ارزشیابی منفی
شکل ۲-۱ تحلیل اسناد هیجان ( به نقل از تایلور و همکارن، ۱۹۹۴ ).
در حیطه موضوع خوشبختی ذهنی و شادکامی پژوهشگران نشان داده اند که افراد می توانند هیجانات خود را از طریق افکارشان ، شدید ، ضعیف ،مثبت ویا منفی نمایند و بدین ترتیب شادمانی یا غمگینی را تجربه نمایند .در نظریه های شناختی اعتماد برآن است که افراد شادکام رویدادهای بیشری را که از نظر فرهنگی مطلوب است تجربه می کنند ونیز رویدادهای خنثی را به صورت مثبت و رویدادهای مثبت را به مثبت تر در نظر می گیرند .در واقع مردم قادرند از طریق کنترل افکارشان ، خوشبختی ذهنی و شادکامی خود را افزایش دهند. برای مثال؛ این عقیده که در جهان یک نیرو مقصد والایی وجود داردکه می تواند به خوشبختی و شادکامی افراد بیافزاید . این موضوع را تحقیقات زیادی به اثبات رسانده است. که افراد دارای گرایش دینی از افراد دیگر شادکام تر هستند. علاوه برآن این نوع تفکر به بالاترین خوشبختی ذهنی و شادکامی و خوش بینی نسبت به آینده منجر می گردد نظریه های مقابله از بعد شناختی نیز بیانگر آن است که افراد شادکام افکار و رفتارهایی دارند که سازگار و کمک کننده است، در حالیکه افراد غیر شادکام به روش های مخرب عمل وتفکر می کنند (باس[۳۳]،۲۰۰۰).
۲-۵ دیدگاه های نظری در مورد شادکامی
۲-۵-۱ دیدگاه لذت گرایی[۳۴]
تاریخچه طولانی این دیدگاه به قرن چهار قبل از میلادی می رسد.برخی از فیلسو فان یونانی هدف از زندگی را تجربۀ لذت و به حداکثر رساندن آن می دانستند.
از نظر آنان شادکامی کل لحظات لذت بخش زندگی افراد است. این افراد دیگر از جمله هابز[۳۵] دی سد [۳۶]و بنتهام[۳۷] پیروی گردیده است (نقل از ریان [۳۸]و دسی [۳۹]،۲۰۰۱).هابز معتقد بود که شادکامی ، دنبال کردن موفقیت آمیز امیال ذاتی انسان است.دی سد بر این باور بود که دنبال کردن احساس لذت ، هدف نهایی زندگی است .بنتهام نیز ادعا داشت که برای ساختن یک جامعۀ خوب کوشش افراد برای به حد اکثر رساندن لذت و علایق فردی مهم می باشد (ریان و دسی ۲۰۰۱).دامنۀ توجه دیدگاه لذت گرایی ، از لذت های بدنی تا امیال ذاتی و علایق فردی در نوسان می باشد. روان شناسانی که این نظریه را می پذیرند ،بر مفهوم گسترده ای از لذت گرایی تٲکید دارند که شامل رجحان ها و لذائذ ذهنی و بدنی است(کوبوروی [۴۰]۱۹۹۹ به نقل از یزدانی ،۱۳۸۲).
کانمن[۴۱] ،داینر[۴۲]و شوارز[۴۳] (۱۹۹۹ ،نقل از داینر و لوکاس[۴۴] ،۲۰۰۰)روان شناسی لذت گرایی را مطالب پدیده هایی می دانند که تجربه های لذت بخش و غیر لذت بخش زندگی را به وجود می آورد . در واقع دیدگاه مسلط در بین روان شناسان لذت گرا آن است که خوشبختی ، شامل بهزیستی روانی و تجربه های لذت بخش می باشد. اکثر پژوشگران در روان شناسی لذت گرایی جدید ٬از مفهوم بهزیستی روانی به عنوان متغیر اصلی استفاده می کنند .این مفهوم شامل سه جزء یعنی رضایت از زندگی ، وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفی می باشد که غالبا” تحت عنوان شادکامی نامیده می شود. شعار پیروان این دیدگاه عبارت است از :«بهترین وبزرگترین خوبی ها برای بیشترین افراد».منظوراز خوبی ، شادی است و شادی هم با کسب لذت و عدم حضور درد و رنج برابر می باشد (به نقل از نودینگ ،۲۰۰۳).
از دیدگاه سلیگمن[۴۵] و رویزمن[۴۶] (۲۰۰۳) معضل اساسی در دیدگاه لذت گرایی که با آن مواجهیم ، این است که در این دیدگاه مرکز ثقل توجه، بر انباشته کردن لذت های فرد بر روی هم است و سعی بر این است که افراد کسب لذت کنند بدون توجه به اینکه این لذت ها چگونه به دست می آیند. برای مثال تصور کنید که زندگی دو فرد شامل مقدار دقیقی از لذت و شادی است و هر دو به به یک میزان از زندگی لذت می برند لکن زندگی یکی در حال افول تدریجی است در حالی که دیگری در حال صعود و رشد تدریجی است و تفاوت های این دو تنها به وسیله بررسی قضاوت بازبینانه زندگی و ارزیابی آن مشخص می شود.
۲-۵-۲ دیدگاه معنوی[۴۷]
به رغم رواج دیدگاه لذت گرایی ، تعدادی از فلاسفه ، صاحب نظران و علمای دینی چه در غرب و چه در شرق این موضوع را زیر سٶال برده اند که شادکامی به خودی خود می تواند به عوان مدارک اصلی خوشختی باشد(ریان و دسی ،۲۰۰۱). از نظر فروم (۱۹۸۱)برای درک شاد کامی واقعی باید بین امیال و نیازهایی که به صورت ذهنی احساس می شوند و خوشنودی آن ها منجر به لذت های زود گذر می گردد و آن دسته از نیازهایی که در ماهیت انسان ریشه داشته و تحقق آن ها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنویت یعنی خوشختی و شاد کامی واقعی را به همراه دارد،تمایز قائل شد .از دیگاه وی ، شادی یک معیار برتر در هنر زندگی است.
واترمن[۴۸] (۱۹۹۳) معتقد است که مفهوم معنوی از شادکامی ، از خوشبختی است.او شادکامی مردم را بر اساس خود واقعی آنها تبیین می کند. طبق نظر وی این نوع شادکامی موقعی به دست می آید که فعالیتهای زندگی افراد بیشترین همگرایی یا جور بردن را با ارزشهای عمیق داشته باشد و آنان نسبت به این ارزشها متعهد گردند. تحت چنین شرایطی ، احساس نشاط و اطمینان به وجود می اید. واتر من از این حالت،به عنوان جلوه فردی[۴۹] یاد کرد و همبستگی بالایی بین آن و اندازه های خوشبختی و شادکامی به دست آورد ریف[۵۰] و سینگر[۵۱] (۱۹۹۸)خوشبختی و شادکامی را دستیابی ساده و به لذت نمی دانند بلکه آن را به عنوان کوششی در جهت کمال در نظر می گیرند که بیانگر تحقق توان بالقوه واقعی فرد است.ریف و سینگر ، شش جنبه را بیانگر تعریف و نظری و عملی بهزیستی روان شناختی می دانند که عبارتند از خود مختاری[۵۲] ،نمو فردی،[۵۳]خود پذیری ٬[۵۴]هدفمندی زندگی[۵۵] و روابط مثبت[۵۶]. ریف و سینگر این جنبه ها را باعث ارتقاء سلامت جسمانی و هیجانی می دانند .به طور کلی می توان گفت، رویکرد های لذت گرایی و معنوی به ظاهر متضاد می باشند و هر کدام با تعریف گوناگونی از شادکامی ، انواع متفاوتی از پژو هش را در مورد علل ،پیامد ها و پویایی های این موضوع باعث شده اند ٬اما از انجا که شادکامی و بهزیستی روانی یک پدیده چند بعدی است،جنبه هایی از هر دو رویکرد را در بر دارد . در این رابطه کامپتون[۵۷] و همکاران (۱۹۹۶ به نقل از یزدانی،۱۳۸۲)در یافتند که دیدگاه های لذت گرایی و معنو ی که شادکامی ، با وجود همپوشی ، در عین حال با هم تمایل دارند و درک ما را از شادکامی و بهزیستی روانی از طریق روش های متفاوت اندازه گیری ، افزایش خواهند داد.
۲-۵-۳ نظریه ی داینر و همکاران
طبق این نظریه شادکامی ارزشیابی هایی است که افراد از خود وزندگیشان به عمل می آورند . این ارزشیابی می تواند جبنه ی شناختی داشته باشد مانند قضاوت هایی که درمورد رضایت درزندگی صورت می گیرد و یا جنبه ی عاطفی که شامل خود وهیجان هایی است که درواکنش به رویدادهای زندگی ظاهر می شود .بنابراین شادکامی ٬از چها رجزء تشکیل یافته که عبارت است از:رضایت از زندگی ، خلق و هیجان های مثبت و خوشایند، نبود خلق و هیجانهای منفی و عوامل دیگر مانند خوش بینی ،عزت نفس و احساس شکوفای .در این نظریه ، ویژ گی های افراد شادکام عبات است از:داشتن دستگاه ایمنی قو ی تر و عمر طولانی تر ،برخوردار ی از روابط اجتماعی بهتر ، مقابل مؤثر با موقعیتهای مشکل ،خلاقیت و موفقیت بیشتر و گرایش زیاد تر برای کمک به دیگرا ن (داینر ،۲۰۰۲). داینر ولو کاس (۲۰۰۰) با اشاره به بررسی ویلسون[۵۸] (۱۹۶۷)در مورد شادکامی معتقدند که بسیاری از نتیجه گیری های او ، از طریق مطالعات بعدی مورد تٲیید قرار گرفته است .ویلسون با بررسی شواهد تجربی و همبسته های شادکامی ، این طور نتیجه گیر ی کرده بود که به فرد شادکام ، فردی است :زنده دل ،سالم و فرهیخته ، برون گرا، خوشبین ، آزاد از نگرانی ، مذهبی ، دارای عزت نفس بالا و کسی که از اخلاق حر فه ای و فروتنی برخوردار است.
۲-۵-۴ نظریه ی آرگایل و همکاران