۲- نویسنده کتاب التوصل الى حقیقه التوسل که در موضوع توسل بسیار سختگیر است ۲۶حدیث از کتب و منابع مختلف نقل کرده که جواز این موضوع در لابلاى آنها منعکس است. اگر چه نامبرده سعى دارد که در اسناد این احادیث خدشه وارد کند، ولى واضح است که روایات هنگامى که فراوان باشند و به حد تواتر برسند جایى براى خدشه در سند حدیث باقى نمىماند و روایاتى که در زمینه توسل در منابع اسلامى وارد شده است ما فوق حد تواتر است و از جمله روایاتى که نقل مىکند این است که
ابن حجر مکى در کتاب صواعق از امام شافعى پیشواى معروف اهل تسنن نقل مىکند که به اهل بیت پیامبر توسل مىجست و چنین مىگفت
آل النبى ذریعتى و هم الیه و سیلتى
ارجو بهم اعطى غدا بید الیمین صحیفتى[۲۴۰]
به این معنا که خاندان پیامبر وسیله من هستند آنها در پیشگاه او سبب تقرب من مىباشند. امیدوارم به سبب آنها فرداى قیامت نامه عمل من به دست راست من سپرده شود.
و نیز از بیهقى نقل مىکند که در زمان خلافت خلیفه دوم سالى قحطى شد بلال به همراهى
عدهاى از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت:«یا رسول اللَّه استسق لامتک … فانهم قد هلکوا .. [۲۴۱]
اى رسول خدا! از خدایت براى امتت باران بخواه … که ممکن است هلاک شوند.
حتى از ابن حجر در کتاب الخیرات الحسان نقل مىکند که امام شافعى در ایامى که در بغداد بود به زیارت ابو حنیفه مىرفت و در حاجاتش به او متوسل مىشد! [۲۴۲] و نیز در صحیح دارمى از ابى الجوزاء نقل مىکند که سالى در مدینه قحطى شدیدى واقع شد، بعضى شکایت به عایشه بردند، او سفارش کرد که بر فراز قبر پیامبر روزنهاى در سقف ایجاد کنند تا به برکت قبر پیامبر از طرف خدا باران نازل شود، چنین کردند و باران فراوانى آمد!.
در تفسیر آلوسى قسمتهاى زیادى از احادیث فوق را نقل کرده و پس از تجزیه و تحلیل طولانى و حتى سختگیرى در باره احادیث فوق در پایان ناگزیر به اعتراف شده و چنین مىگوید
بعد از تمام این گفتگوها من مانعى در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر(ص) نمىبینم چه در حال حیات پیامبر و چه پس از رحلت او، و بعد از بحث نسبتا مشروحى در این زمینه، اضافه مىکند توسل جستن به مقام غیر پیامبر در پیشگاه خدا نیز مانعى ندارد به شرط اینکه او حقیقتا در پیشگاه خدا مقامى داشته باشد. [۲۴۳]
و اما در منابع شیعه موضوع به قدرى روشن است که نیاز به نقل حدیث ندارد.
نتیجه بحث:
در تفسیر نمونه، به نکاتی در مورد توسل و واکاوی معنای حقیقتی آن اشاره شده است: [۲۴۴]
۱- منظور از توسل این نیست که کسى حاجت را از پیامبر یا امامان بخواهد بلکه منظور این است که به مقام او در پیشگاه خدا متوسل شود، و این در حقیقت توجه به خدا است، زیرا احترام پیامبر نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام بر داشته و ما تعجب مىکنیم از کسانى که این گونه توسل را یک نوع شرک مىپندارند در حالى که شرک این است که براى خدا شریکى در صفات و اعمال او قائل شوند و این گونه توسل به هیچ وجه شباهتى با شرک ندارد.
۲- بعضى اصرار دارند که میان حیات و وفات پیامبر و امامان فرق بگذارند، در حالى که گذشته از روایات فوق که بسیارى از آنها مربوط به بعد از وفات است، از نظر یک مسلمان، پیامبران و صلحاء بعد از مرگ حیات برزخى دارند، حیاتى وسیعتر از عالم دنیا همانطور که قرآن در باره شهداء به آن تصریح کرده است و مىگوید آنها را مردگان فرض نکنید آنها زندگانند. [۲۴۵]
۳- بعضى نیز اصرار دارند که میان تقاضاى دعاء از پیامبر، و بیان سوگند دادن خدا به مقام او، فرق بگذارند، تقاضاى دعا را مجاز و غیر آن را ممنوع بشمارند در حالى که هیچگونه فرق منطقى میان این دو دیده نمىشود.
۴- بعضى از نویسندگان و دانشمندان اهل تسنن مخصوصا وهابیها، با لجاجت خاصى کوشش دارند تمام احادیثى که در زمینه توسل وارد شده است تضعیف کنند و یا با اشکالات واهى و بى اساس آنها را به دست فراموشى بسپارند، آنها در این زمینه چنان بحث مىکنند که هر ناظر بىطرفى احساس مىکند که قبلا عقیدهاى براى خود انتخاب کرده، سپس مىخواهند عقیده خود را به روایات اسلامى تحمیل کنند، و هر چه مخالف آن بود به نوعى از سر راه خود کنار بزنند، در حالى که یک محقق هرگز نمىتواند چنین بحثهاى غیر منطقى و تعصب آمیزى را بپذیرد.
۵- روایات توسل به حد تواتر رسیده یعنى به قدرى زیاد است که محقق را از بررسى اسناد آن بىنیاز مىسازد، علاوه بر این در میان آنها روایت صحیح نیز فراوان است با این حال جایى براى خردهگیرى در پارهاى از اسناد آنها باقى نمىماند.
۶- از آنچه گفته شد روشن مىشود که روایاتى که در ذیل این آیه وارد شده و مىگوید: پیغمبر به مردم مىفرمود: «از خداوند براى من وسیله بخواهید» و یا آنچه در کتاب کافى از امام على (ع) نقل شده که وسیله بالاترین مقامى است که در بهشت قرار دارد، با آنچه در آیات مربوط به توسل گفته شد هیچ منافاتی ندارد، زیرا وسیله هر گونه تقرب به پروردگار را شامل مىشود و تقرب پیامبر به خدا و بالاترین درجهاى که در بهشت وجود دارد یکى از مصداقهاى آن است.
ودر نهایت، سخن استاد شهید مطهری را به منظور اتمام این بحث می آوریم: بطور کلى، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اینکه خداست که سبب را آفریده است و خداست که سبب را سبب قرار داده است و خداست که از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده کنیم به هیچ وجه شرک نی
ست، بلکه عین توحید است. در این جهت، هیچ فرقى میان اسباب مادى و اسباب روحى، میان اسباب ظاهرى و اسباب معنوى، میان اسباب دنیوى و اسباب اخروى نیست؛ منتهاى امر، اسباب مادى را از روى تجربه و آزمایش علمى مىتوان شناخت و فهمید که چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوى را از طریق دین، یعنى از طریق وحى، و از طریق کتاب و سنّت باید کشف کرد. [۲۴۶]
۲-۱-۲٫ شفاعت وطلب حاجت اخروی از ارواح مقدسه، مثل مدد در قیامت یا طلب غوث:
در ابتدا باید متذکر این معنا شد که در واقع شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به پروردگار مىگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است، و همچنین پیروى از پیامبر و امام و گام نهادن در جاى گام آنها، زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مىباشد حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مىباشد جزء این مفهوم وسیع است. اما از آنجا که این مفهوم بطور خاص مستمسک بسیاری از سلفیون در اتهام شرک به تشیع و یا قائلین به شفاعت شده است لازم است مبحثی جداگانه به آن اختصاص داده شود:
واژه «الشّفع» از ماده (ش- ف- ع) است، که در مقابل کلمه (وتر- تک) بکار مىرود و در لغت به معنای پیوستن و ضمیمه شدن چیزى است به همانند خود، که به جاى- مشفوع- شفع- گفته مىشود.
و شفاعت به معنای پیوستن به دیگرى براى این که یار و یاور اوست و درخواست کننده از او، بیشتر کاربرد شفاعت یعنى پیوستن و انضمام به کسى که از نظر حرمت و مقام بالاتر از کسى است که مادون اوست که مورد شفاعت قرار مىگیرد و این معنى شفاعت در قیامت است. [۲۴۷]
در حقیقت شخصى که متوسل، به شفیع می شود نیروى خودش به تنهایى براى رسیدنش به هدف کافى نیست، لذا نیروى خود را با نیروى شفیع گره مىزند، و در نتیجه آن را دو چندان نموده، به آنچه می خواهد نائل مىشود، به طورى که اگر این کار را نمىکرد، و تنها نیروى خود را به کار مىزد، به مقصود خود نمىرسید، چون نیروى خودش به تنهایى ناقص و ضعیف و کوتاه بود.[۲۴۸]
انواع شفاعت:
با یک تحلیل کلی میتوان گفت در حقیقت، شفاعت از مصادیق سببیّت است که میان سبب اول و مسبّب واسطه میشود. از اینرو میتوان «شفاعت» را به دو نوع کلی تقسیم کرد: شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی.
الف) شفاعت تکوینی:
معنایی عام داشته و شامل تمام موجودات میگردد؛ یعنی، همه مخلوقات واسطه رحمت خدا برای انسانها هستند. زمین، آسمان، کوه، دریا، باد، گل و گیاه، همه واسطه فیض و کمک کننده بشر برای رسیدن به مقصدش به حساب میآیند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در دیدگاهی کلیتر، میتوان گفت: شفاعت تکوینی، وساطت علل و اسباب میان خداوند و مسببات در تدبیر امور، تنظیم وجود و بقای مسبّبات است. [۲۴۹] آیات ۲۵۵ سوره «بقره» و آیه سوم سوره «یونس» به این نوع شفاعت اشاره دارد: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن تو است، کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟» و «کار [ آفرینش] را تدبیرمیکند، شفاعت گری جز پس از اذن او نیست.»
ب) شفاعت تشریعی:
هر واسطهای که آدمی را به صراط مستقیم و شریعت حقی که خداوند متعال برای هدایت آدمی تشریع کرده است، رهنمون گردد و در این رهیابی مددکارش باشد، در این شفاعت جای خواهد گرفت. «شفاعت تشریعی» به یک نظر دو قسم است:
-
- شفاعت رهبری:
وقتی انسانی سبب هدایت یک انسان دیگر میشود، رابطه رهبری و پیروی در میان آنان با صورتی بالاتر و کاملتر و متناسب با احکام و سنن عالم «حشر» در رستاخیز جلوه میکند و هدایت کننده به عنوان «پیشوا» و هدایت یافته به صورت «پیرو» ظاهر میشود.از این رو رسول خدا(ص) و امامان معصوم (ع) به سوی بهشت و بهشتها و لقای حضرت حق با اسمای رحمت، شفاعت میکنند. گفتنی است به دلیل انشعابات گوناگون رهبریهای حق، در عالم قیامت هم تقسیمات متفاوتی خواهد بود و هر کس در راهی که پیروی کرد، قرار خواهد گرفت؛ پیامبر(ص) شفیع علی بن ابیطالب(ع) و هر امامی شفیع امام دیگر و هر آموزگاری شفیع شاگردان خویش و… به همین جهت است که دانشمندان از دانشجویان خویش شفاعت میکنند؛ گویا یک سلسله مرتبط و پر انشعابی به وجود میآید که گروههای کوچک به گروههای بزرگتر میپیوندند.[۲۵۰]
-
- شفاعت مغفرت:
این نوع شفاعت به معنای وساطت در مغفرت است و از آنجا که غفران مفهوم اعمی از «عفو» دارد، این قسم از شفاعت، هم به معنای وساطت در بخشش گناهان، آلودگیها و ناپاکیها است و هم به معنای وساطت در از میان بردن دلبستگیها و وابستگیها. به بیان دیگر «شفاعتِ مغفرت»، هم گناهان را محو میسازد و هم فیوضات الهی را مددکار انسان در طی مدارج عالی میکند.این نوع شفاعت، ارتباط تنگاتنگی با مغفرت الهی دارد؛ چرا که مغفرت الهی مانند هر رحمت دیگر، نظام و قانون دارد. از این رو مغفرت پروردگار، نیز از طریق نفوس انسانهای کامل و ارواح بزرگ پیامبران و اولیا، به گناهکاران میرسد و شامل حال آنان میگردد. این اصل لازمه نظم جهان است؛ بنابراین، وقتی فردی وجود مغفرت خدا را بپذیرد، مبانی محکم عقلی او را ناچار میسازد که معتقد باشد. جریان مغفرت، از مجرای یک عاقل کلی یا نفس کلی (بر عقل و نفسی که دارای مقام ولایت کلیه الهی است) نیز صورت میپذیرد و این وسایل و مجراها، پیامبران، امامان و اولیای الهیاند.[۲۵۱]
نظر ابن تیمیه و هم کیشانش در مورد مسأله شفاعت:
ابن تیمیه شفاعت در قیامت را قبول دارد و در این باره میگوید: للنبی (صلى الله علیه وآله) فی یوم القیامه ثلاث شفاعات… وأما الشفاعه الثالثه فیشفع فی من استحق النار وهذه الشفاعه له (صلى الله علیه وآله) ولسائر النبیین والصدیقین وغیرهم فی من استحق النار أن لا یدخلها ویشفع فی من دخلها. برای پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در روز قیامت سه شفاعت است … شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، سایر انبیاء ، صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده شفاعت میکند. [۲۵۲]
او در جای دیگر نیز میگوید:
اجمع المسلمون علی أن النبی(ص) یشفع للخلق یوم القیامه بعد أن یسأله الناس ذلک وبعد أن یأذن الله فی الشفاعه. ثم أهل السنه و الجماعه متفقون علی ما اتفقت علیه الصحابه… أنه یشفع لأهل الکبائر ویشفع ایضاً لعموم الخلق… . [۲۵۳]
از ابن قیم چنین نقل شده: احادیث در زمینه شفاعت مجرمان از پیامبر(ص) متواتر است، و صحابه او و اهل سنت عموما اجماع بر این موضوع دارند، و منکر آن را بدعتگذار مىدانند و به
او انتقاد مىکنند و او را گمراه مىشمرند.[۲۵۴]
اما آنچه که از بین تمامی فرقههای اسلامی ، تنها سلفی ها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را کافر و مشرک میدانند ، طلب شفاعت در دنیا است ؛ یعنی اینکه فردی در همین دنیا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (چه در حال حیات ایشان و چه بعد از شهادت ایشان) درخواست کند روز قیامت در درگاه ربوبی نزد پروردگار عالم او را شفاعت کند و برایش ازخداوند تبارک و تعالی طلب بخشش کند ، ابن تیمیه معتقد است اگر شخصی بگوید: از پیامبر به جهت نزدیکی به خدا میخواهم تا شفیع من در این امور باشد . این ، از کارهای مشرکان است.[۲۵۵]
او در صفحات آغازین کتاب التوسل والوسیله مىگوید: [۲۵۶]