در این دوره، جز در شعر عشقی و ایرج میرزا اثری از تحول در حوزهی تخیل دیده نمیشود؛ ملکالشعراء بهار معروفترین چهره شعری این دوره، بیشترین تلاش خویش را وقف حفظ اسلوبهای شعری کلاسیک فارسی کرده است؛ اما سید اشرف (نسیم شمال)، عارف قزوینی و میرزادهی عشقی تا حد زیادی دست به تغییر در قالب و فرم اشعار زدهاند؛ که به دلیل همین عوامزدگی، زبان شعر بسیار تنزل پیدا کرد و سطح عالی و پخته خود را تا حد فهم عوام پائین آورد تا آنجا که ملکالشعراء بهار به عارف و عشقی «عوام» میگفت.
«بود ایرج پیرو قائم مقام کرده او از سبک و لفظ و فکر وام
عارف و عشقی عوام» (بهار، ۱۳۴۴و ۱۳۴۵، ج۲، ص۲۳۳)
«تأثیر مستقیم یا با واسطه شاعران از شعر اروپایی از موضوعاتی است که از دوره مشروطه به بعد پیوسته باید آن را در نظر داشت. همین سادگی وبیتکلفی در شعر عصر مشروطه هست و نفوذ مسائل روز در آن، غیر از احوال روزگار البته تحت تأثیر شاعران اروپایی نیز هست. زیرا تأثیر پذیری شاعران اروپایی از مسائل سیاسی و اجتماعی موضوعی است که سابقهی طولانیتری دارد، از جنبههای مثبت این تأثیر، «ترجمه آثار اروپایی است که به پیش رفت سادهنویسی کمک فراوانی کرد. از این نوع ترجمهها میتوان به قطعه «قلب مادر» ایرجمیرزا در بازگردان یک اثر آلمانی اشاره کرد که یکی از بهترین اشعار بازمانده از ادبیات مشروطه است؛ پس از آن باید از مثنوی «زهره و منوچهر» سخن گفت که ترجمهی آزادی است از «ونوس و آدونیس» اثر شاعر و درام نویس مشهور انگلیس، «ویلیام شکسپیر»، که در آن به مانند قطعه «مادر» روح ایرانی دمیده شده است»(یا حقی، ۱۳۷۲، ص۴۴).
عمدهی فکر و توان شاعران، صرف تحولات سریع روزگار شده و هر روز با یک پدیدهی تازهی وارداتی و یا یک اتفاق جدید اجتماعی روبرو میشدهاند. بنابراین مقتضیات زمان هنوز برای به وجود آمدن یک حادثه بزرگ در شعر این دوره آماده نشده بود که بعدها با ظهور نیما اتفاق افتاد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«تصنیفها، ترانهها، مستزادها و اشعار سادهای که به دلیل شتابزدگی در روند کارها، حوادث روز را منعکس میکردند و از آنها به عنوان «شعارهای مطبوعاتی» یاد شده است میتوانستند برای همیشه رواج داشته باشند و میبایست جای خود را به «ادبیات رسمیتری» میدادند. هنوز دورهی مبارزات سیاسی سپری نشده بود که برخی گویندگان متوجه این نیاز و ضرورت شدند و در جستجوی راه تازهای افتادند ولی کسی نتوانست از تسلط ادب گذشته به خصوص شعر کهن تجاوز کند»(آرینپور، ۱۳۷۶، ۲۱ص).
«همچنان که انقلاب مشروطه از مبنای نظری محکم و منسجمی برخوردار نبود نوگرایی این شاعران هم برخاسته از نظریه ادبی منسجمی نبود و همچنان که انقلابیون مشروطه تنها وضع موجود را نفی میکردند تصویر روشنی از آینده نداشتند، شاعران نیز بیشتر به نفی و نقد برخی سنتهای ادبی پیشین میپرداختند و همچنان که انقلاب مشروطه بیشتر تحت تأثیر انقلاب کبیر فرانسه و ملهم از افکار اروپایی بود، نوگرایی شعر مشروطه هم ملهم و متأثر از تحولات شعری اروپا بود.
هم چنان که انقلابیون بین سنت و تجدد، مذبذب و سرگردان بودند؛ گاه به این و گاه به آن میگراییدند و میکوشیدند تا بدون نفی مطلق یک طرف، هر دو را با هم تلفیق کنند، شاعران نیز در فاصله سنت و نوگرایی نوسان داشتند و در تلفیق آنها میکوشیدند.
و سرانجام همچنان که انقلاب مشروطه در آن دوره به هدفهای خود دست نیافت انقلاب ادبی هم در آن روزگار به ثمر نرسید»(امینپور، ۱۳۸۳، ص۲۹۷).
شاعرانی که عمدتاً در قالبهای قدیم، یعنی قصیده و غزل و مثنوی شعر میسرودند کمکم به قالبهای مسمط، قطعه، مستزاد، چارپاره، تصنیف و ترانه روی آوردند؛ البته مسمط، ترجیعبند، قطعه و غزل، عموماً از همان قصیده منشعب میشدند.
در«چشمانداز شعر معاصر ایران» ویژگیهای کلی شعر مشروطه این گونه تبیین شده است:
«۱٫ زبان شعر: زبان شعر مشروطه این ویژگیها را دارد: سره نویسی و دستورگرایی، استفاده از لغات فرنگی (اعم از روسی، انگلیسی، فرانسه و…) استعمال لغات و اصطلاحات و بافتهای جملهبندی محاورهای در کنار استفاده از دایره واژگانی شعر کلاسیک.
-
- صورخیال: زمینه غالب صور خیال سنتی است. نوآوری اکثر شاعران در صور خیال، اولاً کم و ثانیاً خام و از سر بیتجربگی است.
-
- عاطفه: زمینههای عاطفی شعر دگرگون شده و عواطف زودگذر و انقلابی بیشتر مورد توجه شاعران بوده؛ اما شاعران سنتگرا در همان حال و هوای عاطفی شعر کلاسیک سیر میکردند. در شعر اکثر نوگرایان، عاطفه در خدمت مضمون قرار گرفته و جنبه ابزاری و ثانوی یافته است. با این حال کسانی مانند بهار هوشمندانهتر به زمینهی عاطفی شعر نگریستهاند.
-
- موسیقی: زمینه غالب، همان مبانی موسیقیایی شعر کلاسیک است با تجربهی جدیدی در شعر کسانی مثل لاهوتی، عشقی، نسیم شمال و در حد کمتر تصنیفهای بهار، رویکرد جدیتر به اوزان سبک و کوتاه و اوزان و انواعی که در ادب کلاسیک کمتر مورد استفاده بوده، نیز توجه شاعران عصر مشروطه را به خود جلب کر ده است.
-
- اندیشهی شعری:شعر اجتماعی شده و مضامین عمدهی آن عبارتند از: وطن، ملیت، تعلیم و تربیت جدید، مبارزه با سلطه جویی بیگانگان، نفی استبداد و تبلیغ آزادی و قانون، دانش و تمدن جدید، مبارزه با خرافات، و توجه به اصطلاحات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی، نقد دیدگاه سنتی در موضوع سیاست و جامعه، عدالت، حقوق زنان، کارگران، حقوق مدنی، اجتماعی و روابط حکومت و مردم. در اشعار غنایی، اندرز و حکمت و اخلاق و عرفان و این گونه مضامین کلاسیک. در مقابل اصالت آخرت که در شعر کلاسیک وجه غالب است اصالت دنیا و زندگی دنیوی محور اندیشگی شعر را تشکیل میدهد.
-
- رواج مسمط و مستزاد و ترجیعبند و تصنیف در مقابل کاهش استفاده از غزل، قصیده، مثنوی و رواج اشعار نیمهسنتی ودر این اواخر آزاد و بالاخره سنت شکنی در قوانین سفت و سخت قافیه.
-
- فرم درونی: هر چند نظریه فرم درونی در دسترس شاعران مشروطه نبوده و بنابراین آنان اطلاعات نظری نسبت به این موضوع نداشتهاند، اما اندک بهبودی در فرم درونی شعر کسانی مثل لاهوتی و عشقی دیده میشود»(زرقانی، ۱۳۸۳، ص۱۴۳).
در اینجا مناظرهی ادبی که بین ملکالشعراءبهار و صادق سرمد رخ داده را از نظر میگذرانیم. سرمد از بهار در خواست میکند که پیش قراول نوآوران شود و بهار در یک مثنوی مستزاد اینچنین جواب سرمد را میدهد:
از پس مشروطه نوشد فکرها | سبکهایی تازه آوردیم ما | |
شد جراید پرصدا | ||
بدعت افکندند چندی زاهل هوش | سبکهایی تازه با جوش و خروش | |
لیک زشت آمد به گوش | ||
سربه سر تصنیف«عارف» نیک بود |