۴ ) روش الگوسازی.
جایگاه انگیزش در روان شناسی و دیدگاههایی دربارۀ انگیزش :
امروز روان شناسان به عقاید کانت و ولف مبنی بر این که روان از سه بخش مجزای تفکر، احساس و اراده تشکیل شده و مکانیزمهای روانی متأثر از این سه بخش است توجهی ندارد و اکثر آنها به جای واژۀ اراده از انگیزش و هیجان برای توصیف رفتار استفاده می کنند پدیدۀ انگیزش غالباً به علل رفتار و اینکه چرا انسان در مواقع مختلف دست به رفتارهای متفاوت می زنند پاسخ می دهد در این زمینه به نقل پاره ای از نظریه ها می پردازیم :
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
انگیزش دربر گیرنده ی مباحثی است که بیان می کند منشاء رفتار چیست چگونه ادامه می یابد، منحرف می شود، منع می گردد و چه کنش فاعلی در آن هنگام در موجود زنده روی می دهد. (جونز، ۱۹۵۵ )
پژوهشهای انگیزشی به بررسی کیفی اثر یادگیریهای گذشته و ادراک خود همراه با دیگر عواملی که بر رفتار انسان در یک موقعیت خاص، جهت، قوت و ثبات می بخشد محدود می گردد. (اتکینسون، ۱۹۷۵ )
پژوهشهای انگیزشی دربر گیرنده ی چگونگی آغاز و خاتمه ی فعالیت، رفتار هدفدار، مبانی انگیزشی لذت و در دو نقش هویت و رفتار است. (بیندرا، استوارت، ۱۹۷۱ )
در الگوهای انگیزشی سعی بر آن است که هدف رفتار و تفاوت رفتار افراد در انتخاب کنش ها و شدت تداوم رفتار توضیح داده شود. (هک هاوزن، ۱۹۷۷ )
به نظر هانت مسائل اساسی روانشناسی انگیزشی عبارتند از :
۱ ) چگونگی شروع و خاتمه ی رفتار موجود زنده
۲ ) شدت و انرژی فعالیت
۳ ) وقوع رفتار تقربی و اجتنابی و تأثیر اصل لذت درد
۴ ) دلایل تصاحب موضوع مورد علاقه و روابط هیجانی
۵ ) اتخاذ تصمیم در مورد رفتارهای میعن
۶ ) انتخاب اهداف دراز مدت
۷ ) مبانی تغییرات رفتار و یادگیری
۸ ) ثبات در رفتار معین برای دستیابی به هدف با وجود تغییر شرایط.
با توجه به نظریات عنوان شده در وهله ی اول چنین استنباط می گردد که روان شناسی انگیزش با مسائل و پدیده هایی سروکار دارد که کل روان شناسی با آن روبروست ولی با کمی دقت نظر می توان دریافت که پژوهشگران و روان شناسی انگیزش مسائل اساسی عبارتند از اینکه :
چرا رفتار خاصی پدید می آید؟ چرا رفتار هدفدار است؟ چرا رفتار معینی برای مدت زمانی طولانی ادامه می یابد؟ چرا رفتار به صورت پیوسته و متناوب اتفاق می افتد؟ چرا رفتارها از لحاظ درجه ی شدت با یکدیگر متفاوتند؟ و بالاخره چرا در برخی از رفتارها گرایش به تکرار وجود دارد.
(دکتر محمدکریم خداپناهی، انگیزش و هیجان، ۱۳۸۱ ، ص ۹ )
انگیزۀ پیشرفت چیست؟
انگیزه پیشرفت عبارتند از : نیروی انجام دادن خوب کارها نسبت به استانداردهای عالی.
ویوید مک کله لند و جان اتکینسون که ماهیت انگیزش پیشرفت را در چهل سال اخیر مطالعه کرده اند نیاز به پیشرفت را اینگونه تعریف می کنند. جستجو کردن موفقیت در رقابت با استانداردهای عالی (۱۹۵۳).
شخص با انگیزش پیشرفت نیرومندی می خواهد که در برخی از تکالیف چالش انگیزش، موفق شود. موفقیت در رقابت با استانداردهای عللی تعریفی گسترده است به طوری که استانداردهای عالی ممکن است مربوط به تکلیف باشد. به عنوان مثال انجام دادن خوب یک تکلیف، یا هنگام حل معمائی پیچیده، و یا ممکن است مربوط به خود باشد. «مثل انجام دادن کاری بهتر از دفعه قبل، نظریه دویدن در یک مسابقه در بهترین موقعیت شخصی» یا امکان دارد مربوط به دیگران باشد «نظیر انجام دادن کارها بهتر از دیگران، مانند برنده شده در یک مسابقه» در تمام این موقعیتها یک چیز مشترک وجود دارد و آن اینکه شخص می داند عملکردش به ارزیابی مطلوب یا نامطلوب خواهد انجامید که واکنشی هیجانی به شکل غرور برای موفقیت یا شرمساری به خاطر شکست را تولید می کند. (جان مارشال ریو، ۱۳۷۶ ، ص ۲۵۸ )
بعضی از افراد دارای نیازهای پیشرفت عالی و برخی دیگر دارای نیاز پیشرفت در سطح پایین هستند. موری (۱۹۳۸) نیاز به پیشرفت را تحت عنوان میل یا گرایش به از میان برداشتن یا غلبه بر موانع، به کار گرفتن نیرو و تلاش برای انجام خوب و سریع کار مشکل، تعریف کرده است. (ذبیح الله فرجی، ۱۳۷۵، ص ۷۷ ).
ممکن است نیاز به پیشرفت تا حدودی موروثی باشد. زیرا افرادی که نیاز به پیشرفت در آنها زیاد است برانگیختگی فیزیولوژیکی بیشتری از افراد دیگر نشان می دهد. (مک کله لند، ۱۹۸۵ )
وقتی این افراد حواس خود را بر وی چیزی متمرکز می سازند عضلات آنها کشیده می شود که این حالت ممکن است مربوط به اضطرابهای بیشتر با علتهای دیگر باشد یا ممکن است یک مؤلفه ذاتی در سائق موفق شدن وجود داشته باشد. علاوه بر این روشهایی هم برای افزایش نیاز به پیشرفت وجود دارد.
طبقه رفتاری که توسط انگیزۀ پیشرفت برانگیخته می شود.
یک انگیزه، طبقات خاصی از رفتار را در حالت آمادگی قرار می دهد. برانگیختگی انگیزه پیشرفت، خود را آماده می سازد تا :
۱ ) تکالیف نسبتاً چالش انگیز را انجام دهد
۲ ) در تکالیف نسبتاً پایداری کند
۳ ) موفقیت شغلی و رفتارهای بازرگانی را دنبال کند. (مک کله کلند، ۱۹۸۵ )
حداکثر عملکرد در تکالیف نسبتاً چالش انگیز افرادیکه نیاز به پیشرفت زیادی دارند در تکالیفی که به آنها گفته شده از نظر دشواری، متوسط اند بهتر از افرادی که نیاز به پیشرفت کم دارند عمل می کنند ولی افراد با نیاز پیشرفت زیاد بهتر از افراد با نیاز پیشرفت کم در تکلیف آسان یا دشوار عمل نمی کنند. عملکرد در تکلیف نسبتاً دشوار، برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد مشوق مثبتی را فراهم می آورد که فرد با نیاز پیشرفت کم آنرا تجربه نمی کنند فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و توانایی وی را بهتر می آزماید. موفقیت از طریق مهارت خود شخص به خود با نیاز پیشرفت زیاد این احساس را می دهد که کار وی خوب انجام شده است احساسی که اهمیت خاصی برای این افراد دارد که در این زمینه لیتینگ (۱۹۶۳) نوعی بازی مهارتی به کار برد.
لیتینگ علاقه مند بود بداند چگونه افراد با نیاز پیشرفت زیاد و کم تکلیف با دشواری متفاوت را در یک دوره ی بیست و یک کوششی بر می گزیند.
افراد با نیاز پیشرفت زیاد تمایل به برگزیدن سطح دشوارتری پس از موفقیت و سطح آسان تری پس از شکستشان داشتند.
از طرف دیگر، افراد با نیاز پیشرفت کم، گرایش به برگزیدن سطح آسانتری پس از موفقیت و سطح دشوارتری پس از شکستشان داشتند. این داده ها از این نظر با اهمیت هستند که نشان می دهند افراد با نیاز پیشرفت زیاد با نیاز افراد با پیشرفت کم، همیشه به دنبال سطح دشوارتری که با سطح موجود آنها هماهنگ است، در حالیکه همزمان از تکالیف زیاد راحت یا زیاد دشوار دوری می کنند.
پایداری :
افراد با نیاز پیشرفت زیاد نه تنها تکلیف نسبتاً دشوار را ترجیح می دهند، بلکه پایداری بیشتری نیز در این تکلیف دارند. (پایداری کم در تکالیف آسان و دشوار)
طبق نظر فی تر (۱۹۶۳ و ۱۹۶۱)، افراد پیشرفت گرای زیاد، هنگام روبرو با شکست در تکالیف دشوار در مقایسه افراد با افراد پیشرفت گرای کم پایداری زیاد نشان می دهند. فی تر یک تکلیف معما را به افراد پیشرفت گرای زیاد و کم داد و به آنها گفت تا آنجا که دوست دارند می توانند روی آن کار کنند و هرگاه مایل بودند می توانند آن را رها کنند در یک موقعیت تکلیف نسبتاً آسان بود (۷۰ درصد از دانشجویان می توانند معما را حل کنند) در واقع معما حل نشدنی بود ولی فی تر می خواست بداند افراد با نیاز پیشرفت زیاد و کم چقدر برای حل کردن معما پاریداری خواهد کرد چون حل کردن معما غیرممکن بود. پسخوراند شکست حتمی بود.
فی تر دریافت که افراد با نیاز پیشرفت زیا عموماً استقامت بیشتری دارند و تا زمانیکه که آزمایشگر در کار آنها مداخله نکرده باشد به فعالیتشان ادامه دادند از طرف دیگر افراد با نیاز پیشرفت کم تمایل به ترک تکلیف ساده هنگام روبرو شدن با شکست داشتند.
در مطالعه ای متفاوت وینر (۱۹۸۰) گزارش داد که افراد با نیاز پیشرفت کم هنگام پرداختن به تکلیف دشوار از دیگران راهنمایی و کمک می خواستند در حالیکه افراد با نیاز پیشرفت زیاد به تلاش خودشان متکی بوده اند.
رفتارهای بازرگانی :
مک کله لند بین نیاز پیشرفت اشخاص و الگوی رفتاری مربوط به امور بازرگانی همبستگی نیرومندی می بیند وی دانشجویان را از نظر پیشرفت مورد بررسی قرار داد «توسط TAT» و انتخابهای شغلی آنها را ۱۴ سال بعد پی گیری نمود هر یک از شغلهای دانشجویان با عنوان بازرگانی یعنی «اداره کردن کسب و کاری کوچک» و غیربازرگانی «اداره کردن کارکنان» طبقه بندی شد. ۸۳ درصد بازرگانان ۱۴ سال قبل نمرات بالایی در نیاز پیشرفت داشتند و ۷۹ درصد غیربازرگانان در این نیاز نمره ی کمی به دست آورده بودند.
بنابر نظر مک کله لند، افراد با نیاز پیشرفت زیاد و بازرگانی رفتارهای مشترکی دارند که عبارتند از :
۱) هر دو خطر پذیری را ترجیح می دهند.
۲ ) هر دو ترجیح می دهند مسئولیت اعمالشان بپذیرند.
۳ ) هر دو پسخوراند عملکرد عینی و سریع را انجام می دهند.
۴ ) هر دو رفتار بسیار ابتکاری و اکتشافی را نشان می دهند. (جان مارشال ریو، ۱۳۷۶ ، ص ۲۵۹ )
تفاوتهای جنسی در نیاز پیشرفت :
یک جنبه جالب از نوشتارهای پژوهشی مربوط به انگیزه پیشرفت مربوط به فقدان بینی اطلاعات درباره ی پویای این انگیزه در زنان است.
اولین تحقیقات درباره ی این موضوع بر آزمودنیهای مرد مطعوف بوده است به این دلیل که تا حدودی به تأئیدات این انگیزه در زنان کمتر از مردان دارای ثبات همسانی است. (الپد، ۱۹۷۴ )