جزء عاطفی بخشودگی اصیل شامل احساس عزت نفس زیاد، عواطف منفی کم، احساس تأسف و اندوهگینی برای آنچه اتفاق افتاده است، احساس همدلی با فرد رنجیده خاطر و وضع و حال وی و شروع فرایند حل و فصل عاطفی و التیام تألم و آزردگی است. سرانجام جزء رفتاری بخشودگی اصیل شامل عذرخواهی به خاطر تألم و آسیب وارده و تقاضای عفو و گذشت، جبران عمل اشتباه، ابراز تمایل برای ایجاد تغییرات ضروری و لازم در رفتار است (والروند اسکینر، ۱۹۹۸).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۱-۳-۲-۲ مدل ورثینگتون
ورثینگتون[۱۰۲] (۱۹۹۸) در تبیین مدل خود از بخشودگی به شرح مبانی و زیر ساخت های آن می پردازد و این مبانی عبارتند از: زخم عاطفی، فروپاشی روابط دوتایی های خانواده، طغیان و فروکش کردن خشم و سرانجام تقدم هیجان در بخشودگی.
۱)زخم یا جراحت عاطفی: لزوم و نیاز به بخشودگی با یک زخم یا جراحت عاطفی آغاز میشود. جراحتی که حریم های فیزیکی، اخلاقی یا روانی را هتک حرمت میکند. سپس شخص افکار و دفاع های روانی خود را برای محافظت از حریم های تجاوز شده به کار میبندد. مردم معمولاً با چشم پوشی یا یورش از خود دفاع میکنند. در امر زناشویی به حریم یا مرز دیگری نیز تجاوز میشود (ورثینگتون، ۱۹۹۸).
۲)فروپاشی روابط دوتایی های خانواده: چنانچه به زخم یا جراحت عاطفی اشاره نشود یا چنانچه زخم های عاطفی به خصوص اگر کهنه و مزمن باشند، زیاد شود، روابط صمیمانه فرو میپاشد. یعنی به عوض یک زخم، روابط مملو از زخم ها شده یا آسیب پذیر میشود (ورثینگتون، ۱۹۹۸).
۳)طغیان و فروکش کردن عشق: نابخشودگی بر عشق مؤثر است. یکی از رویکردهای نظری عشق را مرکب از سه جزء محبت، صمیمیت و تعهد میداند. شکیبایی عشق را قابل انعطاف میسازد و نابخشودگی از فروپاشی هر یک از این سه جزء بر میخیزد. شکیبایی توأم با بخشودگی از آسیب رساندن به اجزاء عشق جلوگیری میکند و آسیب وارده را بهبود میبخشد. محبت تجلی عشق و در واقع احساس های آتشین آن است و آزرگی محبت را زائل میکند. صمیمیت نیز عشق را قوام میبخشد. از آنجایی که بخشودگی میتواند ذهن را باز کند و به اعضای خانواده فرصت میدهد که اعمال ارزشمند را درک کنند و بپذیرند نه اینکه آن را بی ارزش کنند، لذا بخشودگی می تواند به بازسازی صمیمیت کمک کند (ورثینگتون، ۱۹۹۸).
۴) تقدم هیجان در بخشودگی: در مدل ورثینگتون از بخشودگی، وی و همکارانش اذعان میدارند که بسیاری از مدل های رایج ارائه شده درباره بخشودگی اساساً شناختی هستند. در این مدل های شناختی، بخشودگی یک تصمیم آگاهانه و توأم با انگیزه تلقی میشود. ورثینگتون بر اساس این مفروضه که شناخت و رفتار با زخم و جراحت عاطفی اولیه همراهند و فنون رفتای و شناختی مشاوره زناشویی به آسانی این زخم ها را التیام نخواهند بخشید، به ارائه مدل خود از بخشودگی میپردازد؛ وی ابراز میدارد که بخشودگی با احساس همدلی با فرد خاطی آغاز میشود و با فروتنی و تواضع فرد رنجیده خاطر پیشرفت میکند و با سپردن تعهد به بخشودن در برابر جمع تحکیم پیدا میکند. از این رو مدلی که ورثینگتون از بخشودگی ارائه میدهد دارای سه جزء همدلی، فروتنی و تعهد است (ورثینگتون، ۱۹۹۸):
جزء اول: ابراز همدلی
ابراز همدلی، هسته اصلی این مدل است. همدلی بخشودگی را تسهیل میکند. یعنی بدون ابراز همدلی با شخصی که ما را آزرده است، بعید به نظر میرسد که بخششی صورت گیرد.
جزء دوم: فروتنی
به عقیده ورثینگتون این کافی نیست که شخص با فرد خاطی همدلی کند، شخص ممکن است از لحاظ شناختی به افکار فرد خاطی پی ببرد و حتی به لحاظ عاطفی با وی همانندسازی کند اما در عین حال معتقد باشد که شخص مقابل، گناهکار، بدطینت و سهل انگار است. در چنین وضعی ممکن است علی رغم اینکه همدلی در سطح بالایی وجود داشته باشد، بخشودگی صورت نگیرد. بلکه برای این که بخشودگی صورت گیرد فرد میباید فروتن نیز باشد. در این مورد فروتنی زمانی است که شخص رنجیده خاطر ممکن است چنین استدلالی داشته باشد.
جزء سوم: تعهد
تعهد یک اقدام نهایی ضروری است. عمل تعهد سپاری حداقل می تواند در سه مورد از تئوری های روانی _ اجتماعی قابل درک باشد. این تئوری ها عبارتند از: ۱) نظریه خودآگاهی (بم[۱۰۳]، ۱۹۶۸) بدین صورت که فرد پس از مشاهده رفتاری که حاکی از تعهد است قادر میباشد تمایلات خود را درک کند . یعنی فرد در مقام بخشش عمل میکند و میتواند خود را به جای کسی که بخشوده شده قرار دهد. ۲) به زعم کیسلر[۱۰۴] (۱۹۶۱) عمل تعهد موجب تحکیم گرایش تغییر یافته میشود. ۳) فستینجر[۱۰۵] (۱۹۵۷) عقیده دارد که تعهد ممکن است حس ناهنجاری شناختی را بر انگیزد؛ حسی که فرد را برای حفظ انگیزه های نابخشودن ترغیب میکند تا خود را با اعمال بخشودگی در مقابل جمع اقناء کند (ورثینگتون، ۱۹۹۸).
۲-۱-۳-۲-۳ مدل پولارد
پولارد[۱۰۶]و همکارانش (۱۹۹۸) به منظور سنجش میزان و انواع بخشودگی در خانواده ها ابزاری را بر اساس آثار و پژوهش های دیگران، موسوم به مقیاس بخشودگی در خانواده طراحی و تدوین نمودند. این محققان پس از مطالعه اکثر آثار تحقیقی و تألیفی درباره بخشودگی، پنج حیطه بخشودگی را تعیین کردند که در ساخت سنجش بخشودگی در خانواده آن را به کار گرفتند.
این ابعاد یا خرده مقیاس ها عبارتند از: ۱) درک واقع بینانه، تصدیق، جبران عمل، دلجویی کردن، احساس بهبودی و سبکبالی.
سپس پولارد و همکارانش (۱۹۹۸) در توصیف هر یک از ابعاد تعیین شده، درک واقع بینانه را عبارت از آگاهی درونی روانی خواه در فرد متألم و آزرده خاطر یا فرد خاطی از واقعه ای که موجب رنج و تألم شده است می دانند. بعد جبران عمل، به عملی که دارای سه عنصر تعاملی ۱) مواجهه با واقعه دردناک ۲) قبول مسؤلیت از سوی فرد خاطی ۳) تقاضای عفو و بخشش متقابل است اطلاق می شود. بعد دلجویی، شامل عمل ابراز ندامت و دلجویی کردن از سوی فرد خاطی است؛ و سرانجام بعد احساس بهبودی به رهایی و خلاص شدن فرد خاطی و فرد متألم و رنجیده خاطر از تأملات گذشته است.
طلاق یکی از پیامدهای اختلافات زناشویی و یکی از پر استرس ترین وقایع زندگی هر شخص محسوب میشود (کریستینسن و هیوی[۱۰۷]، ۱۹۹۹؛ به نقل از افخمی و بهرامی، ۱۳۸۹). حل تعارض یا کشمکش جزء لاینفک یک رابطه موفق می باشد و می توان گفت رنجشی که در اثر تخطی های ازدواج به وجود می آید احتمالاً می تواند تعارض زوجین را تشدید کند و مانع از حل موفقت آمیز تعارض گردد. بر عکس بخشودن طرف مقابل برای تخطی ها و تخلف هایی که صورت داده یک وسیله قوی و توانمند برای خاتمه دادن به یک رابطه مختل شده یا دردناک می باشد و زمینه را برای آشتی و مصالحه با فرد خطاکار به وجود می آورد. بنابراین بخشودگی می تواند کاربردهای اساسی برای نتایج رابطه بلند مدت و حتی تعاملات کوتاه مدت داشته باشد (صلاحیان، صادقی، بهرامی و شریفی، ۱۳۸۹).
۲-۲ پیشینه پژوهش
۲-۲-۱ پژوهشهای داخلی انجام شده
تاکنون چندین تحقیق داخلی و خارجی پیرامون متغیرهای تعهد زناشویی، صمیمیت زناشویی و بخشودگی زناشویی انجام گرفته است اما تحقیقی که در این رابطه به صورت ترکیبی صورت گرفته باشد، یافت نشد. در این قسمت به برخی پژوهش های انجام شده در این زمینه اشاره می شود.
چیت ساززاده (۱۳۹۱) در پژوهشی به بررسی ” اثربخشی آموزش برنامه کاربرد عملی مهارت های صمیمانه بر تعهد زناشویی زوجین” پرداخت. جامعه آماری این پژوهش مشتمل بر کلیه زوج های مراجعه کننده به کلینیک های خدمات روان شناختی و مشاوره سطح شهر اصفهان بود که از بین آن ها ۱۶ زوج به عنوان نمونه انتخاب شده و به تصادف در دو گروه کنترل و آزمایش قرار داده شدند. وی در پژوهش خود به منظور سنجش تعهد زناشویی از پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز استفاده کرد و به این نتیجه رسید که آموزش برنامه کاربرد عملی مهارت های صمیمانه پی یرز، تعهد زناشویی را در همه ابعاد آن افزایش می دهد.
حسینی (۱۳۹۰) در پژوهشی به بررسی “رابطه سبک های مقابله ای با صمیمیت و تعهد زناشویی” پرداخت. جامعه آماری در این پژوهش کلیه فرهنگیان شهر ایلام بود و نمونه شامل ۲۴۷ نفر از این افراد بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه سبک های مقابله ای، پرسشنامه صمیمیت زناشویی و هم چنین پرسشنامه تعهد زناشویی بود. حسینی در این پژوهش به این نتیجه رسید که هر دو متغیر سبک های مقابله ای و تعهد زوجین با صمیمیت زناشویی رابطه معنی داری داشته و قدرت پیش بینی را داشته اند.
زهتاب نجفی (۱۳۹۰) پژوهشی را با عنوان “رابطه بین بخشودگی با رضایت زناشویی” انجام داد. در این پژوهش جامعه آماری شامل کلیه زوجین کرمانشاهی بود که حداقل ۵ سال از زندگی مشترکشان می گذشت. نمونه مورد نظر نیز شامل ۱۰۰ زوج (۱۰۰نفرمرد و ۱۰۰ نفر زن) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از: پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و پرسشنامه سنجش بخشش در خانواده. زهتاب نجفی در این پژوهش به این نتیجه رسید که رابطه معنی داری بین بخشش و خرده مقیاس های آن با رضایت زناشویی وجود دارد. هم چنین از بین مؤلفه های بخشودگی زناشویی که شامل درک واقع بینانه، تصدیق خطا، جبران عمل ارتکابی، دلجویی کردن و احساس بهبودی می باشند درک واقع بینانه و دلجویی کردن به عنوان پیشبین های رضایت زناشویی می باشند.
دغاغله و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی به “بررسی رابطه بین بخشودگی، عشق و صمیمیت با رضایت زناشویی” پرداختند. در پژوهش آنها جامعه آماری شامل کلیه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی شهر اهواز بود و نمونه شامل ۱۶۸ نفر از کارمندان بود. ابزارهای گردآوری داده ها دربرگیرنده پرسشنامه سنجش بخشش در خانواده، مقیاس عشق استنبرگ، مقیاس صمیمیت و پرسشنامه رضایت زناشویی بود. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد که بین بخشودگی و رضایت زناشویی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. هم چنین بین صمیمیت و رضایت زناشویی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد و میان عشق و رضایت زناشویی رابطه مثبت معنی دار به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی چندگانه نیز حاکی از وجود رابطه چندگانه میان بخشودگی، عشق و صمیمیت با رضایت زناشویی بوده و بخشودگی بهترین پیشبینی کننده میزان رضایت زناشویی زوجین گزارش شد.
رضایی (۱۳۸۹) به بررسی “تأثیر آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده بر تعهد و صمیمیت زوجین اراک” پرداخت. در این پژوهش جامعه آماری شامل والدین دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر اراک در سال تحصیلی ۸۹-۱۳۸۸ بودند. نمونه این پژوهش شامل ۳۰ زوج از والدین دانش آموزان دبستان دخترانه بودند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه های تعهد زناشویی و صمیمیت زوجین بود. نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده، تعهد زناشویی زوجین و ابعاد آن یعنی تعهد شخصی، اخلاقی و ساختاری را افزایش داده است. هم چنین آموزش سبک زندگی اسلام محور با تأکید بر نظام خانواده، صمیمیت زوجین و ابعاد آن یعنی صمیمیت عاطفی، جسمی، تفریحی- اجتماعی، ارتباطی، معنوی، روانشناختی، جنسی و صمیمیت کلی زوجین را افزایش داده است. در حالی که صمیمیت عقلانی زوجین را افزایش نداده است.
احتشام زاده و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهش خود به بررسی “رابطه بخشودگی، کمال گرایی و صمیمیت با رضایت زناشویی” پرداختند. جامعه آماری در این پژوهش جانبازان شهر اهواز و همسران آنها بودند و نمونه مورد نظر شامل ۶۰۰ نفر (۳۰۰ نفر جانباز و ۳۰۰ نفر همسر جانباز) از زوجین جانباز شهر اهواز بود. ابزارهای گردآوری داده ها دربرگیرنده پرسشنامه سنجش بخشش در خانواده، مقیاس کمال گرایی، پرسشنامه صمیمیت و هم چنین پرسشنامه رضایت زناشویی بود. نتایج این پژوهش نشان داد که بین بخشودگی و رضایت زناشویی رابطه مثبت معنی دار وجود دارد و میان کمال گرایی و رضایت زناشویی رابطه منفی معنی دار به دست آمد. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی چندگانه نیز حاکی از وجود رابطه چندگانه بین بخشودگی، کمال گرایی و صمیمیت با رضایت زناشویی بود و بخشودگی بهترین پیشبینی کننده میزان رضایت زناشویی زوجین گزارش شد.
شاه سیاه و همکاران (۱۳۸۷) به “بررسی رابطه رضایت جنسی و تعهد زناشویی در زوجین شهرستان شهرضا” پرداختند. در این پژوهش جامعه آماری شامل کلیه زوجین شهرضا و نمونه مورد نظر شامل ۴۲ زوج (۸۴ نفر) بود. در جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه تعهد زناشویی و رضایت جنسی محقق ساخته استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که بین تعهد زناشویی و رضایت جنسی رابطه مثبت معنی داری وجود دارد. هم چنین بین طول مدت ازدواج با تعهد زناشویی و رضایت جنسی رابطه وجود دارد و هرچه طول مدت ازدواج کمتر باشد تعهد و رضایت جنسی بیشتر است. طبق این پژوهش بین رضایت جنسی و تحصیلات نیز رابطه معنی داری وجود دارد به این معنی که هر چه میزان تحصیلات بالاتر باشد رضایت جنسی در زوجین نیز بیشتر خواهد بود.
مشاک (۱۳۸۷) به بررسی “رابطه سبک های عشق شامل صمیمیت، لذت و تعهد با رضایت زناشویی” پرداخت. در پژوهش وی جامعه آماری دانشجویان متأهل زن و مرد دانشگاه آزاد شهر اهواز بودند و نمونه خود را از بین ۱۲۰ نفر دانشجوی زن و مرد ترم آخر که در سال تحصیلی ۱۳۸۷- ۱۳۸۶به تحصیل اشتغال داشتند انتخاب کرد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمون استنبرگ برای سنجش ابعاد عشق و هم چنین آزمون رضایت زناشویی انریچ بود. مشاک در این پژوهش به این نتیجه رسید که بین عشق و سبک های آن (صمیمیت، لذت و تعهد) با رضایت زناشویی در دانشجویان زن و مرد رابطه مثبت معنی داری وجود دارد و مؤلفه های صمیمیت و تعهد پیشبین کننده های مناسبی برای رضایت زناشویی می باشند.
۲-۲-۲ پژوهشهای خارجی انجام شده
ساندرا کیت[۱۰۸] (۲۰۱۲) پژوهشی را با عنوان “نقش تعدیل کننده درآمد مالی بر تعهد زناشویی زوجین و احساس شادکامی در زندگی زناشویی” انجام داد. در این پژوهش نمونه ۷۶۳ نفر از زنان متأهل شهر پکن با سن متوسط (۵۸-۳۸) بود و ازدواج نخست آنها بود و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند. درآمد نسبی همسران از طریق محاسبه درآمد سالانه همسر به دست آمد و به منظور سنجش تعهد زناشویی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد و هم چنین شادکامی زناشویی را ازطریق پرسشنامه ای ۱۲ آیتمی جانسون و همکاران به دست آوردند. نتایج این پژوهش نشان دهنده این بود که افراد با درآمد های نسبی بالاتر تعهد زناشویی پایین تر و هم چنین شادکامی زناشویی پایین تری دارند.
تانگ و کوران (۲۰۱۲) پژوهشی را با عنوان “تعهد زناشویی و احساس عدالت در روابط” انجام داده اند. نمونه انتخاب شده در این پژوهش ۱۸۳۹ زوج بوده اند که سن آنها بالای ۴۵ سال و دارای فرزند بوده اند. یافته های این پژوهش از طریق مصاحبه شخصی و پرسشنامه محقق ساخته به دست آمده است. در این پژوهش بیان می شود که تعهد به رابطه با مفهوم عدالت در روابط، رابطه مثبت دارد و با بی عدالتی در روابط، رابطه منفی دارد. زن و شوهر با تعهد بالاتر در حل مسائل زناشویی خود، مشکلات کمتری دارند و در حفظ کیفیت رابطه فعال هستند. بنابراین تعهد بالا در رابطه باعث می شود که افراد در تقسیم کردن کارهای خود منصفانه رفتار کنند. بررسی آنها نشان می دهد که یک رابطه مثبت بین هر یک از انواع تعهد ها و عدالت در رابطه وجود دارد.
لامبرت و دولاهیت[۱۰۹] (۲۰۰۷) پژوهشی را با عنوان “بررسی تعهد زناشویی زوجین مذهبی” انجام دادند، در این پژوهش، نمونه ۵۷ زوج بسیار مذهبی به نمایندگی از ادیان مسیحیت یهودیت و اسلام بود. طبق این پژوهش زوجها گزارش کردند که باورها و اعمال مذهبی به آنها کمک کرده تا خدا را به عنوان شریکشان در ازدواج خویش قراردهند، به ازدواج به عنوان یک نهاد مذهبی که دوام دارد، اعتقا پیدا کنند و معنایی برای ازدواج خود پیدا کنند.
فینچام[۱۱۰] (۲۰۰۴) نیز به بررسی “اثر بخشودگی بر حل تعارض در ازدواج” پرداخت. در مطالعه اول بخشودگی از دو بعد(تلافی و خیرخواهی) مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه دوم بخشودگی را از سه بعد (انتقامجویی، اجتناب و خیرخواهی) مورد بررسی قرار داد. وی در این مطالعه نتیجه گرفت که بین بخشودگی و رضایتمندی زناشویی رابطه مثبت وجود دارد.
استنلی[۱۱۱] (۲۰۰۱) به بررسی “اثر طلاق والدین بر تعهد زناشویی و عزت نفس افراد” پرداختند. نمونه مورد نظر در این پژوهش ۲۶۵ زوج بود. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه تعهد زناشویی استنلی و مارکمن و هم چنین پرسشنامه عزت نفس هویر بود. طبق این پژوهش افرادی که والدین آنها طلاق گرفته بودند تعهد به رابطه کمتر و عزت نفس کمتری را در روابط آینده خود نشان می دهند. هم چنین در این پژوهش بیان شد که این افراد به طور کلی نسبت به افراد عادی دارای نگرش منفی نسبت به ازدواج هستند.
ماریون ابراین[۱۱۲] (۲۰۰۲) در پژوهشی طولی به بررسی ” تأثیر نگرش پدر و مادر بر صمیمیت زناشویی زوجین و تربیت فرزند” پرداخت. در این پژوهش ۹۷ زوج مورد بررسی قرار گرفت. نمونه مورد نظر افرادی که سه سال از ازدواج آنها گذشته بود و دارای فرزند بودند، را شامل می شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه صمیمیت زناشویی شافر و اولسون و هم چنین ابزار مورد استفاده دیگر پرسشنامه نگرش نسبت به تربیت کودک ادگرتون بود. نتایج این پژوهش نشان دهنده کاهش خطی صمیمیت زناشویی در طول زمان بود. در این مطالعه رابطه بین نگرش والدین به طور مستقل برای هریک از افراد اندازه گیری شد و مشخص شد زنانی که اعتقادات سنتی تر در مورد ازدواج و تربیت فرزند داشتند نسبت به کسانی که اعتقاداتی متفاوت از والدین خود داشتند صمیمیت زناشویی با شیب کمتری در طول زمان کاهش یافت. هم چنین زنانی که اعتقادات آنها با اعتقادات همسران آنها متفاوت بود، صمیمیت زناشویی آنها با شیب بیشتری کاهش یافت.
فینچام (۲۰۰۰) نیز در تحقیق خود با عنوان “رابطه بخشودگی و رضایتمندی زناشویی” دریافت که رابطه مثبت معناداری بین بخشودگی و رضایت زناشویی وجود دارد. همچنین بخشودگی می تواند رفتار همسر را مستقل از رضایتمندی زناشویی پیشبینی کند. افزون بر این بخشودگی می تواند به عنوان واسطه ای برای اسنادهای مسئولیت در مورد رفتارهای همسران و گزارش رفتارها به کار رود.
فصل سوم
روششناسی پژوهش
در این فصل روش پژوهش، جامعه آماری، نمونه و روش نمونهگیری و ابزار گردآوری داده ها و روش تجزیه و تحلیل داده ها بیان میشود.
۳-۱ روش پژوهش
با توجه به اینکه در این پژوهش، روابط علت و معلولی را تبیین نمیکنیم و تنها به بررسی رابطه صمیمیت زناشویی و بخشودگی با تعهد زناشویی میپردازیم، پژوهش از نوع توصیفی – همبستگی است.
۳-۲ جامعه آماری
جامعه مورد مطالعه در این پژوهش، کلیه زنان متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهر شاهرود (۹۲۵ نفر) است که در سال تحصیلی ۹۴-۹۳ مشغول به کار میباشند.
۳-۳ نمونه و روش نمونهگیری
با بهره گرفتن از نمونه گیری خوشه ای، در ابتدا با توجه به تعداد هر یک از مقاطع، تعداد فرهنگیان در هر مقطع برای تکمیل پرسشنامه ها مشخص شدند. سپس با توجه به نسبت مدارس در هر مقطع (ابتدایی: ۱۹ مدرسه، متوسطه اول: ۱۳ مدرسه و متوسطه دوم: ۱۰ مدرسه) از بین مدارس ابتدایی ۱۰ مدرسه، متوسطه اول ۷ مدرسه و متوسطه دوم ۵ مدرسه به صورت تصادفی، انتخاب شدند. بر اساس جدول مورگان، از میان جامعه آماری ۹۲۵ نفری فرهنگیان زن متأهل، نیاز به نمونه ۲۷۵ نفری در این پژوهش داشتیم که با توجه به تعداد فرهنگیان زن متأهل در هر مقطع و مراجعه به مدارس مورد نظر در هر مقطع، پرسشنامه های لازم در بین فرهنگیان توزیع شد. هم چنین به منظور ورود افراد به پژوهش، ملاکهایی در نظر گرفته شد؛ ملاکهای مورد نظر، تأهل، زندگی با همسر و نداشتن پرونده مفتوحه برای طلاق، سابقه ازدواج ۵ سال و داشتن حداقل یک فرزند بودند.
۳-۴ ابزار گردآوری داده ها