۵-۳-۱- تغییرات عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری در بیماران مبتلا به MS در نتیجه تمرین هوازی
مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این بود که ۸ هفته تمرینات هوازی موجب کاهش معنیداری در تریگلیسرید، LDL و همچنین افزایش معنیداری در HDL بیماران مبتلا به MS در گروه آزمایش شد. مقایسه فاکتورهای مورد مطالعه در گروه گواه قبل و بعد از ٨ هفته اندازه گیری مبین آن است که عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری تغییر معناداری نداشته است؛ اما، میزان تریگلیسرید در این گروه افزایش معناداری داشت؛ به طوریکه، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که متعاقب ۸ هفته تمرین هوازی، میزان تریگلیسرید (۰۷/۳۱%)، LDL-C(11/13%) و کلسترول (۲۴۲/۶%) در بیماران مبتلا به MS کاهش یافت و همچنین، HDL-C (73/14%) افزایش یافت.
هر چند تاکنون تحقیقاتی که تاثیر تمرینات هوازی را بر روی عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری در بیماران مبتلا به MS مورد بررسی قرار دادهاند؛ اما، این تحقیقات انجام شده، زیاد نیستند و بر اساس تحقیقیات گذشته که اثر تمرین هوازی را بر بیماری شریان کرونری بررسی کردند، میتوان بیان کرد که تمرینات هوازی، می تواند سیستم قلبی- عروقی بیماران مبتلا به MS را که در اثر شرایط بیماری، یک زندگی کمتحرکی بر میگزینند را نیز تحت تاثیر قرار دهد و احتمالا از بیماریهای ثانویهای مانند بیماری شریان کرونری در این بیماران جلوگیری کند.
نشان داده شده که ظرفیت هوازی در افراد مبتلا به MS کاهش یافته و دیگر پارامترهای قلبی- عروقی مثل ضربان قلب استراحت در افراد مبتلا به MS بالا رفته است (۱۷۹). با توجه به اینکه در مبتلایان به MS حتی با سطح پایین بیماری معمولا یک زندگی کمتحرک را پیش میگیرند (۱۷۹)، احتمالا این کمتحرکی باعث افزایش بیماریهای ثانویه مثل دیابت، استئوپروز و بیماری شریان کرونری در این افراد می شود (۱۱۹و۱۷۶)؛ چراکه، بیماری شریان کرونری در اثر افزایش تریگلیسریدها، کلسترول و LDL خون حاصل از بیفعالیتی افزایش مییابد (۱۰۴). پس، میتوان انتظار داشت که سطح پایین آمادگی قلبی- عروقی به کاهش کیفیت زندگی و کاهش توان هوازی و در نهایت افزایش خستگی و بدخوابی در افراد مبتلا به MS منجر شود (۱۰۲، ۱۵۲و۱۵۶). تحقیقات نشان دادهاند در کنار عوامل شناخته شدهای مانند سیگار، سن، جنس، پرفشارخونی، چاقی، افزایش کلسترول، تریگلیسرید و غیره عدمتحرک و نداشتن فعالیت بدنی مناسب نیز از عوامل خطر قابل کنترل بیماریهای عروق کرونری است (۱۰۰). بدون شک داشتن فعالیت بدنی مناسب و سطح آمادگی جسمانی کافی می تواند عامل مهمی در پیشگیری بیماریهای مختلف و کاهش عوارض بیماری MS همچون ضعف عضلانی، خستگی، اختلالات حسی و اختلالات حرکتی در افراد مبتلا شود (۷۲و۱۰۰)؛ زیرا، افراد مبتلا به MS اغلب به کمتحرکی روی میآورند که مستعد بیماریهای ثانویهای مانند بیماری شریان کرونری میشوند (۷۶و۸۴).
اکثر پژوهشها نتایج همسو با پژوهش حاضر را گزارش کرده اند. مثلا، کروپا و همکاران در سال ۲۰۰۷ گزارش کردند که در نتیجه تمرین هوازی تریگلسیرید کاهش یافت. علاوه براین، این محققین گزارش کردند که فاکتورهای خطرزای قلبی - عروقی در همه بیماران مبتلا به MS گروه آزمایش بهبود یافته بود. بنابراین، محققین این بهبودی در عوامل خطرزای قلبی - عروقی را به تاثیر تمرینات هوازی ربط دادند (۱۰۴). خواجهای و همکاران در سال ۱۳۹۰ گزارش کردند که در نتیجه ۸ هفته تمرینات هوازی که با شدت ۶۰-۵۰ درصد حداکثر ضربان قلب در بیماران مبتلا به MS اعمال شده بود، منجر به کاهش عوامل خطرزای قلبی- عروقی مخصوصا LDL-C، کلسترول و تریگلیسرید در این بیماران شده بود. محققان دلیل این بهبودی را اثر تمرینات هوازی بر تعدیل کردن عوامل خطرزای قلبی – عروقی بیان کردند (۹۹). در پژوهشی که توسط فرد و همکاران در سال ۲۰۰۳ انجام شد، گزارش کردند که ۲۴ جلسه تمرین هوازی منجر به کاهش کلسترول، تریگلیسرید و LDL به ترتیب ۷۰%، ۶۲% و ۷۶% در بیماران گروه آزمایش شده بود؛ همچنین، HDL 86%، در بیماران مبتلا به بیماری شریان کرونری افزایش یافت. محققان دلیل آن را تاثیر مهم تمرینات هوازی بر سیستم قلبی- عروقی و بیماری شریان کرونری یافتند (۶۸). همچنین، در مطالعه ای که در سال ۲۰۱۰ انجام شد، مشاهده شد که ۸ هفته فعالیت ورزشی استقامتی غیرتداومی موجب کاهش معناداری در میزان LDL-C، کلسترول تام و تریگلیسرید و همچنین افزایش معنادار در HDL-Cشد. این نتایج با پیشینه موجود مبنی بر آنکه فعالیت ورزشی منظم به ویژه زمانی که با کاهش وزن همراه باشد و آمادگی قلبی تنفسی با میزان کمتر کلسترول تام،LDL-C ، TG و میزان بیشتر HDL-C همراه است، تأیید می شود (۷۵). شعبانی و همکاران در سال ۲۰۱۱ گزارش کردند که در نتیجه ۸ هفته تمرینات هوازی، تریگلیسرید و کلسترول در بیماران مبتلا به بیماری شریان کرونری کاهش یافت (۱۶۵). ممکن است بهبودی بیماری شریان کرونری آزمودنیهای گروه آزمایش در پژوهش حاضر نیز به دلیل تاثیر تمرینات هوازی بر سیستم قلبی– عروقی باشد. دلایل آن را میتوان اینگونه مطرح کرد که TG چربی در دسترس است و می تواند به راحتی تبدیل به اسیدهای چرب شده و به مصرف برسد؛ حتی، در شدت تمرین پایین، بنابراین آزمودنیهای این پژوهش با توجه به مدت تمرین میتوانند انرژی مورد نیاز خود را از TG تامین کنند نتیجه میگیریم که شدت تمرین برای کاهش TG کافی بوده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
میتوان بیان کرد که دلیل اثر بخشی این نوع از تمرینات این میباشد که تمرین هوازی موجب کاهش چربی خون از جمله LDL-C، کلسترول و تریگلیسرید خون شده و همچنین افزایش HDL-C خون را فعال نموده و از عواقب کمتحرکی در بیماران مبتلا به MS جلوگیری می کند که در نهایت به بهبود سیستم قلبی - عروقی افراد مبتلا منجر می شود؛ بهعلاوه، احتمالا دلیل این اثر بخشی مهم این باشد که با افزایش فعالیت عضلات اسکلتی در هنگام تمرینات هوازی، میزان جریان خون وارده به عضلات افزایش مییابد. در هنگام ورزش تعداد ضربان قلب، حجم ضربهای بطن چپ و به تبع آن برونده قلب افزایش مییابد. از طرفی با گشادی آرتریولها در عضلات اسکلتی، حمل خون و اکسیژن به بافت عضلانی بیشتر می شود (۱۴و۸۰). در پژوهشی که توسط رونتی و همکاران در سال ۲۰۰۶ صورت گرفت، گزارش کردند که میزان افزایش LDL-C، کلسترول و تریگلیسرید خون با افزایش هورمون لپتین همراه است؛ چراکه، افزایش هورمون لپتین در افراد کمتحرک و بیمارانی که در اثر خستگی به کمتحرکی روی میآورند زیاد است و از انجایی که هورمون لپتین منجر به تولید و تسریع کردن لخته خون شناخته شده غلظت بالای این هورمون موجب جمع شدن پلاکها و افزایش بیماری شریان کرونری می شود. محققان اثر تمرینات هوازی بر بیماری شریان کرونری با کاهش هورمون لپتین در اثر فعالیت بدنی را مورد تایید قرار دادند (۱۶۱). در جوانان با درصد چربی بالا، افزایش لپتین خون و کاهش واکنش عروق کرونری به طور هم زمان رخ میدهد که این مسئله در افراد معمولی دیده نمی شود هورمون فشار اکسیداتیو در دیوارۀ رگها را افزایش میدهد که باعث آسیب آنها میگردد. علاوه بر این، کلسیفه شدن سلول عروقی با افزایش لپتین مرتبط است که احتمالا دلیل بهبودی عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری در افراد مبتلا به MS در پژوهش حاضر نیز به علت کاهش هورمون لپتین در اثر تمرینات هوازی باشد.
نتیجه به دست آمده از پژوهش حاضر، با یافتههای میاتک و همکاران ۲۰۰۷ و رینگ دیمیتیو و همکاران در سال ۲۰۰۷ ناهمسو بوده است (۱۲۲و۱۵۷). احتمالا دلیل آن به علت شدت و یا مدت تمرینی پایینتر از پروتکل تمرینی پژوهش حاضر باشد. ذخیره اصلی چربی در بدن تریگلیسرید است که بیشتر آن در بافت سفید چربی قرار دارد. منابع تریگلیسرید در کبد و عضله است و به شکل لیپوپروتئین در خون نیز یافت می شود. عضلات نمیتواند تریگلیسریدها را مستقیماً اکسید کند. در ابتدا مولکول تریگلیسرید باید طی فرایند لیپولیز به اجرای خود یعنی اسید چرب و گلیسرول شکسته شود. لیپولیز به وسیله لیپاز حساس به هورمون که در چربیهای موضعی و تارهای عضلانی است، کاتالیز می شود. لیپوپروتئین لیپاز موجود در آندوتلیوم مویرگها، تریگلیسریدهای پلاسما را میشکند. FFAهای موجود در خون که از بافت چربی گرفته می شود و تریگلیسریدهای داخل عضله، منابع اصلی سوخت چربی برای ورزش است. با این حال، تمرین هوازی منتخب، باعث کاهش تریگلیسرید خون شده است.
تاثیر تمرینهای ورزشی بر سیتوکینهای پیش التهابی IL-Iβ، TNF-α و مولکول چسپان بین سلولی به عنوان عامل فعالیت و چسبندگی آندوتلیال عروقی، در افراد و گونه های مختلف بررسی شده است. با نگاهی به پیشینهی پژوهش مشخص می شود که با وجود مطالعههای انجام شده درباره تاثیر تمرینهای بدنی مقاومتی و شدید به ویژه از انواع برونگرا که با افزایش مقادیر شاخص های التهابی همراه است. پژوهشهایی که تاثیر تمرینهای هوازی را بر IL-Iβ، TNF-α بررسی نموده اند؛ احتمالا، به دلیل عدم کنترل عاملهای اثرگذار بر این شاخص ها، یافتههای ضد و نقیضی را گزارش کرده اند (۲۴و۳۱). در مطالعههای انسانی نشان داده شده که ۱۲ هفته تمریت هوازی در بیماران مبتلا به ناتوانی قلبی، با کاهش معنیدار عوامل التهابی محیطی IL-Iβ، TNF-α همراه است (۳۱). در پژوهش دیگری، اثر ۱۲ هفته تمرین هوازی را بر فعالیت سیتوکینها نشان داد که تمرینهای هوازی باعث کاهش معنیدار IL-Iβ، TNF-α و IL6 می شود (۸۰). افراد مبتلا به MS نیز چون یک زندگی کمتحرکی را بر میگزینند؛ این کمتحرکی به افزایش سیتوکینهای پیش التهابی و لیپیدهای چربی خون منجر می شود که باعث افزایش بیماری شریان کرونری در افراد مبتلا می شود.
از ویژگیهای بیماری MS این است که درمانهای دارویی در بهبود بیماری آنان عاجزند و در واقع دارو به بهبود این بیماری کمکی نمیکند؛ لذا، باید به برنامه های روی آورد که توانایی نهفته آنها را بروز داده و با تکیه بر آن بتوانند مشکلات این بیماری را تحمل و از بیماریهای ثانویه احتمالی پیشگیری کنند. یکی از این برنامه ها تکیه بر تمرینات هوازی است که نتایج بارز و مثبتی بر بیماریهای شریان کرونری در بیماران مبتلا به MS داشته است. برنامه های ورزشی در صورتی ارزشمند است که بتوانند از بیماریهای ثانویهای که ممکن در اثر کمتحرکی بیماران مبتلا به MS به وجود بیاید، پیشگیری کند.
۵-۳-۲- تغییرات فشارخون سیستولیک و دیاستولیک در بیماران مبتلا به MS در نتیجه تمرین هوازی
مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این بود که ۸ هفته تمرینات هوازی موجب کاهش معنیداری در فشارخون دیاستولیک همچنین کاهش در فشارخون سیستولیک بیماران مبتلا به MS در گروه آزمایش شد. مقایسه فاکتورهای مورد مطالعه در گروه گواه قبل و بعد از ٨ هفته اندازه گیری مبین آن است که فشارخون تغییر معناداری نداشته است؛ اما، میزان فشارخون در این گروه افزایش معناداری داشت. نقش ورزش بر فشارخون مخصوصا فشارخون دیاستولیک در پژوهشهای فراوانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج مطالعات نشان میدهد که تمرینات بدنی مخصوصا تمرینات هوازی به کاهش معنیداری در فشارخون منجر می شود؛ به طوریکه، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که متعاقب ۸ هفته تمرین هوازی، میزان فشارخون دیاستولیک (۰۲/۷%) در بیماران مبتلا به MSکاهش یافت.
دلایل مختلفی برای مکانیسم کاهش فشارخون به وسیله ورزش وجود دارد. بهبود عملکرد قلب، تغییرات هورمونی مثل کاهش نوراپی نفرین خون، تغییرات غلظت خون، افزایش عملکرد کلیه، انبساط عروق خون از جمله دلایل کاهش فشارخون می باشد. یک برنامه ورزشی می تواند باعث کاهش ۵-۷ میلیمتر جیوه در فشار خون سیستولی و دیاستولی در بیماران مبتلا به فشارخون بالا شود و این اثر مساوی اثر بعضی از داروهای ضد فشارخون است، این در حالی است که کاهش دو میلیمتر جیوه در فشارخون سیستولی باعث می شود ریسک سکته مغزی۱۴% و ریسک سکته قلبی ۹% کاهش مییابد. شایعترین مکانیسم توضیح داده شده اثر روی شبکه عصبی سمپاتیک است. تمرینات منظم بدنی بر اساس چندین مطالعه طولی نشان داده است که کاهش تون آدرنرژیک با کاهش فشارخون همراه است (از میزان کاتکولامینهای سرم به عنوان نشانه تون آدرنرژیک در تعدادی از این مطالعات استفاده شده بود). کاهش تون سمپاتیک که با مکانیسمهای مختلف باعث افزایش فشارخون می شود؛ احتمالا، از مهمترین علل کاهش فشارخون به وسیله ورزش است. کاهش مقاومت محیطی نسبت به انسولین یکی دیگر از مکانیسمهای احتمالی است. ورزش با کاهش مقاومت محیطی نسبت به انسولین باعث کاهش انسولین سرم می شود (۱۹۵).
در مطالعات روی بیماران با فشارخون خفیف، طی فعالیت حاد با ۵۵ تا۶۰ درصد حداکثر ضربان قلب، فشارخون دیاستولیک ۱۵ تا۲۰ میلیمتر در مقایسه با حال استراحت کاهش نشان میدهد و وقتی که شدت ورزش افزایش یابد بالای ۷۰ درصد یک افزایش حاد در فشارخون دیاستولی ایجاد می شود. فشارخون سیستولی تقریبا به صورت خطی با افزایش درجه شدت ورزش افزایش مییابد؛ در حالیکه، فشار متوسط شریانی مانند فشار دیاستولی یک نزول و صعود را نشان میدهد (۱۹۵). مطالعات تجربی نشان داده است که اجرای جلسات منظم ورزشی با شدت متوسط نه فقط باعث کاهش حاد در فشار می شود؛ بلکه، باعث کاهش پیوسته در فشارخون در حال استراحت نیز می شود. داشتن یک فعالیت ورزشی می تواند باعث کاهش فشارخون شود، حتی اگر این ورزش شامل یک برنامه منظم یکبار در هفته و بدون شرکت در مسابقهای باشد. در واقع در طول فعالیتهای متوسط فشارخون به طور متوسط بالا میرود و در فعالیتهای شدید فشارخون خیلی بالا میرود. تمرین مداوم یا منظم ورزشی، علاوه برتاثیر مفید بر روی فشارخون باعث کاهش کلسترول و توده چربی بدن می شود؛ علاوه بر آن، تمرین ورزشی باعث اثرات ضداسترس می شود و جریان خون را روان می کند (۴۵و۴۸). شایعترین عوامل خطرساز در زنان مبتلا به MS به ترتیب پر فشاری خون (۵۴%) و بالا بودن چربی خون (۳۳%) میباشد (۱۶۱).
فواید تمرینات ورزشی از جمله تمرینات هوازی بر سیستم قلبی- عروقی کاملا ثابت شده است. نتایج تحقیقات گذشته نشان داده که به دنبال تمرینات هوازی فشارخون بعد اعمال پروتکل تمرینی کاهش معنیداری یافته است (۱۵۱). اکثر پژوهشها نتایج همسو با پژوهش حاضر را گزارش کرده اند. مثلا، کروپا و همکاران در سال ۲۰۰۷ گزارش کردند که در نتیجه تمرین هوازی فشارخون دیاستولیک استراحتی (۵ میلی متر جیوه) کاهش یافت. علاوه براین، این محققین گزارش کردند که فشارخون در همه بیماران مبتلا به MS گروه آزمایش بهبود یافته بود. بنابراین، محققین این بهبودی در فشارخون را به تاثیر تمرینات هوازی ربط دادند (۱۰۴). شعبانی و همکاران در سال ۲۰۱۱ گزارش کردند که در نتیجه ۸ هفته تمرینات هوازی، فشارخون دیاستولیک در بیماران مبتلا به بیماری شریان کرونری کاهش یافت (۱۶۵) محققان تایید کردند که تمرینات هوازی موجب کاهش لپتین خون و در نتیجه کاهش میزان فشار خون می شود. ممکن است بهبودی بیماری شریان کرونری و فشار خون آزمودنیهای گروه آزمایش در پژوهش حاضر نیز به دلیل تاثیر تمرینات هوازی بر سیستم قلبی– عروقی باشد.
۵-۳-۳- تغییرات ظرفیتهای عملکردی در بیماران مبتلا به MS در نتیجه تمرین هوازی
مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این بود که ۸ هفته تمرینات هوازی موجب افزایش معنیداری در استقامت راه رفتن، سرعت راه رفتن، تعادل و همچنین حداکثر اکسیژن مصرفی بیماران مبتلا به MS در گروه آزمایش شد. مقایسه فاکتورهای مورد مطالعه در گروه گواه قبل و بعد از ٨ هفته اندازه گیری مبین آن است که شاخص های عملکردی تفاوت معناداری با گروه آزمایش داشته است؛ مثلا، میزان حداکثر اکسیژن مصرفی، استقامت راه رفتن، سرعت راه رفتن و زمان تست برخاستن و رفتن (تعادل) در این گروه کاهش معناداری داشت؛ به طوریکه، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که متعاقب ۸ هفته تمرین هوازی، میزان استقامت راه رفتن (۰۱/۳۴%) و سرعت راه رفتن (۶۶/۳۱%) در بیماران مبتلا به MS افزایش یافت و همچنین، زمان تست برخاستن و رفتن (۵۵/۲۲%) کاهش و در نهایت تعادل افزایش یافت.
نقش ورزش مخصوصا تمرینات هوازی بر ظرفیتهای عملکردی بیماران مبتلا به MS در پژوهشهای فراوانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج مطالعات نشان میهد که تمرینات هوازی موجب تقویت سیستمهای بدن از جمله سیستم عصبی- عضلانی و قلبی- تنفسی می شود و همین امر به بهبود ظرفیتهای عملکردی منجر می شود. کروپا و همکاران در سال ۲۰۰۷ نشان دادند که ۴ هفته تمرینات هوازی منجر به افزایش معنیداری در استقامت راه رفتن بیماران مبتلا به MS می شود (۱۰۴). ژونا و همکاران در سال ۲۰۰۴ همچنین نشان دادند که بعد از ۴ هفته تمرین هوازی با شدت ۶۰ تا ۸۰ %ضربان قلب بیشینه، منجر به افزایش معناداری در استقامت راه رفتن بیماران مبتلا به MS می شود این محققین نشان دادند که بعد از اعمال تمرین هوازی ۶۱ متر راه رفتن بیماران مبتلا به MS نسبت به قبل از انجام تمرینات افزایش یافته بود. محققان دلیل افزایش استقامت راه رفتن افراد مبتلا را در بهبود عملکرد عصبی عضلانی آنها یافته بودند که این امر به افزایش عملکرد و استقامت راه رفتن افراد مبتلا به MS منجر شده بود (۱۰۲). مارلی و همکاران در سال ۲۰۱۰ نشان دادند که تمرین هوازی می تواند چند فاکتور از ظرفیتهای عملکردی شامل تعادل و سرعت راه رفتن را در بیماران مبتلا به MS تغییر دهد. محقیقن دلیل این بهبود را اثر تمرینات هوازی بر سیستم حرکتی و عصبی بیماران MS گزارش کردند (۱۱۶). احتمالا دلیل اثر بخشی این نوع از تمرینات این میباشد که تمرین هوازی موجب تقویت نرونهای عصبی و انتقال سیگنالهای عصبی را فعال نموده و همچنین از اتروفی عضلات بدن جلوگیری می کند که در نهایت به بهبود سیستم حرکتی افراد مبتلا منجر می شود.
همچنین، رامپلو و همکاران در سال ۲۰۰۷ گزارش کردند که در نتیجه ۸ هفته تمرینات هوازی، استقامت راه رفتن بیماران مبتلا به MS افزایش معناداری داشت. محقیقن دلیل افزایش استقامت راه رفتن بیماران را تاثیر تمرینات هوازی بر سیستم حرکتی افراد مبتلا یافتند که این تمرینات منجر به بهبود توانایی حرکتی این افراد می شود (۱۵۶). در پژوهش رومبرگ و همکاران نیز در سال ۲۰۰۴ به نتایج مشابهی دست یافته بودند و اثر تمرینات هوازی را مورد تایید قرار دادند و گزارش کردند که این تمرینات منجر به افزایش استقامت و سرعت راه رفتن بیماران مبتلا به MS می شود (۱۶۰). به علاوه، در پژوهشی که توسط سلطانی و همکاران در سال ۲۰۱۱ انجام شد، گزارش کردند که ۲۴ جلسه تمرین هوازی آبی (راه رفتن در آب) منجر به افزایش سرعت راه رفتن گروه آزمایش بیماران مبتلا به MS می شود (۱۷۱). همچنین، موتل و همکاران مشاهده کردند که ۸ هفته فعالیت ورزشی هوازی موجب افزایش معناداری در استقامت راه رفتن و عملکرد حرکتی بیماران مبتلا به MS می شود (۱۵۹). افتخاری و همکاران در سال ۲۰۰۸ نیز بعد از ١٢ هفته تمرین هوازی روی دوچرخه ارگومتر بهبود ۸۲/۵۳ درصدی در توان هوازی بیماران مبتلا به MSبا EDSS معادل ۷/۲ مشاهده کرد که به نتایج پژوهش حاضر نزدیک است (۶۵). ممکن است بهبودی ظرفیتهای عملکردی آزمودنیهای گروه آزمایش در پژوهش حاضر نیز به دلیل تاثیر تمرینات هوازی بر سیستم حرکتی باشد.
در پژوهش حاضر، حداکثر اکسیژن مصرفی بیماران مورد مطالعه نیز، ارزیابی شد. نتایج نشان داد که برنامه تمرینی استفاده شده بر حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنیها تاثیر گذار بوده است. ۸ هفته تمرینات هوازی موجب افزایش معنیداری در حداکثر اکسیژن مصرفی پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون بیماران گروه آزمایش به میزان ۰۱/۱۱ درصد شد؛ در مقابل، حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه گواه ۸۱/۲ درصد کاهش معناداری یافت. تغییرات در درصد چربی بدن (۶۵/۳ درصد کاهش) و افزایش استقامت راه رفتن آزمودنی می تواند گواه این ملاک ارزیابی باشد. پیشتر از این، رومبرگ و همکاران و همچنین موتل و همکاران گزارش کردند که در نتیجه تمرین هوازی حداکثر اکسیژن مصرفی افزایش یافت. محققان علت این افزایش را در گروه آزمایش بیماران مبتلا به MS تاثیر تمرینات هوازی بر حداکثر اکسیژن مصرفی گزارش کردند (۱۵۹و۱۶۰) که این با یافتههای پژوهش حاضر همسو است. همچنین، فوجیلو و همکاران گزارش کردند که تمرینان هوازی منجر به افزایش معنیداری در حداکثر اکسیژن مصرفی بیماران مبتلا به MS می شود که محققان دلیل آن را در بهبود عملکرد عضله تنفسی بیماران یافتند (۷۲). در مطالعه ای که توسط متل و همکاران در سال ۲۰۱۱ انجام شد، گزارش کردند که کمتحرکی به کاهش عملکرد قلبی- تنفسی منجر می شود؛ چراکه، هنگام انجام کار و یا فعالیتی در افراد مبتلا به MS میزان اکسیژن مصرفی با صرف بیشترین انرژی نسبت به افراد سالم صورت میگیرد. محققان با انجام تمرینات ورزشی در افراد مبتلا به MS به این نتیجه رسیدند که تمرینات ورزشی به کاهش هزینه انرژی و افزایش توان هوازی افراد می شود که این امر به افزایش استقامت و سرعت راه رفتن و در نتیجه، جلوگیری از عواقب بیماری در افراد مبتلا می شود (۱۲۹).
ممکن افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی بیماران گروه آزمایش در پژوهش حاضر نیز به دلیل تقویت عضله تنفسی افراد مبتلا باشد؛ چراکه، در بیماران MS کاهش در تحمل تمرین ممکن است تا اندازهای مرتبط با کمکاری عضله تنفسی باشد. این نتایج با پیشینه موجود مبنی بر آنکه فعالیت ورزشی منظم به ویژه زمانی که با کاهش وزن همراه باشد و آمادگی قلبی تنفسی با میزان بیشتر حداکثر اکسیژن مصرفی همراه است، تأیید می شود.
نتایج این پژوهش نشان داد که یک دوره تمرین هوازی منتخب بر تعادل بیماران مبتلا به MS به صورت معناداری موثر بوده است. در نتیجه تمرینات، کاهش معنیداری در زمان تست برخاستن و رفتن (تعادل) به میزان ۵۵/۲۲ درصد در گروه آزمایش مشاهده شد؛ اما، در گروه گواه ۴۰/۹ درصد افزایش یافت. نتایج پژوهش حاضر با پژوهشهای کانتالوب و همکاران در سال ۲۰۰۶، کاتانئو و همکاران در سال ۲۰۰۷ و گیسر و همکاران در سال ۲۰۰۷ که بیان کردند یک دوره تمرین درمانی بر بهبود تعادل بیماران مبتلا به MS اثر بخشی معناداری دارد، همخوانی دارد (۵۳، ۵۶و۷۸). احتمالا دلیل اثر بخشی این نوع تمرینات این است که تمرین هوازی منتخب گیرندههای پروپریوسپتیو را فعال نموده و کنترل اجراء و تعادل را بهبود میبخشد. تمرین هوازی باعث می شود افراد مبتلا به MS کنترل جدیدی را بدست آورده و از گیرندههای تعادلی خود بهتر استفاده کنند (۵۶). بعلاوه، احمدی و همکاران در سال ۲۰۱۰ در دو کار تحقیقی جداگانه به مطالعه تاثیرات مداخله یوگا (۳۴) و برنامه تمرینی تردمیل (۳۳) بر تعادل، سرعت و استقامت راه رفتن، خستگی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به MSپرداخته و بهبود این فاکتورها را در پایان مداخله گزارش دادند.
علاوه بر این، نتایج برخی از پژوهشهای دیگر با نتایج پژوهش حاضر همسو نبود. به طور مثال، در مطالعه ای که توسط موستر و کسرلینگ انجام گرفت، بعد از ۴ هفته تمرین هوازی بر روی بیماران MS با EDSS معادل ۶/۴، تغییر معنیداری در ظرفیت عملکردی بیماران مبتلا به MS مشاهده نشد (۱۲۶) دلایل احتمالی تفاوت نتایج مطالعه موستر و پژوهش حاضر به روششناسی تمرین بر میگردد. در پژوهش حاضر آزمودنی به مدت ۸ هفته فعالیت هوازی داشتند؛ در حالیکه، در پژوهش موستر و همکاران آزمودنیها تنها ۴ هفته فعالیت داشتند. علاوه براین، شدت فعالیت می تواند یکی از عوامل مهم تاثیرگذاری فعالیت باشد؛ در پژوهش حاضر شدت فعالیت ۶۰-۸۰ درصد بود که بالاتر از شدت تمرین در مطالعه موستر و همکاران بود. لذا با توجه به اینکه شدت فعالیت یکی از عوامل بسیار مهم در پاسخ به فعالیت ورزشی و همچنین سازگاری ایجاد شده به یک دوره فعالیت ورزشی است، می تواند دلیل این مغایرت با پژوهش حاضر باشد و دوم اینکه، احتمالا به دلیل درجه ناتوانی بیماران مبتلا باشد؛ چرا که، در پژوهش موستر و کسرلینگ درجه بیماری افراد مبتلا بالاتر از ۴ میباشد (۱۲۶). همچنین، نتایج پژوهش حاضر با پژوهش کلیف و همکاران که در سال ۲۰۰۵ انجام شد همسو نبود (۱۰۱). دلیل این ناهمخوانی را میتوان در سطح اولیه بیماری، میزان ضایعه، طول دوره تمرین، نوع برنامه های تمرینی، سن، حجم و شدت فعالیت بدنی بیان نمود.
۵-۳-۴- تغییرات شاخص هزینه فیزیولوژیکی در بیماران مبتلا به MS در نتیجه تمرین هوازی
مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این بود که ۸ هفته تمرینات هوازی موجب کاهش معنیداری در شاخص هزینه فیزیولوژیکی بیماران مبتلا به MS در گروه آزمایش شد. مقایسه فاکتورهای مورد مطالعه در گروه گواه قبل و بعد از ٨ هفته اندازه گیری مبین آن است که شاخص هزینه فیزیولوژیکی تفاوت معناداری با گروه آزمایش داشته است؛ مثلا، میزان ضربان قلب استراحت ، ضربان قلب در حین راه رفتن و تفاوت ضربان قلب در حین راه رفتن و استراحت در این گروه کاهش معناداری داشت و همچنین، میزان سرعت متوسط راه رفتن آنها افزایش معنیداری داشت.
با توجه به اینکه، مبتلایان به MSحتی با سطح پایین بیماری، معمولاً یک زندگی کمتحرک را پیش میگیرند (۱۹۲) میتوان انتظار داشت که سطح پایین آمادگی قلبی- عروقی و اسکلتی- عضلانی منجر به بالا رفتن هزینه انرژی مصرفی در زمان فعالیت و راه رفتن این بیماران شود (۱۸۹). تغییر در گام به واسطه بیماری، از عوامل مهمی است که منجر به افزایش هزینه انرژی، خستگی و کاهش ظرفیت فرد می شود. محققان نشان دادهاند که هزینه اکسیژن مصرفی بیماران MS در هنگام راه رفتن تا ۴ برابر بیشتر از افراد سالم است (۱۴۸).
اندازه گیری سرعت متوسط راه رفتن به عنوان شاخص کارایی جسمی آزمودنیها و اندازه گیری شاخص هزینه فیزیولوژیک به عنوان انرژی فیزیولوژی مصرفی جهت پشتیبانی فعالیت بدنی در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت که می تواند نمایانگر چگونگی تأثیر برنامه مداخله تمرینات منتخب هوازی قبل و بعد از ٨ هفته در گروه های گواه و آزمایش باشد. با توجه به یافتههای پژوهش مشخص می شود میانگین سرعت متوسط راه رفتن پس از مداخله تمرینی افزایش داشت. گیسر در مطالعه ای در سال ٢٠٠٨ بیان میدارد که توانایی حرکتی بیماران MSممکن است تحت تأثیر عوامل متعددی مانند ضعف، عدم تعادل، خستگی، اسپاستیسیتی و شرایط محیطی قرار گیرد (۷۹) از طرفی پژوهشها نشان می دهند که تمرینات روی تردمیل (۷۸و۱۴۳) میتوانند موجب بهبود این عوامل شده و لذا بهبود سرعت راه رفتن را به دنبال داشته باشند. با استناد به گفته نیومن و همکاران احتمالاً افزایش بیشتر سرعت متوسط راه رفتن در گروه تمرینات هوازی به دلیل اختصاصی بودن شیوه تمرینات این گروه در پژوهش حاضر است. در مقابل نکته جالب توجه اینکه سرعت متوسط راه رفتن بیماران گروه گواه بعد از ٨ هفته ۱۳/۳ درصد کاهش نشان داد (۱۴۳).
تمامی این تغییرات مثبت در یافتههای پژوهش حاضر مربوط به سرعت متوسط راه رفتن در گروه آزمایش، با توجه به شاخص هزینه فیزیولوژی مصرفی نسبت به بیماران گروه گواه بسیار مورد توجه است. میانگین شاخص هزینه فیزیولوژیکی بیماران در گروه آزمایش ۳۸/۲۹ درصد کاهش یافت؛ در حالیکه، همین شاخص در آزمودنیهای گروه گواه ۶۹/۳ درصد افزایش را نشان داد. باید به این نکته مهم توجه کرد که با توجه به اطلاعات موجود در جدول ۲ ضربان قلب در حال استراحت و ضربان قلب در حین راه رفتن بیماران شرکت کننده در گروه آزمایش کاهش معنیداری داشت. لازم به ذکر است تفاوت این دو ضربان، با توجه به اهمیت آن در محاسبه شاخص هزینه فیزیولوژیکی، نیز کاهش معنیداری را در گروه آزمایش نشان داد و این درحالی است که در گروه گواه افزایش معنیداری در این زمینه مشاهده شد. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که بهبود در شاخص هزینه فیزیولوژیکی بیماران شرکت کننده در گروه آزمایش مربوط به بهبود در دو پارامتر سرعت متوسط راه رفتن و ضربان قلب این افراد بوده و به همین دلیل تفاوت در شاخص هزینه فیزیولوژیکی گروه آزمایش کاملاً چشمگیر بود. همانطور که مشاهده شد، تغییرات در گروه آزمایش حاکی از تأثیر بیشتر تمرینات هوازی در مدت ٨ هفته بر سیستمهای بدن از جمله سیستم قلبی- عروقی و سیستم حرکتی بیماران MS بوده است.
تعداد مطالعات انجام شده در زمینه تأثیر یک دوره تمرینی را بر شاخص هزینه فیزیولوژیکی در بیماران مبتلا به MS خیلی کم یافت شد. پتاجان و همکاران در سال ۱۹۹۶، ۱۰ درصد افزایش را در توان هوازی و کاهش در شاخص هزینه فیزیولوژیکی در بیماران مبتلا به MS بعد از ۵ هفته تمرین هوازی روی دوچرخه ارگومتر مشاهده کردند (۱۵۲). در پژوهشی که توسط ارسطو و همکاران در سال ۱۳۹۰ انجام شد، گزارش کردند که اثر تمرینات هوازی بر شاخص هزینه فیزیولوژیکی در بیماران مبتلا به MS بسیار چشمگیرتر از تمرینات یوگا میباشد و انجام تمرینات هوازی را برای بیماران مبتلا به MS بیشتر مورد تاکید قرار دادند (۳۷) که این با یافتههای پژوهش حاضر همسو است.
۵-۳-۵- تغییرات درصد چربی بدن در بیماران مبتلا به MS در نتیجه تمرین هوازی
از مهمترین یافتههای پژوهش حاضر این بود که ۸ هفته تمرینات هوازی موجب کاهش معنیداری در درصد چربی بدن بیماران مبتلا به MS در گروه آزمایش شد. مقایسه فاکتور مورد مطالعه در گروه گواه قبل و بعد از ٨ هفته اندازه گیری مبین آن است که درصد چربی بدن تفاوت معناداری با گروه آزمایش داشته است؛ مثلا، میزان درصد چربی بدن در این گروه کاهش معناداری داشت.
در پژوهش حاضر درصد چربی بدن برای اثرگذاری برنامه تمرینی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد که تمرینات هوازی تاثیر معناداری بر درصد چربی بدن بیماران مبتلا به MS دارد. بیماران مبتلا به MS معمولا یک زندگی کمتحرکی را انتخاب می کنند که همین امر به افزایش میزان درصد چربی بدن در افراد مبتلا منجر می شود و باعث افزایش هورمون لپتین در خون آنها می شود که رابطه مستقیمی با افزایش بیماری شریان کرونری در این افراد میباشد (۱۶۱). افزایش درصد چربی بدن در اثر کمتحرکی افراد مبتلا به MS کمپلیانس عروق را کاهش می دهد و این کار را با ایجاد خشکی و سختی عروق در درازمدت و افزایش مقاومت در برابر جریان خون اعمال می کند لپتین هورمونی پروتئینی است که به طور عمده از بافت چربی ترشح می شود و در تنظیم وزن بدن نقش کلیدی دارد (۱۶۱). برخی محققان، لپتین را سازوکاری هشداردهنده در تنظیم محتوای چربی بدن ذکر کرده اند افراد چاق با مقاومت لپتین و افزایش لپتین در خون مشخص میشوند این هورمون با همکاری انسولین، بر عملکرد عروق و سیستم عصبی سمپاتیک اثر می گذارد افزایش لپتین با سوء عملکرد دیوارۀ عروق همراه است (۷۳). مطالعات انجام شده، نشان دادند که تمرینات بدنی مخصوصا تمرینات هوازی به کاهش معنیداری در درصد چربی بدن منجر می شود؛ در نتیجه، میزان درصد چربی بدن افراد مبتلا کاهش مییابد که این امر به افزایش توان هوازی، توانایی حرکتی و تعادل افراد منجر می شود (۱۰۴). پیشتر از این، کروپا و همکاران گزارش کردند که در نتیجه تمرین هوازی درصد چربی بدن (۶درصد) کاهش یافت. محققان علت این کاهش را در گروه آزمایش بیماران مبتلا به MS تاثیر تمرینات هوازی بر درصد چربی بدن گزارش کردند (۱۰۴) که این با یافتههای پژوهش حاضر همسو است. محققان دلیل این کاهش را اثر تمرینات هوازی بر هورمون لپتین بیان کردند؛ چراکه، تمرین هوازی میزان این هورمون را در بدن افراد کاهش داده و در نتیجه میزان ذخیره سازی چربی بدن نیز کاهش مییابد و همین امر به کاهش عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری کمک می کند در صورتیکه تمرینات مقاومتی بر میزان درصد چربی بدن اثر مشابهی نداشته است. با توجه به محدودیت مطالعات انجام شده در رابطه با این زمینه، نتایج این مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی بر کاهش درصد چربی بدن به میزان ۶۵/۳ درصد در بیماران مبتلا به MS مؤثر میباشد.
۵-۴- نتیجه گیری
به طور خلاصه میتوان بیان کرد که انجام ۸ هفته تمرین هوازی به کاهش بیماریهای ثانویه مانند بیماری شریان کرونری، کاهش فشارخون، کاهش شاخص هزینه فیزیولوژیکی، کاهش درصد چربی بدن و افزایش ظرفیتهای عملکردی در بیماران مبتلا به MS می شود. به نظر میرسد فعالیت بدنی مخصوصا تمرینات هوازی با کاهش بعضی عوامل مانند بیماری شریان کرونری، فشارخون دیاستولیک، شاخص هزینه فیزیولوژیکی و کاهش درصد چربی بدن موثرند؛ همچنین، باعث افزایش و بهبود ظرفیتهای عملکردی (مانند: استقامت راه رفتن، سرعت راه رفتن، حداکثر اکسیژن مصرفی و تعادل) در بیماران مبتلا به MS شود که همین امر منجر به جلوگیری از عواقب این بیماری در افراد مبتلا می شود؛ اما، با توجه به اینکه پژوهش حاضر اولین پژوهش انجام گرفته در زمینه اثر تمرینات هوازی بر برخی عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری در بیماران مبتلا به MS در ایران است. بنابراین، ضروری است که پژوهشهای مشابهی در این زمینه صورت گیرند.
۵-۵- پیشنهادها
۵-۵-۱- پیشنهادهای برگرفته از پژوهش
۱- پیشنهاد می شود که تمرینات هوازی هم به لحاظ نظری و هم به عنوان یک روش کمکی برای درمان بعضی بیماریهای ثانویه مانند بیماری شریان کرونری در بیماران مبتلا به MS بیشتر مورد توجه باشد.
۲- استفاده از تمرینات هوازی ذکر شده برای بهبود ظرفیتهای عملکردی، کاهش هزینه فیزیولوژیکی، کاهش فشار خون و کاهش درصد چربی بدن در بیماران مبتلا به MS توصیه می شود.
۳- استفاده از تمرینات هوازی ذکر شده برای تقویت عضلات، جلوگیری از آتروفی، کاهش درد و بهبود عملکرد در بیماران مبتلا به MS توصیه می شود.
۵-۵-۲- پیشنهادهای برای پژوهشهای بعدی
۱- پژوهش مشابهی در مورد اثر تمرینات هوازی بر بیماریهای ثانویه دیگری مانند دیابت و استئوپروز انجام شود.
۲- پژوهشهای مشابهی بر روی بیماران MS با شرایط پاتولوژیک (بیمارانی با درجه ناتوانی بالاتر از ۴) انجام گیرد تا نقش احتمالی فعالیت بدنی مخصوصا تمرینات هوازی در درمان این بیماری آشکار گردد.
۳- با توجه به طولانی بودن مدت تمرین در پژوهش حاضر (۸ هفته) و احتمال سازگاری در مدت زمان تمرینی کمتر، پیشنهاد می شود که در پژوهش مشابهی متغیرهای پژوهش با مدت زمان کمتری مورد ارزیابی قرار گیرد.
۴- پژوهش مشابهی بر روی نمونههای بزرگتر و همچنین در مردان نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
۵- پژوهش با پروتکلهای تمرینی ترکیبی و مقاومتی صورت گیرد.
پیوستپیوست شماره ۱
طبقه بندی مقیاس امتیاز گسترش یافته ناتوانی (EDSS).