ب) اشتراک مساعی تمام کسانی را که با بودجه ارتباط دارند مجاز میداند.
ج) از آنجا که هر یک از شقوق مختلف به طور کمی محاسبه میشوند، معیارهای لازم برای مقایسه وجود دارند، در نتیجه، ارزیابی آن ها روشن و خالی از ابهام است.
د) فعالیتهایی که اولویت پایین دارند با اطمینان خاطر حذف میشوند.
بودجهبندی بر مبنای صفر شامل تهیه پیشنهادهای بودجهای و سطوح جایگزین مصارف است که بستههای تصمیم گیری طبقه بندی شدهاند. بسته های تصمیم گیری واحدهای کامل برای انتخاب بودجه شامل اطلاعاتی راجع به داده ها و ستاده ها ( یعنی منابع مورد نیاز برای اجرای برنامه و محصولات آن برنامه ) و نیز سطح مورد انتظار عملکرد برای هر یک از سطوح تعیین شده مصارفاند. این بستهها را مدیران مسئول پایینترین سطوح سازمانی که قادر به تدوین درخواست بودجهاند تهیه میکنند. و بدین ترتیب تصمیمها جایگزین که امکان تجزیه و تحلیل مطلوبیت نهایی و مقایسه را فراهم میکنند تهیه و درجهبندی میشوند. مدیران عالی و مدیران برنامه سپس این بستههای تصمیم گیری را بر اساس اولویت درجهبندی میکنند، به طوری که سطوح پایین شامل دریافت بودجه نمیشوند )فرج وند، اسفندیار. ۱۳۸۱(.
مزایای بودجه ریزی بر مبنای صفر:
۱- تصمیم گیری برای ادامه یا توقف فعالیتها.
۲- تجزیه و تحلیل ارزشیابی و مقایسه فعالیتها.
۳- حذف فعالیتهای غیرضروری و کم اهمیت.
۴- مشارکت در تصمیم گیری برای همه اشخاص مرتیط با بودجه
معایب بودجه ریزی بر مبنای صفر:
۱- مستلزم صرف دقت و هزینه زیاد است.
۲- مدیران اصرار دارند فعالیتهایی تحت نظر خود را بزرگ جلوه دهند تا ضرورت فعالیت را به اثبات برسانند.
۳- تعیین اولویت بین فعالیتهایی که در یک گروه نبودند و باهم تفاوتهای کلی داشتند (عباسی، ابراهیم، ۱۳۹۰).
۲-۱۵-۷- بودجه ریزی بر مبنای هدف (MBO[12])
MBO سومین نظام بودجه ریزی بود که در سال ۱۹۷۳ نیکسون رئیس جمهوری آمریکا گرفت. این روش بودجه ریزی در پی آن بود تا اهداف بیان شده از طریق دستگاههای اجرایی را به تقاضاهای اجرایی و به تقاضاهای بودجه ای آن ها پیوند دهد. این نظام به گونه ای طراحی شده بود تا مسئولیت دستیابی به خروجیها ونتایج مورد توافق را به عهده آن دستگاه قرار دهد. در این نظام فرایندهایی طراحی می شود که جهت نیل به این خروجیها مورد نیاز است. ارزیابی نتایج هزینه های دولت در این دوره آغاز شد که امروزه به آن ارزیابی نتایج (پیامدها[۱۳]) میگویند. در بودجهریزی هدفمند یا بر مبنای هدف، مشکل اصلی تعیین سهم هر یک از مدیریت ها در کمک به تولید اهداف است. این سهم را مدیریت بر مبنای هدف تعیین میکند. مسئله دیگر استفاده از شاخص های مناسب برای تسهیم هزینه ها بر مبنای هدف است. در سازمانها و پروژه های بزرگ که خدمات و محصولات متفاوتی تولید می شود نمیتواند از یک شاخص برای تسهیم هزینه ها استفاده کرد (عباسی، ۱۳۸۷، ص۴۵).
این رویکرد، که نظام بودجه ریزی طرح و برنامه و مبانی آن را رد می کند، در بعضی کشورها تحت عنوان بودجه ریزی پاکتی نیز نامیده می شود. بودجه ریزی بر مبنای هدف، بودجه ریزی با فرایند جیرهبندی از بالا به پایین است که در آن تعیین اولویتها و محدودیتها در بالا اساس انتخاب راهکارها در پایین است. این نوع بودجهبندی نه بر عقلایی بودن اقتصادی که بر عقلایی بودن سیاسی تکیه می کند :
۱- اجازه در مورد تعیین سقفها، اولویتها و سطوح مصارف پاکتی برای هر وزیر.
۲- تفویض اختیار جهت تامین اعتبار پیشنهادهای جدید از منابع پاکتی تعیین شده.
اجازه برای تامین اعتبار اضافی برای پیشنهادهای جدید از طریق حذف محدودیتهای سیاسی در این نوع بودجه ریزی از واحدهای عمده دولت خواسته می شود تا بودجه خود را در محدوده اهداف یا سقفهای پاکتی تسلیم نمایند و ملاحظهکاریهای سیاسی مورد ملاحظه قرار می گیرند (الماسی، ۱۳۸۷، ص۱۷۹و۱۸۰).
۲-۱۵-۸- بودجه عملیاتی[۱۴]
بودجه ریزی عملیاتی در واقع همان بودجه برنامهای است که به نحو دقیقتر و روشنتری اجرای برنامه ها را از دیدگاه فایده و هزینه تجزیه و تحلیل می نماید و به علل افزایش قیمت تمام شده واقف میگردد و در نهایت به مدیریت سازمان کمک می کند. استقرار این سیستم مستلزم وجود اطلاعات دقیق در مورد اجرای برنامه ها، فعالیتها و عملیات هر واحد است، لذا حرکت به سوی بودجه عملیاتی موجب گسترش و نگهداری حسابها و جزئیات در امور مالی دستگاه میباشد (فرزیب، ۱۳۸۱ (.
در نظام بودجه ریزی عملیاتی، بین کارایی و اثربخشی تمایز قائل میشوند. درکارآیی، استفاده مفید از منابع مورد توجه است، در حالی که اثربخشی با عملکرد مرتبط است. در بودجه ریزی عملیاتی، طبقه بندی عملیات به نحوی است که اهداف شفافتر بیان میشوند ارزیابی بودجه سهلتر است و در روش هزینهیابی آن، ارتباط بین داده و ستانده مورد توجه قرار میگیرد (هاتری،۱۹۸۹(.
یکی از عوامل مؤثر بر اثربخشی بودجه ریزی عملیاتی ظرفیت یا توانایی سازمان در اجرای بودجه ریزی عملیاتی است. سه جنبه از توانایی سازمانی برای اجرای اثربخش بودجه ریزی عملیاتی مؤثر هستند. آن ها عبارتند از توانایی ارزیابی عملکرد، توانایی پرسنل و کارکنان و توانایی فنی سازمان.
عامل مؤثر دیگر بر اثربخشی بودجه ریزی عملیاتی، اختیار در اجرای بودجه ریزی عملیاتی است اختیار بودجه ریزی عملیاتی، سه بعد اختیار قانونی، رویه ای و سازمانی را شامل می شود منظور از اختیار قانونی این است که با توجه به قوانین موجود، سازمان برای رفع تضادها چقدر از اختیار قانونی برخوردار است. منظور از اختیار رویه ای نیز این است که رویه های سازمانی چقدر به اجرای بودجه ریزی عملیاتی اثربخش کمک میکنند. اختیار سازمانی نیز بیانگر این موضوع است گاهی به دلیل محدودیتهای بیرونی، سازمانها از اختیار کامل در اجرای بودجه ریزی عملیاتی برخوردار نیستند.
عامل دیگری که بر اثربخشی بودجه ریزی عملیاتی قبل از اجرای آن تأثیر می گذارد، پذیرش بودجهریزی عملیاتی است و پذیرش سیاسی، مدیریتی و انگیزشی را شامل می شود. پذیرش سیاسی به عوامل سیاسی بیرون سازمانی برای اجرای بودجه ریزی عملیاتی مربوط می شود، پذیرش مدیریتی نیز بیانگر پذیرش عوامل مدیریتی سازمان برای اجرای بودجه ریزی عملیاتی است و پذیرش انگیزشی نیز کارمندان سازمان برای اجرای بودجه ریزی عملیاتی را شامل می شود )آندریوس، ۲۰۰۴(.
عوامل مؤثر بر اثربخشی بودجه ریزی عملیاتی به چهار دسته تقسیم شده است،که عبارتند از: کیفیت ارتباطات در سطح سازمان، کیفیت کارمندان سازمان های عمومی، شناسایی اولویتهای استراتژیک در سازمان و تخصیص منابع مبتنی بر عملکرد در سازمان )توگن و همکاران۲۰۰۸(.
“