گرگ او را می ترساند و گوسفندان سر به راه دستش را می بوسند .
طباق در کلمات « الذئبُ » و « الحمَلُ »
۱۸- وَ باذِلُ هذا المال یعلمُ أنّهُ یُسَلِّمُ بالیُمنی إلی یدهِ الیُسری ( همان ، ص ۳۵۱)
و بخشنده این مال خوب می داند که او از دست راستش به چپ می دهد .
طباق در کلمات « الیُمنی » و « الیُسری »
۱۹- مصیرُکَ یلمسُهُ الأدانی وَ سارَ حدیثهُ بینَ الأقاصـی ( همان ، ص ۳۵۲)
هدف تو را آنان که نزدیکند لمس می کنند در حالی که سخنش در میان دور ترین اشخاص به گوش می رسد .
طباق در کلمات « الأدانی » و « الأقاصی »
۲۰- یا معینَ الجمال أذبلتِ قلبی أنعشینی بنهلهٍ أنعشینـی ( همان ، ص ۳۶۴ )
ای سرچشمه زیبایی قلبم را پژمرده کردی با جرعه ای آن را زنده گردان ، زنده گردان .
طباق در کلمات « أذبل » و « أنعش »
۲۱- وَ جلالُ الودیان ملءُ الحنایا وَ جمالُ الجبال ملءُ العیون (همان، ص ۳۶۶)
و شکوه دره ها در پر بودن پیچها از گیاه و سبزه و زیبایی کوهها درپر بودن چشمه ها از آب است .
طباق در کلمات « الودیان » و « الجبال »
۲۲- یا ابنه الأیکِ غرِّدی أو فنوحی (همان، ص ۳۷۲)
ای دختر بیشه زار ترانه سرایی کن یا ناله و فغان سرده .
طباق در کلمات « غرِّدی » و « نوحی »
۲۳- فرحتی یومَ أراها جنَّتــی نــارُ هواهــــا (همان، ص ۳۸۱)
شادی من آن روزی است که او را ببینم و بهشت من آتش عشق اوست .
طباق در کلمات « جنَّه » و « نارُ »
۲۴- وَ قیلَ هل یَرشدُ قلبٌ غوی وَالرشدُغیٌّ فی الصبا المُقبل (همان، ص ۴۰۵)
و گفته شده آیا قلبی که گمراه شده هدایت می شود در حالی که هدایت در عشق فراگیر عین گمراهی است .
طباق در کلمات « یَرشدُ » و « غوی »
۲۵- إذا هی ولّت فمَن قادرٌ سواکَ علی ردّهـا ثانیـه (همان ، ص ۴۲۷ )
اگر سلامتی روی گرداند ، چه کسی غیر از تو توانایی بازگشت آن را دارد .
طباق در کلمات « ولّی » و « ردّ »
۲۶- مُــرُّ الدواء بفیــک حلــوٌ مِــن عذوبـه نطقهنّـــه (همان ، ص ۴۳۰ )
و از شیرینی کلام آنها ، داروی تلخ به کامت گوارا می شود .
طباق در کلمات « مُرُّ » و « حلوٌ »
۲۷- هی فرحه العیدِ التی قامت علی ألم الحیاه ، وکلّ عیدٍ طیِّبُ ( همان ، ص ۴۳۴)
و آن شادی عیدی است که بر اندوه زندگی برافراشته شده است و هر عیدی زیباست .
طباق در کلمات « فرحه » و « ألم »
۲۸- حسبَ المعلمُ غمه و کآبه مرأی الدفاتربُکره وَ أصیلا ( همان ، ص ۴۳۶)
معلم را همین غم واندوه بس است که صبح تا شام دفترهای دانش آموزان را جهت تصحیح می بیند.
طباق در کلمات « بُکره » و « أصیلا »
۲۹- تعزیه أودَعَ فیها الضَّریر حُکــــمَ البَصیــــر ( هــمــــان ، ص ۴۴۰)
دانشی که از آن نابینا بینا می شود.
طباق در کلمات « الضَّریر » و « البَصیر »
۳۰- لا تقف سائلاً بنابلس الثکلی فما عندها مجیبُ سؤال ( همان ، ص ۴۵۱)
پرسش کنان در نابلس داغدیده توقف نکن ، چون هیچ پاسخ دهنده ای در آن نیست .
طباق در کلمات « سائل » و « مجیبُ »
۳۱- صادحات علی أرائک فی الأیک یصلن الغدوّ بالآصال ( همان ، ص۴۵۲ )
پرنده های آوازه خوانی که بر اریکه های ( تخت ) بیشه زار سپیده دمان را به غروبها می رسانند .
طباق در کلمات « الغدوّ » و « الآصال »
۳۲- وَللعلم فی لبنانَ شیدَت معاهِدٌ فلَم تبق أیدی الجهل منهنّ مقعدا ( همان ، ص۴۵۹ )
و برای علم و دانش در لبنان مؤسسه ها و پژوهشگاهها بنا شده است که از وجود آنها هیچ جایگاهی برای
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دستان جهالت باقی نمانده است .
طباق در کلمات « العلم » و « الجهل »
۳۳- فأبکی به قوماً وَأضحکَ أمّه أبی اللّهُ إلّا أن تهیمَ تشرّدا ( همان ، ص ۴۶۱ )
مصیبتی که قومی را می گریاند و ملتی را می خنداند و خداوند جز شیدایی و آوارگی را برای تو مقدر نکرده
است .
طباق در کلمات « أبکی » و « أضحکَ »