کیفیت زندگی : در این پژوهش منظور از کیفیت زندگی نمره ای است که هر آزمودنی در پرسشنامه کیفیت زندگی(فرم کوتاه ۳۶ سوالی SF- 36) آورده است.
فصل دوم:
پیشینه پژوهش
در این فصل ابتدا به هریک از متغیرهای پژوهش خواهیم پرداخت و تعاریف و نظریات در ادامه این فصل توضیح داده شده و در پایان پیشنه پژوهشهای صورت گرفته ارائه خواهد شد.
۲-۱-کیفیت زندگی
در کوششی که برای به دست آوردن معنای واقعی کلمه «کیفیت» انجام شد، فرهنگ لغات متفاوت در دسترس، جستجو شدند. عبارت و کلماتی نظیر «حالت»، «وضعیت»، «موفقیت»، «نوع و ترکیب»، «کنارآمدن»، « چرخیدن»، «حالات بیرونی»، « درک خویشتن» و «ظرفیت» به عنوان مترادفهای این کلمه پیشنهاد شده بود. این لغات تنها احساس و هیجانات انسانی را نشان میدهند. در صورتی که یک فرهنگ لغت پزشکی به طرز متفاوت و جالبی این کلمه را تعریف میکند؛ کیفیت عبارتست از«نشانهای از یک ادراک و احساس ابتدایی که اساساً نامتشابه با دیگر احساسات است»(ابوالقاسمی، ۱۳۸۳). تقابل و تضادی میان تعریفهای متفاوت «کیفیت» بصورت عام و تعریف آن در منابع پزشکی وجود دارد. زیرا فی نفسه در مورد روشهایی صحبت میکند که متخصصین بهبود سلامتی از کلمه «کیفیت زندگی» برای بیماران خود دارند. یک نویسنده آمریکایی ، که خود نیز یک مریض سرطانی است و از نظر احساس و روانی با متخصصین سلامت در ارتباط بوده است چنین میگوید که متخصصین سلامت، آگاهی هایی در مورد میزان بیماری و برچسبهای آزمایشی به بیمار میدهند و عموماً تکنسین متخصص چنین میگوید: «بیش از این انتظار نداشته باش! کیفیت زندگی شما همان علایق شماست»(ابوالقاسمی، ۱۳۸۳). کلمه کیفیت ذاتاً دارای مفهوم مشکلی است چون از فردی به فرد دیگر متفاوت است و هرگونه تفسیری از آن، بستگی به ارزشها و تجربیات و قراردادهای ذهنی مفسر این کلمه دارد. پس «کیفیت» را باید این چنین توضیح داد و آن کلمه عبارتست از: «درک منحصربفرد هر شخص، در مورد اینکه آیا زندگی او با وجود ارتباطی که با خانوادهاش و دوستانش و اجتماعش دارد؛ برایش رضایت بخش و قابل قبول هست یا نه وهمچنین ارضاء روانی، اجتماعی، اقتصادی، احساسی، فرهنگی، مذهبی و جنسی برایش موجود است یا نه. اما به هر حال کیفیت زندگی فردی که بیمار است ممکن است با فرد سالم تفاوت داشته باشد، البته نباید این مسئله را دور از نظر داشت که توقع شخص از زندگیش تا چه اندازه است. چه بسا فرد سالمی که توقع اندکی از سطح کیفیت زندگی خود نسبت به یک فرد بیمار داشته باشد، نباید کمیت زندگی را با کیفیت آن اشتباه بگیریم. یک بیمار ممکن است احساس کند که طول عمر او بدون وجود کیفیت اصلاً ارزشی ندارد. اگر مورد به این صورت باشد، آنگاه تمام تکنولوژی پزشکی و تلاش برای برگردانیدن سلامتی به این مریض پوچ و بیمعنی خواهد بود. سلا[۳۰] ، ۱۹۹۴؛ ابوالقاسمی، ۱۳۸۳). در مطالعه ای جهت مفهوم و تعریف کیفیت زندگی چنین عنوان میکند. « پس از مطالعات نیمه دوم قرن اخیر، مراقبتهای حفاظتی به طور فزایندهای به خاطر اهمیتشان، بیش از پیش شناخته شدند. مواردی که این شناخت را شامل میشدند در ارتباط با این بود که عقیده پا برجای واضحتری در پزشکی ایجاد شد که هیچ هدفی از نظر منطقی مطلوبتر و مهمتر از فعالیت و سلامتی بیمار نمیباشد» . این تلاش برای واضحتر کردن ارزش بیانتهای مراقبتهای پزشکی در حدود دو دهه قبل انجام گرفته است و به آن لقب تحقیقات کیفیت زندگی را دادهاند. در بنیادیترین سطح آن، متوجه شدند که کیفیت زندگی هم توصیفی و هم چندبعدی میباشد. چونکه توصیفی میباشد پس بهتر است از جنبه فکری بیمار مورد ارزیابی قرارگیرد و چون چند بعدی است جهت ارزیابی بیمار لازم است محقق در مورد تغییرات حوزههای زندگی بیمار شامل توانایی عملکرد[۳۱]، سلامت فیزیکی[۳۲]، سلامت هیجانی[۳۳]، و سلامت اجتماعی[۳۴] پرسش نماید. این ارتباط معمول برای کنترل علایم و آشنایی با پزشک مراقبت کننده میتواند از نظر فکری، درنظر گرفتن ارزش مادی و فواید درمانهای مختلف در ارتباط با درک توصیفی فعالیت شخصی و سلامتی آنها توسعه یابد. همانطورکه ما به تسکین علائم بیقراری بیمار توجه میکنیم باید بحران ارتباط پیچیدگیها، شدت علائم ، زمان علائم و کیفیت زندگی را ارزشیابی نموده و آنها را مد نظر داشته باشیم. مشکلات زیستی- روانی- اجتماعی وقتی روی می دهد که زندگی افراد را تغییرات، معضلات و تنگناها تخریب میکند. واژه تعادل حیاتی به مکانیسمی اطلاق میشود که بوسیله آن موجود زنده خود را برای ارزیابی توازن پویا در مواجهه با این تخریبها تجهیز میکند. در حال حاضر بیشتر محققان و متخصصان معتقدند که در مورد هرفرد مفروض، متغیرهای جسمی، روانشناختی و اجتماعی معین به پدیده ای که ما آنرا «بیمار شدن» مینامیم کمک میکند. نظریهای که بیماری را صرفاً به اثر میکروب های خارجی مربوط میداند، نظریهای منسوخ شده به نظر میرسد. با وقوف به اینکه در آسیب پذیری اندامها نسبت به بیماری، تفاوت های فردی مطرح است، این تفاوتها باید در پرتو ویژگیهای شخصیتی، عوامل محیطی و وضعیت کلی بدن مد نظر قرار گیرند. نقطه نظر زیستی- روانی- اجتماعی به علل بیماری محدود نمیشود، این دیدگاه به پیشگیری و درمان نیز نظر دارد. روند بین عوامل روانشناختی و سلامت جسمی یک سویه نیست. هر حالت روانشناختی در مستعد ساختن فرد برای ابتلا به بیماری جسمانی نقش دارد. اما بیمار شدن نیز به نوبه خود حالت ذهنی فرد را نیز تحت تأثیر قرارمیدهد. افسردگی، اضطراب، خشم، احساس ناامیدی و درماندگی مشخصه بیشتر کسانی است که مجبور هستند با بیماری و ناتوانی جسمانی زندگی کنند. ازآنجا که نگرش بیمار به بیماری میتواند بهبودی را سرعت بخشیده و بیشتر کند، محققان پزشکی توجه روزافزونی به نقش پیچیدگیهای روانشناختی در اختلالات جسمانی معطوف میدارند. آنها تخمین زدهاند که بین ۲۵ تا ۵۰ درصد بیماران درمان شده در درمانگاه های پزشکی به اندازه بیماریهای جسمانی دارای بیماریهای روانشناختی هستند. امروزه دیگر برکسی پوشیده نیست، که اختلال های روانی- فیزیولوژیکی چه طیف گستردهای از بیماریهای مختلف را دربر میگیرد. اگر چه به این ناراحتیها، جسمانی اطلاق میشود ولی در آنها موارد مهم روانشناختی رابطهای نزدیک با نشانههای بدنی دارند. این گروه اختلالات شامل اختلال های قلبی- عروقی، سرطان، سر دردها، حساسیتها، ناباروری، اختلالات روده ای- معدهای و ورم مفاصل رماتیسمی و همینطور اختلالات جسمانی شکل، اختلالات ساختگی یا تمارض میشوند (ساراسون و ساراسون، ۱۳۷۱؛ ابوالقاسمی، ۱۳۸۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اگر «کنار آمدن[۳۵]» و «شناختن خویشتن[۳۶]» مترادف های مناسبی برای کلمه «کیفیت» باشند. آنگاه توانایی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از خانواده، محل کار، وقت بازی و همچنین در برقراری رابطه جنسی با اطمینان و اعتماد اگر انجام پذیرد. این امر کمک شایان توجهی به «کیفیت زندگی» خواهد کرد و به شخص اجازه خواهد داد که آن قسمت از شخصیت و وجود خود را با آنچه که اکنون هست تطبیق دهد. وضعیت روانی مناسب از آنجایی که با تصویر ذهنی ما از اندام هایمان ارتباط دارد. مناعت طبع و ارزش قائل بودن برای خویشتن یکی از مهمترین جنبههای کیفیت زندگی به شمار میروند ( میرکمالی، ۱۳۸۷).
۲-۲-تاریخچه مطالعات کیفیت زندگی
مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسطو در ۳۸۵ سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد، در آن دوران ارسطو « زندگی خوب» یا « خوب انجام دادن کارها» را به معنی شاد بودن در نظر گرفته است،لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد مختلف پرداخته است و ذکر نموده است سلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می شود با ثروت که فرد فقیری را شاد می کند یکسان نمی باشندو به طور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت.واژه کیفیت زندگی نخستین بار توسط پیگو در سال ۱۹۲۰ در کتاب « اقتصاد و رفاه» مورد استفاده قرار گرفت. او در این کتاب در مورد حمایت دولتی از اقشار پائین و تاثیر آن بر زندگی آنها و سرمایه های ملی به بحث پرداخته بود. این مطلب تا بعد از جنگ جهانی دوم مسکوت ماند تا اینکه در اثر دو حادثه مهم مورد توجه قرار گرفت . اول آنکه سازمان جهانی بهداشت تعریفی از سلامت منتشر کرد که شامل سلامت جسمی، روانی و اجتماعی بود. این امر منجر به بحث گسترده ای در مورد سلامت و چگونگی اندازه گیری آن شد»(ابوالقاسمی، ۱۳۸۳).
توجه به منایع انسانی پدیده ای است که در دو دهه اخیر توسعه فراوان یافته است. پارادایمها و چارچوب های فکری جدید و دگرگونی های عمیقی که در حوزه و عرصه منابع انسانی پدید آمده، راه را برای بهره گیری بیشتر از توان و تخصص کارکنان سازمان ها هموار کرده است. بسیاری از رخدادهای سال های اخیر که در چارچوب عدم تمرکز و کاهش لایه های سازمانی، مدیریت مشارکتی، مدیریت عملکرد و نظایر آن پدید آمده اند رمز افزایش بهره وری منابع انسانی محسوب می شوند. این مفاهیم بدین معنا است که نگرش سازمان ها نسبت به نیروی کار دگرگون شده و از آن به عنوان سرمایه های هوشمند یا دارایی و منابع پرارزش یاد می کنند ( مارکوس و کافمن، ۱۳۸۱؛»(ابوالقاسمی، ۱۳۸۳).
سازمان های عصر حاضر با نگاه راهبردی به منابع انسانی آن را به عنوان دارایی هوشمند و ارزشمند در نظر دارند و بیش از پیش به ارتقاء کیفیت زندگی و رضایت شغلی کارکنان توجه دارند. بهبود کیفیت زندگی کاری کارکنان مستلزم اهتمام مدیریت سازمان به تدوین سیاست های حمایت گرایانه از منابع انسانی است. بر اساس این استفاده مطلوب از منابع انسانی متکی به تدوین استراتژی های منابع انسانی و اقداماتی است که برای صیانت جسم و روح و حفظ کرامت انسانی کارکنان به عمل می آید. اقداماتی که شامل امکانات رفاهی، درمانی، امنیت شغلی، طراحی شغلی، اهمیت شغلی، توسعه و پیشرفت شغلی، آموزش و بهسازی و مواردی از این قبیل می باشد، مجموعاً تحت عنوان کیفیت زندگی کاری در نظر گرفته می شود. مفهوم کیفیت زندگی کاری امروز به یک موضوع اجتماعی عمده در سرتاسر دنیا مبدل شده است، در حالیکه در گذشته فقط تاکید بر زندگی شخصی بود، در جامعه امروز بهبود زندگی کاری به صورت یکی از مهمترین اهداف سازمان و کارکنان آن درآمده است. از آنجا که بین اقدامات مدیریت منابع انسانی و کیفیت زندگی کاری رابطه مستقیمی وجود دارد، از این رو حیات مجدد بخشیدن به کارکنان از طریق ارتقای کیفیت زندگی کاری، کلید موفقیت هر سازمان محسوب می شود.
کیفیت زندگی کاری که به عنوان یکی از رویکرد های بهبود عملکرد و از جمله عناصر مهم و کلیدی « فرهنگ تعالی» به شمار می رود، رویکردی است که موجب همسویی کارکنان و سازمان می شود ( ویلکرسون، وندنبرگ، ۲۰۰۰؛ ابوالقاسمی، ۱۳۸۳).
۲-۳-کیفیت زندگی وحوزه های مربوطه
کیفیت زندگی[۳۷] موضوع سلامتی انسان از بدو تولد پیدایش بشر و در طی قرون متمادی مطرح بوده است و هر جا سخنی از آن به میان آمده عمدتاً بعد جسمانی آن در نظر بوده است و کمتر به ابعاد سلامت روانی آن اشاره شده است.
سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۰ ضمن تایید به مسئولان کشورها در راستای تامین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی جامعه همواره به این مطلب تاکید دارد که هیچ یک از این سه بعد به دیگری برتری ندارد(قنبری، ۱۳۸۵).
اصطلاح کیفیت زندگی به طور معمول به حوزه های متعددی در زندگی فرد ورای سنجش ساده نشانه ها یا آسیب شناسی عضوی اشاره می کند. این حوزه ها شامل زمینه هایی از شادکامی فردی، ایفای نقش و وضعیت سلامتی است. حوزه اول مواردی مثل ارتباط های رضایت بخش حمایت کننده، کارایی شبکه اجتماعی و رهایی از نا امیدی را شامل می شود.
در حوزه دوم مواردی مثل سازگاری شغلی، انجام تعهدات در خانواده و اوقات فراغت را در بر می گیرد. حوزه سوم وضعیت سلامتی است که بر اساس محدودیت های ایجاد شده در عملکرد فیزیکی و روانی مورد بررسی قرار می گیرد. کیفیت زندگی ارتباط گسترده ای با موارد احساسی فرد و بهداشت روانی دارد، به بیان حالات درمان افراد و بیان تغییرات و توانایی های افراد و حالات رضایتمندی افراد از عملکرد های چندگانه تاثیرات زندگی می پردازد(کات، هریسون[۳۸]، ۱۹۹۳؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵).
گاهی اوقات کیفیت زندگی معادل رضایت از زندگی افراد تعریف می شود و شامل طیف وسیعی از رضایت افراد از کلیه مسائل زندگی خود می باشد(فلس و پری[۳۹]، ۱۹۹۶؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵).
بررسی رضایت افراد از زندگی خود و کیفیت زندگی می تواند فاکتورهای سودمندی درباره مولفه های زندگی ارائه دهد و می تواند آن را نمره ای عددی تحت عنوان QOL بیان کند(ارای، ۱۹۹۶).
کیفیت زندگی عملاً عبارتی است که تعریف آن مشکل است. به صورت کلی کیفیت زندگی برای افراد مختلف در موقعیت های مختلف تعابیر متفاوتی دارد ولی اصولا به رضایت افراد از زندگی خود بر می گردد(ارای، ۲۰۰۰).
کیفیت زندگی بستگی به تفسیر هیجانی دارد که فرد به رخدادها و حقایق می دهد. کیفیت زندگی به طور خیلی قوی به ذهنیت فرد بستگی دارد. در زمینه خاصی مثل سلامت جسمانی، تغییر پذیری بزرگی میان افراد راجع به ظرفیت روبرو شدن با بیماریهای جسمانی و انتظاراتشان در مورد سلامتی وجود دارد. مفاهیم فردی، یک اثر تعیین کننده در ارزیابی فرد در مورد وضعیت سلامتی اش دارد. بنابراین دو فرد با وضعیت کارکرد یا شرایط بهداشتی یکسان می توانند کیفیت های متفاوتی از زندگی بواسطه این جنبه های ذهنی داشته باشند(مارکوس پی تی فراز، مارک، مری گوچی، و استوسگوی، ۲۰۰۳).
پژوهش مارک، مری گوچی و استوسگوی( ۲۰۰۳) نشان داد که بیشترین منبع رضایت در زندگی جاری فعالیت، رابطه خانوادگی، سلامتی، سرگرمی و جنبه های هیجانی است و بیشترین منبع نارضایتی عدم سلامتی، قادر نبودن به انجام کار و مشکلاتی در خانواده می باشد.
چگونه می توان بهتر زندگی کرد؟ با چه ساز و کارهایی می توان از این دنیا لذت برد؟ راز بهکامی و خوشبختی چیست؟
انسان از دیرباز به دنبال پاسخگویی به این سوالات بود. متخصصین علوم اجتماعی و رفتاری در پی یافتن پاسخ و رسیدن به این غایات نهایت سعی خود را می کنند. بهکامی، مثبت اندیشی، رضایت از کار، تولید و بهره وری و در نهایت جامعه کامیاب نیز از جمله این غایات هستند که همگی در قالب روانشناسی مثبت نگر[۴۰] قابل تحقق است. روانشناسی مثبت نگر در حقیقت چیزی جز مطالعه علمی نقاط قوت و کمالات معمول انسانی نیست(سلیگمن[۴۱]، ۲۰۰۰).
هدف روانشناسی مثبت نگر تبلور[۴۲] یک تغییر در روانشناسی، از صرف پرداختن به ترمیم آسیب ها به سمت بهینه کردن کیفیت زندگی می باشد(اشنایدر، و لوپز، ۲۰۰۲؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵). این جنبش در پی آن است که از نقاط قوت انسانها به عنوان سپری علیه بیماری روانی استفاده نماید. توجه تقریباً انحصاری به آسیب شناسی موجب غفلت از تکامل انسانها و شکوفایی جوامع (سلیگمن، ۲۰۰۰) و غفلت از این امکان که نقاط قوت بشری موثرترین سلاح درمان هستند(اشنایدر، و لوپز[۴۳]، ۲۰۰۲؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵).شده است. آنچه پیش زمینه رویکرد روانشناسی مثبت نگر است مسئله پیشگیری است. مسئله پیشگیری در طی دهه گذشته، موضوع محوری انجمن روانشناسی امریکا[۴۴] گشته است. در حقیقت گامهای اساسی در پیشگیری[۴۵] تا حد زیادی از یک دورنمای مبتنی بر شایسته سازی نظامند ریشه می گیرد.
کیفیت زندگی[۴۶] یکی از بنیادی ترین مفاهیم مطرح در روانشناسی مثبت نگر است. تغییر عقیده از اینکه تنها پیشرفت های علمی، پزشکی، و تکنولوژی می تواند منجر به بهبود زندگی شود، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی، و جامعه از ترکیب این پیشرفت ها به همراه ارزشها و ادراکات فرد از بهزیستی و شرایط محیطی به وجود می آید، از منابع اولیه گرایش به کیفیت زندگی است(اسکالاک، بروان، کامینز، فلس، ماتیکا، کیت، پارمنتر، ۲۰۰۲؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵).
مطالعه کیفیت زندگی در دهه ۱۹۶۰ آغاز شد(مک کال[۴۷]، ۱۹۷۵). با وجود اینکه از آن زمان تا کنون پژوهشات بسیار گسترده ای در این زمینه انجام گرفته، اما هنوز در مورد تعریف دقیق کیفیت زندگی توافق وجود ندارد(رافائل[۴۸]، ۱۹۹۶؛ اسکوینگتن[۴۹]، ۲۰۰۲؛ به نقل از لی[۵۰]، ۲۰۰۶). پژوهشات گذشته عمدتاً در تعریف خود دچار دوگانگی در مورد عینی[۵۱] یا ذهنی بودن[۵۲] شده اند.
رویکرد عینی(لی، ۱۹۷۴؛ موریس[۵۳]، ۱۹۷۹؛ ویلیامز[۵۴]، ۱۹۷۹، ۱۹۸۵؛ به نقل از لی، ۲۰۰۶) کیفیت زندگی را به عنوان مواردی آشکار و مرتبط با استانداردهای زندگی می دانست. این موارد می توانست سلامت جسمی، شرایط شخصی(ثروت، شرایط زندگی و…)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی و یا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی باشد. در مقابل رویکرد ذهنی( کمپبل، ۱۹۸۰؛ هدی، و ورینگ[۵۵]، ۱۹۸۸؛ اسکالک[۵۶]، ۱۹۹۰، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶؛ نوردنفلت[۵۷]، ۱۹۹۳؛ به نقل ازلی، ۲۰۰۶) کیفیت زندگی را مترادف شادی یا رضایت فرد در نظر می گرفت. این منظر بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تاکید می کرد. در نوسان بین دو رویکرد عینی و ذهنی، یک دیدگاه کل نگر(فلس، و پری[۵۸]، ۱۹۹۵، ۱۹۹۶؛ رنویک[۵۹]، و براون، ۱۹۹۶؛ به نقل از لی، ۲۰۰۶) به وجود آمد. این دیدگاه کیفیت زندگی را یک پدیده چند بعدی می بیند و هر دو مولفه عینی و ذهنی را در نظر می گیرد.
به لحاظ اهمیت و دامنه فراگیر کیفیت زندگی در حوزه روان شناسی مثبت نگر عوامل موثر بر آن مورد کنکاش بسیار قرار گرفته است. تاکنون تاثیر عواملی هم چون جنسیت، هوش، نیازهای معنوی، سلامتی خود و دیگران، فعالیت های اوقات فراغت، کار و زندگی اجتماعی، خانواده، خویشاوندان و شاخص های عینی و جمعیت شناختی بررسی شده است. در میان عوامل اجتماعی نقش خانواده و نحوه ارتباطات اعضای آن با یکدیگر در شکل گیری کیفیت زندگی بسیار اساسی به نظر می رسد.
خانواده همواره به عنوان مهمترین سیستم انسانی مورد توجه بوده است. واتزلاویک، بیوین و جکسون(۱۹۶۷؛ به نقل از لی، ۲۰۰۶) خانواده را سیستمی قانونگذار تعریف می کنند که اعضای آن به طور مداوم در حال تعریف و تعریف مجدد ماهیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطاتشان هستند. شناخت این الگوها به شناخت بعضی از جنبه های عملکرد خانواده کمک می کند. در واقع، شناخت انواع مختلف الگوها و سبک های ارتباطات خانوادگی علاوه بر توصیف، به پیش بینی و توضیح عملکرد خانواده و توصیه ها و تجویزهای مربوط به آن هم کمک می کند.
محققان سعی کرده اند الگوهای ارتباطات خانوادگی را بشناسند و طبقه بندی کنند(فیتزپاتریک، و ریچی، ۱۹۹۴؛ مک لئود و چفی، ۱۹۷۲؛ به نقل از کوئرنر و فیتزپاتریک، ۲۰۰۲؛ ریچی، و فیتزپاتریک، ۱۹۹۰؛ به نقل از لی، ۲۰۰۶).
۲-۴-کیفیت زندگی، سلامتی و سلامت فکری
بسیاری از پژوهشگران در مورد سلامتی براین عقیدهاند که پیشرفتهای آتی از توجه روزافزون به استراتژیهای موانع اولیه منتج میشود که خود به افزون «کیفیت زندگی فردی» منتهی میشود. تعدادی از پژوهشگران در پی آنند که یک دلیل و منطق علمی برای این فرضیه که رابطهای بین کیفیت زندگی و موقعیت سلامتی فرد وجود دارد، بدست بیاورند. در یک مطالعه وایلانت[۶۰]، ۱۹۷۸؛ نقل از قنبری، ۱۳۸۵) دریافت که در سن ۵۳ سالگی مردان سالم تمایل به داشتن کیفیت بالاتری از زندگی در سنین جوانی خود داشتهاند، تا آنهایی که در وضعیت بیماری قرار داشتند. ایوانز[۶۱] و همکاران ارتباطات میان کیفیت زندگی، سلامت جسمی و سلامت فکری را مورد بررسی قرار دادند. این ساختار توسط پرشسنامه QLQ مورد ارزیابی قرارگرفت و این امر توسط افراد مذکور در فهرست رفتار طبیعی سلامتی جسمی انجام شده است. آنان عنوان می کنند که سلامت جسمانی، رفتارهای همنوع دوستانه، رفتارهای خلاق و فعالیت ورزشی در میزان تناسبی که با ارزیابی سلامتی جسمانی از خود نشان میدهند ما را به این نتیجه میرسانند که رفتارهای حمایت کننده از سلامتی و فعالیتهای در زمان اوقات فراغت با توجه به سلامت جسمانی ارتباط دارند. تناسبی به میزان ۷۱ درصد میان رقم کیفیت زندگی و رقم رفتارهای متعارف موجود است. رشد شخصیتی و ارتباطات زوجین تناسب بالایی با ارزیابی سلامت فکری دارد و این امر دلالت بر اهمیت امنیت شخصی و حمایت اجتماعی جهت سلامت فکر میباشد.[۶۲] در سال ۱۹۷۹، صدها نفر در سرتاسر جهان به استفاده از روش کیفیت زندگی و بارور سازی مبادرت نمودند (کاسپر، یوزپ و هرن[۶۳]، ۱۹۸۷). ویژگیهای شخصیت ۳۰۰ زوج را که بدنبال استفاده از این روش بودند، مورد آزمایش و بررسی قرار دادند. بعنوان یک فهرست تطبیقی، از جداول انتخاب شده پرسشنامه کیفیت زندگی کمک گرفتند. به طور معمول افرادی که به استفاده از روش بارورسازی مبادرت ورزیدهاند نسبت به نمونههای معمولی از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند. میزان حساسیت بالای افراد این گروه نیز باید مورد توجه واقع شود. آنچنان که نمرات آرزوهای اجتماعی از تست نشان میدهند، بر خلاف ارضاء نشدن آرزوهای این گروه در مورد بچه دارشدن، این گروه نابارور از کیفیت بالای زندگی برخوردار هستند. پژوهشگران معتقدند که تدابیر شخصی که ممکن است در جهت بچه دار شدن به صورتی فداکارانه انجام گیرد، جزو فعالیتهای پرمعنی قرار گرفته و در نتیجه کیفیت زندگی را بالا می برد(طبیبی و همکاران، ۱۳۸۷).
۲-۵-کیفیت زندگی و رضایت از زندگی
یک جنبه مهم استفاده از کیفیت زندگی در تخمین زدن میزان رضایت از زندگی است، در حالی که تفاوتهای مفهومی واضحی بین آزمون سنجش میزان رضایت از زندگی و نتیجهای که از آزمون سنجش «کیفیت زندگی» انجام شده، وجود دارد. ما باید تا حدودی وجه اشتراک میان این دو سنجش را پیدا کنیم. گارت،[۶۴]۱۹۸۳؛ ابوالقاسمی) پرسشنامه مربوط به کیفیت زندگی و ارتباط آن را با این دو ساختار مورد بررسی قرار داده است. او با انجام یک پژوهش بر روی یک نمونه ۱۰۷ نفری کانادایی دیپلم ردی، نتیجه گرفت که نمرات تست با درصدها و نمرات مختلفی که از تست رضایت زندگی به عمل آمده بود همخوانی و تناسب دارد. این تناسب و پیوستگی که بین سنجشهای مختلف وجود دارد . ارتباطاتی را که انتظار میرفت بسیار محکم و قوی باشند به همین گونه نشان دادند.
۲-۶-کیفیت زندگی و روش های کنترل استرس
استرس از زمان های قدیم به عنوان یک مشکل نافذ با تأثیرات بسیار مشخص و تعیین کننده که شامل تأثیرات فیزیکی و روانی بر سلامت انسان است، شناخته شده است. به علاوه پژوهشهای زیادی در این باره انجام شده که بیانگر ارتباط بین استرس و گسیختگی در انجام امور کاری و اداری و کاهش میزان رضایت شغلی می باشد. در سالهای اخیر تعدادی برنامه آموزشی در نظر گرفته شده است تا توانایی افراد را برای مقابله با استرس و در نتیجه غلبه بر اثرات استرس بالا ببرد.
مطالعات انجام شده توسط اونتس[۶۵] (۲۰۰۱) در مورد میزان برخورد این دو برنامه و کاهش اثرات استرس بر کیفیت زندگی، مورد ارزیابی قرار گرفته است. چهل و پنج نفر از مدیران و سرپرستان به طور اتفاقی برای ۳ گروه مختلف انتخاب شدند.
۱-برنامه تعلیم مهارتهای مواجهه با استرس
۲-برنامه تعلیم تطابق و سازش
۳-گروه کنترل لیست انتظار
قبل از شروع دوران آموزش و بلافاصله ۶ ماه و ۱۲ ماه بعد ازدوره آموزش شرکت کنندگان به پرسشهای QLQ پاسخ گفتند و یک فهرست از عکسالعملهای سازمانی را نیز تکمیل نمودند. نتایج تجزیه وتحلیل جنبههای مختلف و متنوع در تست نشان دادند که تأثیرات بر گروه تنها برای ۶ ماه اول مهم بود و این امر مداخله عامل استرس و کیفیت زندگی را نشان میدهد. بهرحال این تأثیر و تداخل در طی ۱۲ ماه کاهش نشان داده است. همچنین نتایج نشان دادهاند که تداخلها و تأثیرات مشابه نیز میتوانند به طریق سودمندی، بر کیفیت زندگی اثر بگذارند( ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵).
۲-۷-کیفیت زندگی و شخصیت فرد (یا خصوصیات فردی)
کیفیت زندگی، براساس شواهد مختلفی که در تست QLQ موجود است، یک ساختار چند بعدی محسوب میشود. محققان مختلفی ارتباط میان خصوصیات فردی و کیفیت زندگی از قبیل زندگی خوب، رشد ارزشها، مناعت طبع، میزان کنترل، استرس، نگرانی و یکنواختی را مورد بررسی قرار دادهاند. در مطالعات و بررسیهایی که در مورد ارتباط میان مناعت طبع، شوخ طبعی، مشکل پسندی و کیفیت زندگی (آنطور که درتست QLQ ارزیابی می شود) انجام گرفته، نشان می دهد که بین رشد شخصیت و مناعت طبع و بعضی عناصر دیگر همچون شوخ طبعی، هماهنگی و سازگازی وجود دارد. در نمونهای از ۷۱ نفر کانادایی همین هماهنگی میان عوامل گوناگون نظیر کیفیت زندگی و جنبههای گوناگون شخصیت بدست آمده است.
مفهوم کیفیت زندگی در پژوهشات اجتماعی، مفهوم تازه ای است. اما توجهات و تلاش های بسیاری در دهه های اخیر در این زمینه انجام گرفته است. در اواسط قرن بیستم، با توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشورها و پیشرفت علوم و تکنولوژی، انسانها تدریجاً از رفاه بالاتری برخوردار شده و خواستار کیفیت زندگی بیشتری شدند. به همین دلیل کیفیت زندگی در قرن بیستم، مورد توجه زیادی قرار گرفت و تلاش هایی در هر حوزه، در رابطه با مفهوم سازی و تعریف کیفیت زندگی در جهان انجام گرفت. به طوری که مقالات موجود تحت عنوان کیفیت زندگی بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵ از ۲۱ درصد به ۷۶ درصد افزایش یافت(جیووانی[۶۶]، ۱۹۹۹؛ ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵). همچنین، طی دو دهه گذشته، دانشمندان و محققان بسیاری تلاش کردند تا تعریفی جامع و استاندارد از کیفیت زندگی ارائه دهند. تا مدتها، کیفیت زندگی بیشتر در حوزه طب و پزشکی مورد توجه بود، اما طی سال های آتی، محققان حوزه های دیگری همچون: روانشناسی، اقتصاد، جامعه شناسی و حتی جغرافیا نیز به این مفهوم توجه نشان دادند و سعی کردند تعاریفی برای آن بیابند(اسمیت[۶۷]، ۲۰۰۰؛ ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵). با این حال، با وجود توافق عمومی که در مورد ارزش بالقوه عناصر، ابعاد و مقیاس های کیفیت زندگی وجود دارد، توافق واضحی درباره تعریف کیفیت زندگی دیده نمی شود و هر حوزه و رشته با توجه به دیدگاه خود و در راستای هدف پژوهش، تعریفی خاص در رابطه با این مفهوم ارائه می دهد. به هر حال واقعیت چند بعدی بودن کیفیت زندگی پذیرفته شده است. و این ابعاد بیشتر شامل ابعد جسمانی، روحی، روانی، و اجتماعی می شود. در واقع افراد چیزهای متفاوتی را در کیفیت زندگی خود، مهم می دانند. اما آنچه در تعریف کیفیت زندگی مهم و اساسی است، این است که بعد سلامت، همواره باید مد نظر قراربگیرد( ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵). یک تعریف نسبتاً جامع از کیفیت زندگی را سازمان ملل ارائه داده است که شامل ادراک فرد از موقعیت یا وضعیت خود در زندگی است که با توجه به زمینه فرهنگی، اقتصادی و نظام ارزش ها و جایی که فرد در آن زندگی می کند، اهداف، انتظارات، استاندارها و علایقش نیز متفاوت می باشد(سازمان جهانی بهداشت، ۱۹۹۹). در بیشتر مقالات، کلماتی مانند بهزیستی، رفاه و زندگی مطلوب مترادف با کیفیت زندگی می آید. اما نکته مهم، این است که اندازه گیری کیفیت زندگی به خصوص کیفیت زندگی مرتبط با سلامت و لحاظ کردن شرایط زندگی، دیدگاه ها و اهداف و علایق، در برنامه ریزی های ارتقاء سلامت، باعث کاهش هزینه های خدمات و بهداشت در جامعه می شود(پسندیده، ۱۳۸۶). از منظر تاریخی، گرایش به کیفیت زندگی از ۳ منبع به وجود آمده است:۱- تغییر عقیده افراد از این باور که تنها پیشرفت علمی، پزشکی و تکنولوژی می تواند منجر به بهبود زندگی شود، به این باور که بهزیستی فردی، خانوادگی، اجتماعی و جامعه از ترکیب این پیشرفت ها به همراه ارزشها و ادراکات فرد از بهزیستی و شرایط محیطی به وجود می آید. ۲- کیفیت زندگی گام منطقی بعدی از جنبش عمومی سازی می باشد که بر خدمات جامعه محور به منظور ارزیابی پیامدهای زندگی فردی در جامعه تاکید دارد. ۳-افزایش توانمندی مصرف کننده خدمات، به علت حرکت های حقوق مدنی و تاکید بر برنامه های فرد محور(اسکالاک، کامینز و دیگران[۶۸]، ۲۰۰۲: ۴۶۰؛ به نقل ازپسندیده، ۱۳۸۶).
۲-۸-رضایت از زندگی و سلامت روانی
محققان مختلف نشان داده اند که رضایت از زندگی یکی از پیش بینی کننده های سلامت روانی است رضایت از زندگی از سایر سازه های روان شناختی مانند عاطفه مثبت و منفی، عزت نفس و خوش بینی متمایز است. شواهد تجربی حاکی از آن است که بعد زمانی رضایت از زندگی مهم است و رضایت از آینده سه بعد متمایز رضایت از زندگی است . سایر متغیرهای روان شناختی مرتبط با رضایت از زندگی مانند امید و خوش بینی نیز به سوی دیدگاه زمانی آینده مدار حرکت کرده اند. (لازاروس، کانر و فولکمن،۲۰۰۰؛ به نقل از ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵) به چندین مسیر اشاره کرده اند که دیدگاه امیدوارانه و خوش بینانه موجب فراخوانی هیجان های مثبت می شود و کیفیت مقابله با منابع استرس را بهبود می بخشد. (شوارتز و استراک، ۲۰۰۱؛ به نقل از ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵) نشان داده اند که متمایز سازی سه سطح رضایت از زندگی یعنی رضایت از گذشته، حال و آینده برای برآورد تاثیرات این سازه بر سلامت روانی به پیش بینی های دقیق تر سلامت روانی و مقابله با منابع استرس زندگی منجر می شود . کوووما -هانکانن و همکاران یک فراتحلیل در زمینه رضایت از زندگی انجام دادند و دریافتند که رضایت کمتر از زندگی با خطر بالاتر خودکشی همبسته است، حتی وقتی متغیرهایی چون سن، جنس، وضعیت سلامت پایه و مصرف الکل کنترل شود. مه یر و دینر نشان دادند که رضایت از زندگی با سلامت روانی بالا همبسته است . هرچه میزان رضایت از زندگی بالاتر باشد فرد مستعد تجربه عواطف و احساسات مثبت است. ( مالتبای و همکاران۲۰۰۰؛ به نقل از ماجدی و لهسایی زاده، ۱۳۸۵) دریافتند افرادی که رضایت از زندگی بالاتری دارند از سبک های مقابله ای موثرتر و مناسب تر استفاده می کنند، عواطف و احساسات مثبت عمیق تری را تجربه می کنند و از سلامت عمومی بالاتری برخوردارند . عدم رضایت از زندگی با وضعیت سلامتی ضعیف تر، علایم افسردگی، مشکلات شخصیتی، رفتارهای نامناسب بهداشتی و وضعیت ضعیف اجتماعی همبسته است. آدلر و فاگلی نشان دادندکه رضایت از زندگی از میزان خودآگاهی به خوش بینی و معنو یت گرایی فرد متاثر است ، به عبارت دیگر هرچه افراد خودآگاه تر و خوش بین تر و از معنویت گرایی بالاتری برخوردار باشند، به همان میزان از رضایت بالاتری برخوردارند( بخشی پور، پیروی و عابدیان، ۱۳۸۴).