- رفتار خودجرحی حتی در شرایط کنترل متغییرهای قوی مثل جنسیت، افسردگی، سطح اجتماعی- اقتصادی، ویژگی های اختلال شخصیت مرزی، سابقه آزار در کودکی و نشانه های اختلال افسردگی اساسی توانایی پیش بینی اقدام خودکشی را دارد.
۳.بین اقدام کنندگان خودکشی و خودجرحی از لحاظ متغییرهای مختلفی مانند میل به زندگی، شدت تجربه آزار دوران کودکی و عادت های نابهنجار خورد و خوراک تفاوتهای معنی داری وجود دارد که نشان دهنده آن است که این دو رفتار نمیتوانند دارای ریشه مشترکی باشند (حیمزا،استیوارت، ویلوبی،۲۰۰۹).
تفاوت و تشابه خود جرحی با اقدام خودکشی
اولین مطالعاتی که به مقایسه خودجرحی با اقدام به خودکشی پرداختهاند مرتبط با تعریف و ضابطهمندی فاوازا (۱۹۸۷ به نقل از بروک و جیمرسون،۲۰۰۹) است که بنابرتعریف خودجرحی را بر اساس سه ویژگی کشندگی کمتر، تکرار بیشتر و انگیزه خودکشی کم از اقدام به خودکشی جدا میکنند. به صورت کلی در اکثر مطالعات مقایسهای این دو رفتار مشخص شده است که خودجرحی ماهیت مزمنتری دارد و در دفعات بیشتری تکرار میشود، از لحاظ نیت و انگیزه در نوجوانان اقدام کننده به خودکشی نیت بیشتر مرتبط با مرگ و مردن است، در حالی که در نوجوانان خودجرحیکننده انگیزه اصلی رها شدن از حالتهای آشفتگی روانی است(میوهلکامپ،۲۰۰۵)
شیوع خودجرحی بدون خودکشی هم در گروه بالینی و هم غیربالینی بیشتر ازاقدام به خودکشی است (بیتنزو همکاران،۲۰۱۲؛تانگ و همکاران،۲۰۱۱). در یک نمونه ۱۵۰۰ نفری از جمعیت عمومی نوجوانان، شیوع طول عمر خودجرحی ۱۴% و اقدام به خودکشی ۴% گزارش شده است (تانگ و همکاران،۲۰۱۱). در چهار مطالعه برخی از ویژگیهای جمعیت شناختی (جنس وسطح تحصیلات) اقدام به خودکشی و خودجرحی بدون خودکشی با هم مقایسه شدهاند. بر اساس نتایج این مطالعات احتمال اقدام به خودکشی در دختران نوجوان بیشتر از پسران است، اما درباره تفاوت جنسیتی در خودجرحی بدون خودکشی یافتهها ناهمگون است(میولنکمپ،گوتیارز،۲۰۰۴؛ جاکوبسون و گلد،۲۰۰۷). اکثر نوجوانانی که خودجرحی بدون خودکشی انجام میدهند، نسبت به نوجوانان با اقدام به خودکشی سطح تحصیلات بالاتری دارند (بیتنز و همکاران،۲۰۱۲). از لحاظ ارتباط رویدادهای تنش برانگیز زندگی با اقدام خودکشی و خود آسیب رسانی در دو مطالعه مشخص شده است که فراوانی رویدادهای تنش برانگیز در نوجوانانی که اقدام به خودکشی میکنند، بیشتر بوده و ماهیّت این رویدادها در ارتباط با خودکشی اعضای خانواده، دوستان یا آزار جنسی است؛در حالیکه در نوجوانانی که خودآسیب رسانی انجام میدهند، این رویدادها بیشترشامل مشکلات مدرسه، درگیری و دعوا با هم کلاسیها و اختلاف با والدین درباره مسائلی مانند استقلال و خودمختاری است (هورش،نچشونی،ولمر و تورن،۲۰۰۹؛بیتنز و همکاران،۲۰۱۱؛پورتزکایسی،دیوایلد و ونهرینگن،۲۰۰۸).
نتایج مطالعاتی که دو گروه نوجوانانی که فقط اقدام به خودکشی داشتهاند (گروه اول) با نوجوانانی که اقدام به خودکشی را همراه با خود جرحی داشتهاند (گروه دوّم) به صورت کلی نشان داده است که در گروه دوّم فراوانی نشانه های افسردگی، اختلال نافرمانی مقابلهای، خشم، رفتارهای خطرجویانه وتکانشگری بیشتر میباشد(تویسکو و همکاران،۲۰۰۹). نوجوانانی که صرفاً رفتار خودجرحی دارند، از حیث اعتماد به نفس در سطح بالاتری قرار دارند و بیشتر از حمایت والدین برخوردارند و هم چنین سطح افسرده خویی و افکار خودکشی در این افراد کمتر از افرادی است که هر دو رفتار اقدام به خودکشی و خودجرحی را داشتهاند، اما از حیث ناامیدی، تصویر بدنی و حمایت از جانب همسالان تفاوتی بین این دو گروه وجود ندارد (براوچ و گوتیارز ،۲۰۱۰). براساس یک بررسی بوم شناختی، ناک و پرینستن(۲۰۰۹) گزارش کردند در نوجوانانی که دارای سابقه اقدام به خودکشی و خودجرحی به صورت هم زمان هستند، فراوانی افکار مرتبط با خود جرحی بیشتر است، امّا مدت زمان پایداری این افکار کمتر از ۳۰ دقیقه است، درحالیکه افکار خودکشی در این افراد طولانیتر و با فراوانی کمتر است. آن دسته از نوجوانانی که از روش های بیشتری برای خودجرحی استفاده میکنند ، سابقه طولانیتری از خودجرحی دارند و درد کمتری را در زمان خود جرحی تجربه میکنند و به احتمال بیشتری اقدام به خودکشی میکنند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در سه مطالعه طولی عوامل خطر پیشبینی کننده خود آسیب رسانی و اقدام خودکشی بررسی شده است (آسارنو، پورتا،اسپریتو، امسلی، کلارک، واگنر و همکاران،۲۰۱۱؛ پرینستین،ناک، سیمون،آیکین،چی، اسپریتو،۲۰۰۸؛ ویلکینسون، کلوین،روبرتز،دابیکا و گویار، ۲۰۱۱). در این مطالعات پیش بینی کننده های اقدام خودکشی عبارت بود از داشتن سابقه قبلی خودآسیبرسانی بدون خودکشی، ناامیدی، جنسیت مؤنث، سابقه قبلی اقدام به خودکشی، گرایشهای همجنسگرایی، خودارزشیابی منفی، افکار خودکشی و کارکرد خانوادگی ضعیف در حالیکه سابقه قبلی اقدام به خودکشی، همجنسگرایی، خودارزشیابی منفی، رابطه جنسی پیش از ۱۵ سالگی، ناامیدی و ابتلا به اختلالهای اضطرابی در همان مطالعات بهعنوان پیشبینیکنندههای خودآسیبرسانی از نوع خودجرحی گزارش شدند. شباهت زیادی میان پیشبینیکنندههای هر دو رفتار وجود دارد و این احتمال را به ذهن میرساند که ممکن است تا حدود زیادی هر دو رفتار دارای ریشه های مشترکی باشند. فراوانی تشخیص اختلال استرس پسآسیبی[۶۹] و افسردگی اساسی در نوجوانان اقدامکننده به خودکشی بیشتر از نوجوانان خودآسیبرسان است (جاکوبسون،میوهلکامپ، میلر،ترنر،۲۰۰۸). در پژوهشی سه گروه «خودآسیبرسان همراه با اقدام به خودکشی»، «اقدام به خودکشی» و «خودآسیبرسان» با هم مقایسه شدند. یافتهها نشان داد افراد گروه اول بیشتر ملاکهای تشخیص اختلال شخصیت مرزی را دارند، همچنین مشخص شد هر چه نشانه های مرتبط با ابهام درباره خویشتن بیشتر باشد، احتمال اقدام به خودکشی بیشتر است، درحالیکه نشانههای مرتبط با اختلال در روابط میانفردی، احتمال خودآسیبرسانی را بیشتر میکند (میوهلکامپ،ارتلت،میلر،چز،۲۰۱۱).
شناختهشدهترین انگیزههای اقدام به خودکشی بزرگسالان را ۱)رهایی از درد روانی ناشی از عدم ارضای نیازهای روان شناختی و ۲)کمکخواهی توصیف کردهاند (ویلیامز،۱۹۹۷). در مطالعهای بر روی انگیزههای خودآسیب رسانی عمدی در هفت کشور اروپایی نیز این دو بعد اصلی شناسایی شده اند. بنابر نتایج این مطالعات انگیزه های میل به ابراز احساس ناامیدی،میل به ترساندن دیگران، میل به انتقام گرفتن از دیگران، میل به اطمینان جویی از محبت دیگران و میل به کسب توجه جزو انگیزه های اجتماعی و بین فردی بودند که در این مطالعه برای خودآسیب رسانی عمدی شناسایی شدند. ویژگی مشترک این انگیزه ها میل به کمک جویی و تاثیر گذاشتن روی دیگران است. انگیزه هایی که تحت عنوان انگیزه رهایی از درد شناسایی شدند عبارت بودند از میل به مردن، میل به تنبیه خود، میل به رهایی از یک حالت ذهنی دشوار (اسکولیرز،پورتزکی،مادگه،هاویت، هاتون، وایلده و همکاران، ۲۰۰۹). در ظاهر انگیزه خودآسیبرسانی بازگشت به زندگی و یک شیوه مقابله برای غلبه بر افکار و احساسات منفی است، در حالیکه انگیزه اقدام به خودکشی از بین بردن خود است (مک لافین،۲۰۰۸). مقایسه انگیزه های نوجوانان خود جرحی کننده با نوجوانانی که از خودمسموم سازی برای آسیب به خود استفاده کرده بودند نشان داد پی بردن به دوست داشته شدن از جانب دیگران ، ابراز تنفر از خود و پیشگیری از وقایع منفی خانوادگی مانند جدایی یا طلاق والدین به عنوان انگیزه های خود مسموم سازی شناسایی شدند در حالیکه انگیزه های نوجوانانی که از خودجرحی برای آسیب به خود استفاده کرده بودند عبارت بود از رهایی از هیجان های منفی، آرام شدن از طریق دیدن خون و کمک خواهی (رودهام،هاتون،اوانز،۲۰۰۴). براساس نتایج مطالعاتی که انجام شده است انگیزه های خودآسیب رسانی از اقدام خودکشی بیشتر است ولی در برخی از انگیزه ها مانند تنظیم هیجانی و کمک خواهی بین دو گروه شباهت وجود دارد.
در نوجوانانی که به علت اقدام خودکشی بستری میشوند نرخ رفتارهای خود آسیب رسانی ۵۵٪ گزارش شده است (گیرتین،لیود-ریچاردسون، اسپریتو، دونالدسون و بورگرز، ۲۰۰۱). مقایسه نوجوانان خودکشی کننده با و بدون رفتارهای خود آسیب رسانی نشان داد ملاک های تشخیص اختلال افسردگی اساسی، کج خلقی، اختلال نافرمانی مقابله ای و وقوع رفتارهای پرخطر و بی مهابا در نوجوانان دارای هر دو رفتار خودکشی و خودآسیب رسانی بیشتر از گروهی است که فقط به دلیل اقدام خودکشی بستری میشوند(گیرتین،لیود-ریچاردسون، اسپریتو، دونالدسون و بورگرز، ۲۰۰۱). نتایج مقایسه این دو گروه نشان داد اگر چه نشانه های شناختی و عاطفی گروه مختلط خودکشی و خودآسیب رسانی بیشتر از گروه با سابقه اقدام خود کشی است اما از لحاظ شدت انگیزه خودکشی با هم فرق نداشتند. ابراز عاطفه منفی از طریق رفتارهای خودآسیب رسانی تا حدی از شدت انگیزه خودکشی می کاهد.
احتمال خودکشی در نوجوانان خود آسیب رسان
خودکشی رفتاری است که حتی پس از یک دوره درمانی و بستری روانپزشکی باز هم احتمال برگشت ایده پردازیها و رفتارهای مرتبط با آن وجود دارد و همچنین بسیاری از افراد مقاوم و دارای حالت دفاعی خیلی کم به صورت مستقیم وجود افکار و ایده پردازی خودکشی را گزارش میدهند. نوجوانانی که برای یک بار در بخشهای روانپزشکی بستری میشوند در یک دوره سه ماهه چندین بار نشانه های اقدام به خودکشی را نشان خواهند داد و خطر اقدام به خودکشی حتّی پس از یک دوره درمانی ثابت باقی میماند(اسپریتو و همکاران،۱۹۹۲ به نقل از التز و همکاران،۲۰۰۷).
نتایج مطالعات خودکشی در نوجوانان، دو گروه از نوجوانان را در معرض خطر بیشتری برای اقدام به خودکشی شناسایی کرده است که عبارتند ازگروه اول نوجوانان بسیار باهوشی که تنها و منزوی هستند و نمیتوانند معیارهای کمالگرایانهی خود یا افراد مهّم زندگیشان را برآورده کنند و گروه دوم که فراوانی آنها از گروه اول بیشتر است، گرایشهای ضداجتماعی دارند و ناخشنودی خود را از طریق تهدید و ارعاب، جنگ و ستیز و دزدی، رفتارهای خطرجویانه مختلف و سوء مصرف مواد نشان میدهند(فرگوسن، وودوارد، هورود، ۲۰۰۰). مهمترین عامل خطر اقدام به خودکشی در نوجوانان وجود اختلالات روانی است. با این حال وجود اختلال روانپزشکی علت لازم برای اقدام به خودکشی است، ولی علت کافی نیست. مطالعات روی نوجوانان بدون سابقه اختلال روانپزشکی که اقدام به خودکشی میکنند، نشان میدهد اغلب این نوجوانان پیش از اقدام به خودکشی مشکلات انطباقی و تعارض با قوانین اجتماعی یا خانوادگی دارند، تکانشی تر رفتار می کنند و دسترسی بیشتری به سلاح های گرم دارند (مارتوینن و همکاران،۱۹۹۸).
سنجش تعیین خطر اقدام خودکشی مساله بغرنجی است. نتایج پژوهش ها نشان میدهد حتی استفاده از مقیاس های استاندارد سنجش انگیزه خودکشی مانند مقیاس انگیزه خودکشی[۷۰] بک توانایی تشخیص درست اقدام خودکشی را در طولانی مدت ندارد؛ چه اینکه براساس نتایج آزمون انگیزه خودکشی بک، ۹۶٪ از افرادی که در یک پی گیری سه ساله اقدام خودکشی کرده بودند نمره شان در مقیاس انگیزه خودکشی از نمره برش خطر خودکشی بالاتر بود، در حالیکه ۷۴٪ از افرادیکه نمره شان پایین تر از خطر خودکشی بود، اقدام خودکشی کرده بودن (هریس،هاتون،۲۰۰۵).
برای تعیین خطر احتمال خودکشی پژوهشگران تا کنون از دو شیوه استفاده کرده اند. یک گروه معتقدند هر قدر رفتارهای خودآسیب رسانی غیر مستقیم مانند خطر جویی جسمی، خطر جویی جنسی، سوء مصرف الکل، سوء مصرف مواد بیشتر باشد احتمال خودکشی نیز بیشتر خواهد بود( لوینسون و همکاران،۱۹۹۶؛راد، سیلی،لانگرینچسن-رولینگ و رولینگ، ۲۰۰۳). لوینسون و همکاران در سال ۱۹۹۶ در تعریف خودآسیب رسانی، آن را تمایل به انجام رفتار خودکشی گرایانه تعریف کرده اند و رفتارهای خودکشی گرایانه را شامل دو دسته رفتارهای خودتخریب گرانه ظریف یا غیرآشکار مثل رفتارهای خطرجویانه، خشونت،سوء مصرف مواد و قماربازی و رفتارهای کاملاً آشکار مانند اقدام خودکشی در نظر گرفتهاند و براین اساس مقیاسی دربردارنده ۴ حوزه رفتارهای مرتبط با مرگ، رفتارهای کمک کننده به حیات، رفتارهای مرتبط با زخمیکردن و جراحت ایجاد کردن و رفتارهای مرتبط با خویشتن طراحی کردند.
در مقابل، گروه دیگری از پژوهشگران معتقدند شاخص احتمال خودکشی را میتوان براساس وضعیت هر فرد در عوامل خطر اقدام خودکشی تعیین کرد. در همین راستا کال و گیل در سال ۲۰۰۲ ابزاری را برای تعیین شاخص احتمال خودکشی ساختند که در بردارنده چهار عامل خطر اقدام خودکشی شامل افکارخودکشی، ناامیدی، تکانشوری-خصومت و خودارزیابی منفی است. براساس نمره کلی که هر فرد در این شاخص میگیرد، می توان شدت احتمال خودکشی را از سطح غیربالینی تا شدید مشخص کرد. شواهد تجربی از قدرت متوسط این ابزار در پیش بینی احتمال خودکشی حمایت می کند. برای مثال نمره های نوجوانان در زیر مقیاس های مقیاس احتمال خودکشی حدود ۴۸% از واریانس اقدام خودکشی، گفت و گو درباره خودکشی و انجام رفتارهای خودتخریبی خفیف را به صورت طولی پیش بینیمیکند(لارزرلی، اسمیت،بیتن هورست، کلی،۱۹۹۵).
احتمال خودکشی در خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم
اقدام خودکشی در نوجوانانی که رفتارهای خودآسیب رسانی مستقیم مانند خودجرحی دارند بسیاز زیاد است یافته های پژوهش های طولی از نقش قوی خودجرحی در پیش بینی اقدام خودکشی حمایت می کنند(آسارنو و همکاران،۲۰۱۱). احتمال خودکشی با افزایش فراوانی رفتارهای پرخطر و سوء مصرف مواد افزایش مییابد همچنین در جوانان با خود آسیب رسانی غیر مستقیم نیز احتمال خودکشی بیشتر از جوانانی است که سبک زندگی سالم تری دارند (انجین، چوهادر،آزترک،۲۰۱۲). در رفتارهای مرتبط با طبقه خودآسیب رسانی غیر مستقیم مانند خطرجویی ممکن است انگیزه آشکار نوجوان اقدام خودکشی نباشد، اما یکی از علل مرگ نوجوانان رفتارهای خطرجویی است. در مطالعهای بر روی ۱۳۳ پرونده از نوجوانانی که در فاصله سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ بر اثر رفتارهای خطرجویانه جان خود را در کشور استرالیا از دست داده بودند سه زیرگروه شناسایی شدند که عبارت بودند از: الف) گروه دارای مشکلات پایدار در حوزه های مختلف زندگی اعم از سلامت روانی، تحصیل و خانواده ب)گروهی که در زمان رفتارخطرجویی، تجربه ناخوشایند مهمی مانند قطع رابطه با دوستان و مرگ یکی از اعضای خانوده را پشت سر میگذاشتند و ج) گروهی که با هدف تجربه کردن یک کار جدید رفتارخطرجویی انجام داده بودند(سانکی،لورنس،۲۰۰۵).
برخی از انواع خطرجویی مانند خطرجویی جنسی با اقدام خودکشی رابطه دارد. سابقه اقدام خودکشی در نوجوانانی که از کاندوم در رابطه جنسی استفاده نمی کنند دوبرابر بیشتر از سایر نوجوانان است (هوک،هدلی،لسکانو،پاگاچ، برون، ۲۰۰۷). این یافتهها پژوهشگران را برانگیخته است تا رفتارهای پرخطر جنسی را به عنوان نشانه ای از یک نوع خودجرحی منفعلانه[۷۱] در نظر بگیرند (هوک،هدلی،لسکانو،پاگاچ، برون، ۲۰۰۷). همچنین برخی از علل خطر جویی نوجوانان مانند حس جویی حتی بیشتر از افسردگی، اقدام خودکشی را در نوجوانان پیش بینی میکند(اورتین، لیک، کلاینمن، گولد، ۲۰۱۲).
به نظر می رسد هر چه فراونی و شدت خود جرحی بیشتر می شود احتمال خودکشی افزایش مییابد. برای مثال در یک مطالعه بر روی سه گروه از نوجوانان بستری در بخش روانپزشکی مشخص شد تفاوتی از حیث احتمال خودکشی بین خودجرحی کنندگان خفیف(۱ یا ۲ بار)و گروه بدون سابقه خودجرحی وجود ندارد ؛ولی تفاوت معناداری بین گروه خودجرحیکنندگان شدید (بیش از ۳ بار) با گروه بدون خودجرحی و همین طور بین گروه با خودجرحی خفیف و شدید از لحاظ خرده مقیاسهای ناامیدی، افکار خودکشی و نمره کلی احتمال خودکشی وجود نداشت (سوئنسن، اسپریتو، دایل،کیتلر،هانت ۲۰۰۸). با این حال یافته های ناهمگونی درباره عوامل مرتبط با اقدام خودکشی در این گروه از نوجوانان وجود دارد. برای مثال اغلب محققان علت بالا بودن نرخ اقدام خودکشی در افراد خودآسیب رسان را بالا بودن سطح تکانشوری می دانند، اما نتایج یک پژوهش طولی گزارش کرده است که برعکس نوجوانان خودجرحی کننده ای که تکانشوری آنها از بقیه کمتر است و از خودجرحی برای تنظیم درونی هیجان های شان استفاده می کنند در معرض خطر بالاتری برای اقدام خودکشی هستند (کلونسکی، ۲۰۰۷).
یافته ها در بزرگسالان نیز از ارتباط بین انجام رفتارهای پرخطر و افزایش احتمال خودکشی حمایت میکند. در یک مطالعه ملی در کشور فرانسه که از مصاحبههای تلفنی استفاده شده بود و گروه نمونه شامل ۲۷ هزار نفر از جمعیت ۱۵ تا ۸۵ سال کشور آمریکا مشخص شد انجام رفتارهای پرخطر جنسی مانند روابط جنسی کنترل نشده، سوء مصرف مواد، شروع زودهنگام رابطه جنسی، سیگار کشیدن و مصرف الکل با بیشتر بودن افکار خودکشی و سابقه اقدام خودکشی رابطه دارند (هاسکی، گینگارد، بک، میشل،۲۰۱۳). شواهد پژوهشی یکی از علل بیشتر بودن نرخ اقدام خودکشی را در افراد مبتلا به اختلال های خوردن، مبادرت به رفتارهای خودآسیب رسانی مانند رژیم گرفتن، استفاده از ملینها، تخلیه زوری مواد غذایی میدانند و این نوع رفتارها عامل متصل کننده اختلال های خوردن به ویژه از نوع پرخوری-تخلیه با رفتار خودکشی است (میوهلکامپ و همکاران،۲۰۱۱).
عدهای از پژوهشگران تلاش کردهاند برای تببین رابطه اقدام خودکشی و خودجرحی از نقش ادراک درد استفاده کنند.نتایج پژوهشی درباره ادارک درد در افراد با خود آسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم نشان داده است که در هر دو گروه تحمل درد و آستانه درد به یک اندازه و بیشتر از گروه کنترل است، براساس این یافته، محققین این پژوهش با استناد به نظریه بین فردی خودکشی جوینر (۲۰۰۵) نتیجه گیری کرده اند که در هر دو گروهی که خود آسیب رسانی انجام می دهند به تدریج جرات تحمل درد بیشتر و جرات مواجهه با مرگ بیشتر می شود و احتمال خودکشی هر دو به یک میزان است (جرمین،هولی، ۲۰۱۳). نتایج این پژوهش ها نشان می دهد هر دو گروه با خود آسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم به نحوی در معرض خطر بالای اقدام خودکشی نسبت به نوجوانان جمعیت عادی هستند اما رابطه خودآسیب رسانی مستقیم با اقدام خودکشی به نظر قوی تر و شدیدتر از گروه غیرمستقیم است.
خودآسیبرسانی و اقدام به خودکشی در نوجوانان ایرانی [۷۲]
تنها در یک پژوهش رفتارهای خودآسیبرسانی در نوجوانان دختر تهران بررسی شده بود. یافتهها نشان داد در نمونه ۳۵۰ نفری دختران دوم و سوم دبیرستان، شیوع یکساله رفتارهای خودآسیبی، شامل بریدن، سوزاندن، کتک زدن خود، کوبیدن سر به دیوار، فرو کردن سوزن در بدن، حکاکی روی بدن و زخم کردن پوست، ۱۷ درصد بود و ۱۱ درصد آنها بیش از یک بار در سال مرتکب این رفتارها شده بودند. در این پژوهش، احساس تنهایی و دلبستگی ناایمن پیشبینیکنندههای رفتارهای خودآسیبرسان بودند (پیوسته گر،۱۳۹۲). در چهار پژوهش، موضوع خودکشی نوجوانان بررسی شده است (همتی، دانش اموز، پناغی،۱۳۸۱، محمدخانی، ۱۳۸۱،محرابی، شیخ، ۱۳۹۲ ،نجفی، احمدی جویباری، مرادی نظر، ایزدی،۱۳۹۱). در نوجوانان ایلامی، شیوع افکار شدید خودکشی ۴/۲۱ درصد و فراوانی سابقه اقدام به خودکشی ۷ درصد گزارش شده است (همتی، دانش آموز،پناغی،۱۳۸۱)، در حالی که شیوع افکار خودکشی در دختران مناطق پرخطر خودکشی در ایران، شامل کرمانشاه، ایلام و همدان، ۷ درصد و شیوع اقدام به خودکشی در این مناطق ۵ درصد برآورد شده است (محمدخانی، ۱۳۸۱). عوامل خطری که در پژوهشهای مرتبط با خودکشی نوجوانان در ایران شناسایی شده است عبارتند از: سابقه اختلالهای روانپزشکی، داشتن سابقه اقدام به خودکشی در بستگان، فقدان افراد محبوب در زندگی، شروع زودهنگام رابطه با جنس مخالف، مشکلات تحصیلی، ترک تحصیل و اختلاف خانوادگی.
جمع بندی
پژوهش در حوزه خودآسیبرسانی در سالهای اخیر به میزان بسیار زیادی افزایش یافته است و اطلاعات زیادی درباره توصیف، علل و ویژگی های اختصاصی این رفتارها در اختیار داریم. کمبود مطالعات کیفی با رویکردهای روان شناختی، عدم یکپارچگی در یافته های پژوهشی مرتبط با عوامل خطر روان شناختی و مرتبط با همسالان پیش بینی کننده خودجرحی، عدم وحدت نظری درباره تعریف خودآسیبرسانی و چندگانگی دیدگاه ها درباره رابطه خود جرحی با اقدام خودکشی و کمبود مطالعات آزمایشگاهی که ویژگی های مغزی و فیزیولوژیک نوجوانان خودآسیب رسان را با نوجوانان عادی مقایسه کند از جمله کاستی های مشاهده شده در ادبیات پژوهشی این حوزه است.
براساس مرور انجام شده دیگر نباید صرفاً خودجرحی را نشانه اختلال شخصیت مرزی دانست بلکه انگیزه های این رفتار بسیار گسترده است و در طیفی گسترده از اختلالات حضور دارد. خودجرحی از نوع بریدن و سوزاندن در بیشتر موارد نوعی شیوه برای تنظیم هیجانی است اما درباره عوامل و فرایندهایی که احتمالاً باعث می شود ارتباط خودجرحی و نقایص تنظیم هیجانی شکل بگیرد اطلاعات ناهمگون است. هر چند خودجرحی پیش بینی کننده اقدام خودکشی است اما پژوهش ها کمتر به مساله احتمال خودکشی در این گروه پرداختهاند و به جای آن بیشتر اقدام کنندگان مختلط خودکشی و خودجرحی را با اقدام کنندگان خودکشی به تنهایی با هم مقایسه کردهاند. همچنین پژوهش درباره مقایسه نوجوانان با خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم و احتمال خودکشی در این دو گروه بسیار محدود بوده است و پژوهشگران ترجیح داده اند هر یک را به صورت مستقل از هم مورد بررسی قرار دهند.
گفتار سوم
روش پژوهش
در این فصل توصیفی کلی از روش پژوهش، مراحل اجرا و شیوهی تجزیه و تحلیل داده ها ارائه شده است. مباحثی که در این فصل مطرح میشود به ترتیب عبارتاند از: طرح کلی پژوهش، جامعه آماری، نمونه پژوهش، روش نمونهگیری، روش اجرای پژوهش، ابزارهای اندازه گیری، روش تجزیه و تحلیل داده ها و ملاحظات اخلاقی پژوهش. از روش مختلط برای پاسخ گویی به سوال های این پژوهش استفاده شد. در بخش کیفی از روش پدیدارشناسی استفاده شد ولی در بخش کمی براساس چهارچوب های نظری و با بهره گرفتن از روش همبستگی مشخص مدلی اکتشافی برای شناسایی عوامل خطر خود آسیب رسانی مستقیم و تفاوت های خود آسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم استفاده شد.
روش پژوهش
در این پژوهش از یک طرح ترکیبی از نوع مدل همبستگی-لانه ای[۷۳] استفاده شد. در این طرح بیشتر از داده های کمی استفاده می شود اما همزمان داده های کیفی برای فهم مکانیسم های همبستگی و پشتیبانی از یافته های کمی گردآوری می شوند. در این طرح یک مجموعه از داده ها نقش حمایتی و ثانویه را براساس داده های اولیه نوع دیگر فراهم می کنند؛ این طرح دربرگیرنده هر دو نوع داده کیفی و کمی است، اما یکی از این داده ها نقش مکمل را در کل طرح ایفا می کند(کروسول،۱۳۹۰). به عبارت دیگر از این طرح زمانی استفاده می شود که اولاً از داده های کمی برای پاسخ دادن به پرسش ها و فرضیه های اصلی در یک طرح همبستگی استفاده شده باشد و ثانیاً از داده های کیفی برای تبیین مکانیسم هایی که ارتباط متغییرهای پیش بینی کننده و پیش بینی شونده را نشان می دهد در درون طرح همبستگی استفاده شده باشد(کروسول،۱۳۹۰). این طرح به صورت نمادین به صورت QAN(qual) نشان داده می شود. نمودار کلی طرح در شکل ۳-۱ نشان داده شده است.
پیشبینی کننده QAN
تفسیر براساس QAN (qual)
پیامد QAN
پیشبینی کننده QAN
فرایند qal
پیش بینی کننده QAN
شکل ۶. طرح همبستگی-لانه گزینی (به نقل از کروسول-۱۳۹۰).
در این روش هر دو نوع اطلاعات کمی و کیفی به صورت همزمان جمع آوری میشود. با این روش میتوان با هر بخش از روش ها سوال متفاوتی را پاسخ داد، یا در پی اطلاعات در سطح تحلیل متفاوتی بود؛ در این روش تلفیق و مقایسه اطلاعات در بخش بحث انجام می شود و گاهی اوقات ممکن است داده ها به صورت جداگانه ارائه شوند و در قالب دو منبع اطلاعاتی متفاوت در کنار هم قرار بگیرند (کروسول،۱۳۹۱). با این روش می توان یک مساله را در سطوح مختلف به صورت همزمان مورد بررسی قرار داد و ضرورتی ندارد حتماً اهداف مطالعه کمی و کیفی به صورت کاملاً با هم یکسان باشد بلکه مطالعه کیفی می تواند جنبه هایی را که با طرح کمی قابل اندازه گیری نیست، پوشش دهد (کروسول،۱۳۹۱). در پژوهش حاضر نیز از دو شیوه کمی و کیفی در کنار هم و به صورت همزمان استفاده شد.
جامعه و نمونه
جامعه پژوهش حاضر در بخش کمی عبارت بود از نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت تهران و نوجوانان با سابقه آزار و بدرفتاری دوره کودکی که در مراکز شبه خانواده و آسیب بهزیستی تهران، شهر ری و کرج به سر میبردند. تاکنون در اکثر پژوهشهای حوزه خود آسیب رسانی و خودجرحی به دلیل ماهیت این رفتار درهر مطالعه از گروه های مختلف استفاده شده است(برای مثال کلونسکی،می،گلن،۲۰۱۳). دلیل دیگر انتخاب نمونه از دو جامعه این بود که کلاً مراجعه نوجوانان با شکایت رفتارهای خودجرحی به مراکز درمانی بسیار کم است و در نتیجه تنها راه برای جمع آوری نمونه کافی بررسی گروه های پرخطر برای این رفتار بود. برای نمونهگیری از روش در دسترس استفاده شد و در مجموع از ۲۴۰ نفر نمونه گیری شد که ۷۱ نفر از نوجوانان بزهکار و ۱۶۹ نفر از گروه نوجوانان ساکن در مراکز بهزیستی بودند. بر این اساس از نوجوانان ۱۲-۱۸ سالی که در این مراکز بودند و توانایی خواندن و نوشتن داشتند و رضایت به شرکت در پژوهش داشتند نمونه گیری شد.
بخش کیفی
جامعه پژوهش بخش کیفی عبارت بود از نوجوانانی که دارای نشانه های خودجرحی بودند و نوجوانان ساکن در کانون اصلاح و تربیت شهر تهران و مراکز شبه خانواده بهزیستی که سابقه رفتارهای خود جرحی داشتند. انتخاب نمونه به روش مبتنی بر هدف انجام شد؛ به دلیل تنوع رفتارخود جرحی در نوجوانان گروه های مختلف از نمونهگیری هدفمند استفاده شد. تعداد اعضای نمونه کیفی ۲۰ نفر بودند که ۵ مشارکت کننده دختر و پسر از موقعیتهای کلینیکی سرپایی و ۱۰پسر از بین نوجوانان بزهکار و ۵ نفر نیز از مراکز بهزیستی و شبه خانواده بودند. نمونه گیری با نخستین مصاحبه شروع می شود و تا رسیدن به اشباع در داده ها ادامه یافت. معیارهای ورود عبارت بود از: سن بین ۱۴-۱۸ سال و سابقه خود جرحی در یک سال گذشته،تمایل به مشارکت در پژوهش. در موقعیت کلینیک انتخاب شرکت کنندگان براساس تشخیص روانپزشک کودک و نوجوان انجام شد و در موقعیت های بزهکار و سرپایی انتخاب نوجوانان برای مصاحبه براساس گزارشهای مددکار اجتماعی و روانشناس مراکز انجام میشد. برای جمعآوری اطلاعات در موقعیت بالینی از میان نوجوانان مراجعهکننده برای درمان در موقعیت سرپایی با سابقه اختلالهای خلقی که به بخش روانپزشکی کودک و نوجوان بیمارستان رسول اکرم و بیمارستان امام حسین ارجاع شده بودند یا نوجوانانی که ملاکهای ورود پژوهش را دارا بودند مصاحبه انجام شد.
ابزارها
۱)پرسشنامه خود آسیب رسانی
این ابزار توسط سانسون و همکاران در سال ۱۹۹۸ ساخته شده و از ۲۲ سوال تشکیل شده است که رفتارهای خود آسیب رسانی مستقیم و غیرمستقیم را مورد بررسی قرار می دهد. این ابزار رفتارهای خود آسیب رسانی مستقیم(یعنی بریدن، سوزاندن، اقدام به خودکشی و….) که توام با آسیب فوری به بافت هستند را به همراه رفتارهای خود آسیب رسانی غیر مستقیم (یعنی سوء مصرف داروهای غیر قانونی، رانندگی پرخطر ، رفتارهای جنسی پر خطرو…) را مورد سنجش قرار می دهد. نمره بالا نشان دهنده شدت و فراوانی بیشتر رفتارهای خود آسیب رسانی است. نمره گذاری به صورت بلی/ خیر است. مطالعات مختلف از روایی و پایایی این ابزار حمایت کرده اند (سانسون و همکاران،۱۹۹۶). در چندین پژوهش تا کنون از این ابزار برای اندازه گیری خودآسیب رسانی مستقیم و غیر مستقیم استفاده شده است و شواهد درباره ویژگی های روانسنجی آن قابل قبول بوده است (گیلبرت و همکاران،۲۰۱۱؛ جرمین و هولی،۲۰۱۲).
۲)مقیاس مشکلات تنظیم هیجانی