۵-۱- بعد غالب نوآوری دانشگاهی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه
فرهنگیان شیراز
نتایج تجزیه و تحلیلها نشان داد که بالاترین میانگین از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز، متعلق به عامل کلیدی ساختار و پایینترین میانگین متعلق به عامل کلیدی قوانین و مقررات میباشد. این یافته بیانگر آن است که عامل کلیدی رایج نوآوری در دانشگاه از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز، ساختار میباشد.
به نظر میرسد که دستیابی به چنین نتیجهای دور از ذهن نباشد و علت احتمالی آن را میتوان به خاطر اهمیت روز افزون و نقش کلیدی عامل ساختار در سازمانهای مختلف دانست.
امروزه سازمانهای موفق، سازمانهایی هستند که مدیران و کارکنان آن براساس راهبرد سازمان همواره در یک رقابت پویا به دنبال خلاقیت و نوآوری باشند و تفکر در نیروهای سازمان به صورت یک عادت و وظیفه سازمانی تلقی گردد. در این صورت با نهادینه شدن خلاقیت و تولید فکر و اندیشه نو؛ سازمان تبدیل به یک سازمان خلاق، نوآور و شکوفا میگردد و حاصل آن همافزایی در نوآوری سازمانی است (علیرضایی و تولایی، ۱۳۸۷). در واقع یک از عوامل مهم در ایجاد شرایط مناسب برای نوآوری در یک سازمان عامل ساختار میباشد. منظور از نوآوری خلاقیت متجلی شده و به مرحله عمل رسیده است، به عبارت دیگر، نوآوری یعنی اندیشه خلاق تحقق یافته؛ نوآوری همانا ارائه محصول، فرایند وخدمات جدید به بازار است؛ نوآوری به کارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید است (محمدی، ۱۳۸۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
خلاقیت به طورعام یعنی توانایی ترکیب اندیشهها به شیوهای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشهها (محمدی، ۱۳۸۴).
یک سازمان که مشوق نوآوری است سازمانی است که دیدگاه های ناشناخته به مسایل یا راه حلهای منحصر برای حل مسایل را ارتقا می دهد. نوآوری فرایند کسب اندیشه ای خلاق و تبدیل آن به محصول و خدمت و یا یک روش عملیاتی مفید است.
سه مجموعه از متغیرها وجود دارند که میتوانند نوآوری را ایجادکنند. آنها به ساختار سازمانی، فرهنگ وتوانایی منابع انسانی مربوط میشوند (محمدی، ۱۳۸۴).
براساس پژوهشهای گسترده، با توجه به متغیرهای ساختاری میتوانیم سه گزاره را بیان کنیم. اول اینکه ساختارهای ارگانیکی اثری مثبت بر نوآوری دارند زیراکه تخصص کاری آنها پایینتراست، قوانین کمتری دارند و عدم تمرکز در آنها بیشتر از ساختارهای مکانیکی است. همچنین انعطاف پذیری، قدرت انطباق و بارور کردن را که پذیرش نوآوریها را آسان تر می کند، بیشتر میکنند. دوم اینکه دسترسی آسان به منابع فراوان عامل کلیدی نوآوری است. فراوانی منابع به مدیران این توانایی را می دهد که بتوانند برای نوآوری هزینه کنند و شکستها را بپذیرند. در نهایت ارتباط بین واحدها با تسریع در کنش متقابل خطوط سازمانی به شکستن سدهای احتمالی در برابر نوآوری مدد می رساند. البته هیچ یک از این سه متغیر نمی تواند وجود داشته باشد مگر اینکه مدیران ارشد به این سه عامل متعهد باشند (محمدی، ۱۳۸۴).
اگر ساختار سازمان ساختاری باز یا تواناساز باشد جوی از اعتماد را برای همکاری و مشارکت جهت نوآوری بین اعضا به وجود می آورد، در واقع نوآوری محصول خود سازمان نیست بلکه افراد سازمان هستند که محیط آن را ایجاد می کند. بنابراین اگر ساختار موجود در سازمان ساختاری باز باشد آزادی و اختیار عمل برای تصمیم گیری به اعضا داده می شود و افراد با وجود چنین ساختاری بهتر میتوانند از ایدههای نو پشتیبانی کنند. در سازمانهایی با ساختار منعطف، فرهنگ تغییر و نوآوری حاکم می شود و افراد بدون اجبار و به دلخواه آن را دنبال می کنند. ساختار باز زمینه تصمیم گیری مشترک بین اعضا را به وجود می آورد و برخلاف ساختار بازدارنده یا بسته که دارای قوانین و مقررات خشک و رویههای دشوار است؛ ساختار تواناساز یا باز دارای قوانین و مقررات و رویههای منعطف است که بستر ایجاد نوآوری را بهتر فراهم میسازد. با توجه به این موضوع لازم به ذکر است که قوانین و مقررات صرفا بازدارنده نوآوری نخواهند بود بلکه وجود قوانین و مقررات برای نوآوری در دانشگاه امری ضروری است اما قوانین و مقررات برای نوآوری باید منعطف و قابل تغییر باشند که زمینه تفویض اختیار بین اعضا و مشارکت بین آنها و همچنین آزادی بیان عقاید و ایدههای جدید را در دانشگاه فراهم سازند و بتواند حمایتکننده ایدههای نو باشند. اما همانگونه که بیان شد عامل کلیدی قوانین و مقررات به عنوان عامل کلیدی غالب از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز شناخته نشده است.
از طرفی میتوان گفت که قوانین و مقررات موجود در دانشگاه و ساختار حاکم بر آن دارای رابطهای دو طرفه تاثیر و تاثر بر هم میباشند به طوری که قوانین و مقررات منعطف می تواند زمینه ساز ایجاد ساختار منعطف و قوانین و مقررات سخت و غیر قابل انعطاف زمینه ساز ایجاد ساختار بسته و بازدارنده باشد و بالعکس.
به عبارتی هر چه پیچیدگی، رسمیت، تمرکز و ساختار سلسله مراتبی کمتر باشد سازمان آمادگی بیشتری برای خلاقیت و نوآوری را دارا میباشد. به طور کلی اکثر محققان مانند کنز تامسون و دفت بر این نکته اتفاق نظر دارند که در مرحله شکل گیری ایده، وجه غالب ساختار باید ارگانیکی طراحی شود و به تدریج در مراحل اجرای نوآوری که از عدم قطعیت کاسته می شود بر بعد ساختار یافتگی باید افزوده شود (ابن رسول و احمدی، ۱۳۸۷).
آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیرا بین میانگینهای عوامل کلیدی ساختار با ذینفعان، ساختار با ارتباطات بیرونی، ساختار با قوانین و مقررات، ذینفعان با قانون و مقررات، ارتباطات بیرونی با قوانین و مقررات تفاوت معنی داری وجود دارد ولی تفاوت بین میانگین عامل کلیدی ذینفعان با عامل کلیدی ارتباطات بیرونی معنیدار نمی باشد.
بنابراین نتایج تحلیلها بیانگر این موضوع است که تمام عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با یکدیگر تفاوت معناداری دارند جز عامل کلیدی افراد ذینفع و ارتباطات بیرونی که تفاوت معناداری بین میانگینهای آنها مشاهده نشد. همانطور که در این پژوهش بیان شد عامل کلیدی ذینفعان شامل (کادر مدیریتی، کادراعضای هیأت علمی، کادر اجرایی دانشگاه، کادر تحقیقات و کادر دانشجویان و محیط بیرونی) میباشد. دانشگاه برای حفظ و بقای خود نیاز دارد که با محیط بیرونی خود تعامل داشته باشد و با پاسخگویی مناسب به نیازهای محیط بیرونی برای ادامه حیات خود منبع دریافت کند. در واقع اگر دانشگاه در جریان ارتباطات و پاسخگویی به محیط بیرونی نتواند وجهه و جلوه مناسبی برای خود ایجاد کند از ادامه فعالیت باز خواهد ماند. پس لازمه بقای دانشگاه ارتباط با محیط بیرونی میباشد. دلیل این یافته که بین میانگینهای عامل کلیدی ذینفعان و ارتباطات بیرونی تفاوت معناداری وجود نداشته است می تواند این موضوع باشد که این دو عامل کلیدی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. دانشگاه متشکل از ذینفعان درونی و بیرونی است؛ ذینفعان درونی شامل (دانشجویان و….) و ذینفعان بیرونی همان محیط بیرونی دانشگاه است که از منافع دانشگاه استفاده می کند و دانشگاه باید برای ادامه حیات خود پاسخگوی نیاز آنها باشد. دانشگاه نیز برای حرکت به سمت نوآوری و به عبارتی برای ایجاد نوآوری دانشگاهی نیاز است تا هم به نیازها و ایدههای ذینفعان درونی و هم به نیازها و ایدههای ذینفعان بیرونی توجه کند و جهت گام برداشتن در مسیر موفقیت، ارتباطات گستردهای با آنها بر قرار کند.
در انتها لازم به ذکر است که براساس جست و جوی انجام شده در پژوهشهای داخلی میتوان به پژوهش کوچکی (۱۳۹۱) اشاره کرد که در زمینه تعیین عامل غالب نوآوری دانشگاهی نتیجهای ناهمراستا با نتیجه پژوهش حاضر داشته است و همراستا با این نتیجه در پژوهشهای خارجی موردی یافت نشد. این یافته نشان میدهد که عامل غالب عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز، عامل ساختار، و در یافته کوچکی (۱۳۹۱) عامل غالب نوآوری دانشگاهی، عامل قوانین و مقررات میباشد. شاید بتوان دلیل احتمالی تفاوت این دو یافته را آن دانست که در دانشگاه شیراز برای ایجاد جو خلاق و نوآورانه باید قوانین و مقررات منعطف باشد و اجازه بیان ایده ها و آزادی عمل بیشتر به اعضای هیأت علمی دانشگاه داده شود. ولی در دانشگاه فرهنگیان شیراز برای ایجاد نوآوری وجود ساختار تواناساز تاثیر بیشتری خواهد داشت؛ هر چند به طور کلی میتوان اظهار کرد که دو عامل ساختار و قوانین و مقررات رابطه نزدیکی به یکدیگر دارند به این معنا که ساختار تواناساز، قوانین و مقررات منعطف و ساختار بازدارنده، قوانین و مقررات سخت و دست و پاگیر را به دنبال خواهد داشت. بنابراین شاید بتوان دلیل به دست آمدن این دو یافته متفاوت را تفاوت جامعه آماری دو پژوهش و دیدگاه های مختلف پاسخ دهندگان، دانست.
۵-۲- میزان ابعاد دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز
یافته ها نشان داد که میزان ابعاد دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز شامل دانش فناورانه، دانش محتوایی، دانش تربیتی، دانش محتوایی تربیتی، دانش محتوایی فناورانه، دانش تربیتی فناورانه و دانش محتوایی تربیتی فناورانه از سطح قابل قبول و سطح مطلوب پایینتر میباشد. که این یافته به این معنا است که از نظر اعضا هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان، ابعاد دانش در دانشگاه فرهنگیان شیراز برای رسیدن به سطح قابل قبول و سطح مطلوب نیازمند بررسی منابع موجود و از بین بردن موانع موجود در این مسیر میباشد.
در توضیح این یافته میتوان گفت که بر سر راه رسیدن هر یک از ابعاد دانش به سطح قابل قبول و سطح مطلوب در دانشگاه فرهنگیان شیراز موانعی وجود دارد.
ابیت[۲۵۴] (۲۰۱۱) ابعاد دانش را به صورت زیر تعریف می کند:
دانش فناورانه به معنی تغییرات مداوم و تکامل دانش پایه است که شامل دانش فناورانه برای پردازش اطلاعات، ارتباطات، حل مساله، تمرکز بر برنامه های کاربردی مولد فناورانه در دو مقوله کار و زندگی روزانه میباشد.
دانش محتوایی به معنی دانش موضوع اصلی برای تدریس میباشد مثل دانش ریاضیات و…
دانش تربیتی به معنی دانش ماهیت تدریس و یادگیری میباشد و شامل دانش روشهای تدریس، مدیریت کلاس درس، برنامه ریزی آموزشی، ارزیابی یادگیری فراگیران و … میباشد.
دانش محتوایی تربیتی شامل دانش روشهای آموزشی، شیوه های تدریس و فرایندهای برنامه ریزی است که برای تدریس یک موضوع اصلی قابل اجرا و مناسب میباشد.
دانش محتوایی فناورانه به معنی دانش ارتباط بین موضوع اصلی و فناوری است که شامل دانش فناورانهای است که برای توضیح یک زمینه محتوایی به کار میرود و بر آن موثر است.
دانش تربیتی فناورانه شامل دانش تاثیر تکنولوژی بر تدریس و یادگیری و همچنین کاراییها و محدودیتهای فناوری با توجه به طرحها و استراتژی های تربیتی میباشد.
دانش محتوایی تربیتی فناورانه شامل تعامل پیچیده میان حوزه های اصلی دانش یعنی دانش محتوایی، تربیتی و فناورانه میباشد.
امروزه دانش به عنوان یک سرمایه و دارایی غیر ملموس جایگاه مهمی در سازمانهای مختلف پیدا کرده است (اخوان و همکاران، ۱۳۸۹). بنابراین به منظور رشد دانش مدرسان؛ لازم است که در دانشگاهها زمینهسازی مناسب صورت گیرد. به طور احتمالی به نظر میرسد که یکی از اقداماتی که در این زمینه میتوان برای توسعه دانش مدرسان در مراکز آموزشی انجام داد این است که به عوامل انگیزشی آنها در دانشگاه توجه شود. در واقع باید توجه داشت که چه عاملی برای توسعه و کسب دانش بیشتر می تواند برای آنها ایجاد انگیزه کند. اقدام بعد این است که باید توجه کرد که آیا ساختار حاکم بر دانشگاه و قوانین و مقررات موجود در آن زمینه ساز ایجاد شرایط مناسب برای رشد و توسعه دانش مدرسان میباشد یا خیر؟ به نظر میرسد که وجود ساختار بسته و قوانین و مقررات سخت مانع رشد دانش مدرسان و کسب دانش توسط آنان شود. یکی دیگر از عواملی که در زمینه دانش مدرسان باید به آن توجه کرد این است که فرهنگ حاکم بر دانشگاه، فرهنگی باشد که مشوق مدرسان در کسب و توسعه دانش باشد. به طور کلی فرهنگ حمایتی دانش، فرهنگی است که به طور فزاینده بر دانش ارزش می گذارد و خلق، اشتراکگذاری و به کارگیری آن را تشویق می کند (الوندی و همکاران، ۱۳۸۹). باید توجه کرد که اساتید از امکانات و منابع کافی برای توسعه دانش خود برخوردار باشند همچنین باید به محدودیتها در این زمینه توجه کرد. اساتید برای گسترش و کسب دانش و همچنین مولد بودن در زمینه دانش نیاز دارند که با منابع گوناگون دانش در داخل و خارج از دانشگاه تعامل داشته باشند و به طور مداوم قادر باشند دانش خود را متناسب با تغییرات تغییر دهند پس جو حاکم بر دانشگاه باید اجازه چنین اقداماتی را به مدرسان بدهد. لازم به ذکر است که در ارتباط و تعامل مدرسان با محیط داخل و خارج سازمان؛ فناوری نقش تسهیل کنندگی را ایفا می کند. یکی از عوامل دیگری که باید در زمینه توسعه دانش مدرسان به آن توجه شود برگزاری دوره های آموزشی قبل، ضمن و بعد از خدمت است که علاوه بر توسعه دانش، نواقص دانش مدرسان را در زمینههای مختلف رفع می کند.
دانش محتوایی مدرسان باید به گونه ای باشد که آنها علاوه بر فهم موضوع تخصصی و دانش در مورد آن بتوانند این نوع درک و فهم و دانش را به زمینه های تخصصی دیگر مربوط سازند. در واقع مدرسان برای گسترش دانش محتوایی خود نیاز دارند که از روش تعمیم پذیری استفاده کنند. این تعمیم پذیری علاوه بر رشد دانش محتوایی مدرسان به آنها کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف دانش خود را بهتر درک کنند. همچنین جهت توسعه دانش محتوایی نیاز است که با مدرسان همکاریهای لازم جهت انجام پژوهش در زمینه رشته تخصصی ارائه گردد تا آنانها بدین وسیله به اشتراکگذاری و بسط دانش خود بپردازند. بهتر است که برای پرورش دانش محتوایی و رساندن آن به سطح قابل قبول و سطح مطلوب به توسعه و پروراندن گروه های هم کارکرد (حسنزاده، ۱۳۸۵) در محیطهای آموزشی پرداخت. حسنزاده (۱۳۸۵) معتقد است که این گروه ها کانونهای دانش یک سازمان هستند که گروهی از افراد با مسئولیتهای کاری مشابه بدون آنکه به صورت رسمی بخشی از یک کارگروه باشند به خلق، تسهیم و به کارگیری دانش میپردازند آنها میتوانند ابزار اصلی به اشتراک گذاری دانش نهان باشند. همچنین میتوانند در امور تخصصی و عمومی تاثیرگذار باشند. برای بهره برداری و استحکام اینگروه ها، سازمانها باید منابع و فرصت مشارکت افراد را در این گروه ها فراهم آورند.
در زمینه دانش تربیتی مدرسان باید توجه کنند که مخاطبان آنها در چه سطحی قرار دارند و متناسب با سطح دانش مخاطبان روش تدریس مناسب را اتخاذ کنند. در واقع توجه به تفاوتهای فردی فراگیران در جریان انتقال دانش به آنها ضروری به نظر میرسد. لازم به ذکر است که در این زمینه باید به معلمان آزادی و اختیار عمل بیشتری داده شود.
در زمینه توسعه دانش فناورانه مدرسان در اولین گام نیاز است تا با برگزاری دوره های مختلف آموزشی طرق استفاده صحیح از ابزارهای آموزشی متناسب را به مدرسان آموزش داد و با توجه به تغییرات مداومی که در زمینه فناوریهای مختلف آموزشی صورت میگیرد باید توجه داشت که در مراکز آموزشی، ابزارهای فناورانه مورد استفاده، متناسب با تغییرات بهروز شده و تغییر یابند. لازم است بیان کرد که اگر فناوری و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی به صورت صحیحی استفاده شوند، پشتیبانی کننده دانش و تقویت کننده آن خواهند بود.
مدرسان باید توجه داشته باشند که توسعه هر یک از ابعاد دانش به تنهایی کافی نیست و برای ارائه یک تدریس موثر، به تلفیقی از ابعاد دانش نیاز دارند. مثلا مدرسان باید توجه داشته باشند که با توسعه دانش محتوایی (دانش در مورد موضوع تخصصی) به تنهایی، یا توسعه دانش تربیتی (دانش در مورد شیوه ها و روشها) به تنهایی، و توسعه دانش فناورانه (دانش استفاده از فناوری) به تنهایی، نمی توانند یک تدریس موثر را ارائه دهند بلکه باید به تلفیق همه ابعاد دانش با هم در جریان یک تدریس توجه شود. در انتها لازم به ذکر است که براساس جست و جوی انجام شده در پژوهشهای داخلی و خارجی، پژوهشی در این زمینه یافت نشد.
۵-۳- نوع غالب اهداف تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان
شیراز
بالاترین میانگین اهداف تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز مربوط به هدف دانش و مهارت های یک رشته به صورت موضوعی و پایینترین میانگین اهداف تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز مربوط به هدف مهارت های سطح برتر تفکر میباشد.
از آنجایی که دانشگاه فرهنگیان مسئولیت خطیر تربیت معلمانی را بر عهده دارد که پس از اتمام دوران تحصیل، عهدهدار آموزش و تربیت دانش آموزان از اقشار مختلف جامعه هستند، توجه به مقوله تدریس و یادگیری در این دانشگاه، موضوع بسیار با اهمیتی میباشد. شاید دلیل احتمالی این نتیجه که هدف دانش و مهارت های یک رشته به صورت موضوعی به عنوان هدف اصلی اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز قرار گرفته است این است که اساتید در این دانشگاه به اهمیت این هدف آگاه هستند و به این نکته توجه دارند که برای تربیت معلمان به جای توجه و تمرکز صرف بر آموزشهای کلی لازم است که به آموزشهای تخصصی اهمیت بیشتری داد. چون محور تدریس در این دانشگاه که همان دانشجو معلمان هستند باید در زمینهای که قرار است در آینده در آن انجام وظیفه کنند اطلاعات بیشتری داشته باشند.
به نظر روبین چهار عامل عمده در یک تدریس خوب مطرح است (صالحی، ۱۳۸۰):
۱-احساس معلمان در مورد اهداف
۲-ادراک معلمان در مورد دانشجو
۳-دانش معلم در زمینه موضوع
۴-بکارگیری روشها توسط معلم
در دانشگاه فرهنگیان، اساتید سعی دارند که بر یادگیری تکنیکها، روشهای مورد نیاز، تئوریها و درک جنبه های مختلف یک رشته تمرکز کنند و در نهایت دانشجویان را برای ارائه آموزش آماده سازند (آنجلو و کراس، ۱۹۹۳). در واقع اساتید سعی دارند تا دانشجویان را درحیطه رشته تخصصی خود به درک کامل برسانند تا بتوانند به راحتی با توجه به مفاهیم تخصصی فراگرفته شده در آینده به آموزش و تربیت دانش آموزان خود بپردازند. ولی باید توجه داشت که با توجه به این که این هدف (مهارت و دانش موضوعی) در درجه اول اهمیت از دیدگاه اساتید دانشگاه فرهنگیان قرار دارد؛ اهداف دیگر تدریس نیز در مرتبههای بعد دارای اهمیت هستند، هدف مهارت های سطح برتر تفکر نیز از دیدگاه آنان در درجه آخر اهمیت، قرار دارد. شاید دلیل انتخاب این هدف به عنوان اولویت آخر اساتید، این باشد که مهارت سطح بالاتر تفکر هدفی است که خیلی وسیعتر از اهداف دیگر است و برای تحقق این هدف ابتدا نیاز است اهداف دیگر محقق شوند چون این هدف بر مهارت های تحلیل، ترکیب و تفکر توجه دارد پس نیازمند آن است که ابتدا دانشجویان با مفاهیم رشته خود به درستی آشنا باشند تا بتوانند آنها را تحلیل کنند و در مورد آن به انتقاد بپردازند. در صورتی که اطلاعات دانشجو معلمان در زمینه رشته تخصصی به حد مطلوب رسیده باشد و جوانب مختلف رشته خود را درک کنند، در آینده قادر خواهند بود که در آن زمینه ایده پردازی کنند. در واقع فهم جوانب مختلف رشته تخصصی دانشجویان را توانمند میسازد و آنها را برای مقابله با دنیای متغیر آماده میسازد. در دنیای مدرن امروز دیگر حافظه به تنهایی پاسخگوی مناسبی برای کسب موفقیت و به دست آوردن موقعیت اجتماعی مطلوب نیست بلکه موفقیت در گرو فهم دقیق مسائل، حلاجی کردن آنها، جدا کردن سره از ناسره و رسیدن به تفکرات نو با نگاه منتقدانه به تفکرات قبلی است (نوذری، ۱۳۹۲).
اساتید توجه دارند که با انتخاب صحیح استراتژی های مناسب تدریس، تکنیکهای مناسب تدریس و مجموعه اطلاعاتی که جهت توسعه دانش موضوعی دانشجو معلمان به آنها ارائه می کنند زمینه پروش فکری هر چه بیشتر آنها فراهم خواهد کرد.
از مباحثی که در دانشگاه فرهنگیان تاکید اعضای هیأت علمی این دانشگاه را بر مبحث دانش موضوعی در دانشجو معلمان آشکار میسازد میتوان به توجه خاص اساتید به مقوله کارورزیها، تحقیق و پژوهشهای دانشجویان در زمینه رشته تخصصیشان اشاره نمود. در واقع فعالیتهای دانشگاهی باید به گونه ای سازمان یابند که ارتباط نزدیکی بین تدریس و تحقیق برقرار شود (معروفی و همکاران، ۱۳۸۶). پس میتوان گفت که اهداف تدریس از جمله هدف مهارت های یک رشته به صورت موضوعی و هدف مهارت های سطح برتر تفکر لازم و ملزوم یکدیگر هستند و تا اهداف اولیه (هدف مهارت های یک رشته به صورت موضوعی، مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی و …) محقق نشوند احتمال تحقق هدف ثانویه (مهارت های سطح برتر تفکر) از دیدگاه اساتید دانشگاه فرهنگیان بسیار کم خواهد بود.
آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که تفاوت بین میانگینهای اهداف مهارت اساسی موفقیت تحصیلی با مهارت های سطح برتر تفکر، دانش و مهارت های یک رشته به صورت موضوعی با مهارت های سطح برتر تفکر، ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد با مهارت های سطح برتر تفکر، آمادگی شغلی با مهارت سطح برتر تفکر، رشد فردی با مهارت سطح برتر تفکر، دانش و مهارت های یک رشته به صورت موضوعی با مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی، ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد با مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی، آمادگی شغلی با مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی، رشد فردی با دانش و مهارت یک رشته به صورت موضوعی، رشد فردی با ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد و رشد فردی با آمادگی شغلی معنی دار میباشد ولی تفاوت بین میانگینهای اهداف ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد با دانش و مهارت یک رشته به صورت موضوعی، آمادگی شغلی با دانش و مهارت یک رشته به صورت موضوعی، آمادگی شغلی با ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد و رشد فردی با مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی معنیدار نمی باشد. در مورد این نتیجه میتوان بیان کرد که دلیل معنادار شدن یا غیر معنادار شدن تفاوت بین میانگینهای اهداف منافات اهداف با هم یا عدم اهمیت برخی اهداف نیست بلکه همانطور که قبلا بیان شد این اهداف در جهت هم و در یک مسیر قرار دارند و معنادار و عدم معنادار شدن تفاوت آنها هم می تواند به دلیل تقدم اولویت تحقق برخی اهداف بر دیگری باشد.
در انتها لازم به ذکر است که براساس جست و جوی انجام شده در پژوهشهای داخلی میتوان به پژوهش نوذری (۱۳۹۲)؛ رجائیزاده (۱۳۹۲)، آنجلو و کراس (۱۹۹۳) و لیبرت و بایر (۱۹۷۵) اشاره کرد که نتیجهای ناهمراستا با نتیجه تحقیق حاضر داشته است و همراستا با این نتیجه در پژوهشهای خارجی و داخلی موردی یافت نشد. شاید بتوان دلیل این ناهمراستایی را این دانست که اهداف تدریس انتخابی توسط اعضای هیأت علمی، برای دانشجویان رشته های مختلف بوده است. بنابراین براساس این دیدگاه میتوان اظهار نمود که در دانشگاه فرهنگیان شیراز با توجه به اهمیت تدریس موثر برای دانشجو معلمان که پرورشدهندگان اصلی نسلهای آینده هستند، و نیاز است که به طور کلی در زمینه تخصصی مربوط به رشته خود تبحر لازم را کسب نمایند؛ نیاز است که رشد دانش تخصصی آنها مورد توجه بیشتر قرار گیرد. در نتیجه اعضای هیأت علمی در این دانشگاه قبل از هر چیز، رشد دانش تخصصی و موضوعی در دانشجویان را در اولویت قرار دادهاند.
۵-۴- بررسی رابطه بین عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی، دانش و اهداف
تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز
تحلیلها نشان داد که به ظور کلی بین عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی، دانش و اهداف تدریس اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان شیراز به جز رابطه بین بعد ساختار از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با ابعاد دانش محتوایی تربیتی، دانش محتوایی فناورانه و دانش محتوایی تربیتی فناورانه؛ رابطه بعد ساختار از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با اهداف تدریس مهارت های سطح برتر تفکر، مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی، مهارت های یک رشته به صورت موضوعی، ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد و رشد فردی؛ رابطه بین بعد ذینفعان از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با ابعاد دانش محتوایی تربیتی، دانش محتوایی فناورانه، دانش تربیتی فناورانه و دانش محتوایی تربیتی فناورانه؛ رابطه بین بعد ذینفعان از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با اهداف تدریس مهارت های سطح برتر تفکر، مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی، مهارت های یک رشته به صورت موضوعی، ارزشهای تحصیلی و هنرهای آزاد، آمادگی شغلی و رشد فردی؛ رابطه بین بعد ارتباطات بیرونی از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با ابعاد دانش محتوایی تربیتی فناورانه؛ رابطه بین بعد ارتباطات بیرونی از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با اهداف تدریس مهارت های سطح برتر تفکر، مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی و رشد فردی؛ رابطه بین بعد قوانین و مقررات از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با بعد دانش محتوایی تربیتی فناورانه و رابطه بین بعد قوانین و مقررات از عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با اهداف تدریس مهارت های سطح برتر تفکر، مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی؛ رابطه بین بعد دانش فناورانه از ابعاد دانش با اهداف تدریس مهارت های سطح برتر تفکر، مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی، آمادگی شغلی و رشد فردی؛ رابطه بین بعد دانش محتوایی تربیتی از ابعاد دانش با اهداف تدریس آمادگی شغلی و رشد فردی؛ رابطه بین بعد دانش محتوایی فناورانه از ابعاد دانش با هدف تدریس مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی؛ رابطه بین بعد دانش تربیتی فناورانه از ابعاد دانش با هدف تدریس مهارت های اساسی موفقیت تحصیلی؛ رابطه معناداری وجود دارد.
شاید بتوان دلیل احتمالی این تحلیل را این دانست که از دیدگاه اعضای هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان برای ایجاد یک دانشگاه نوآور نیاز است تا همه عوامل کلیدی نوآوری دانشگاهی با هم وجود داشته باشند. در واقع با تحقق همه شرایط نوآوری است که در دانشگاه فضایی ایجاد خواهد شد که اجازه بیان ایده ها را به ذینفعان اصلی دانشگاه یعنی اساتید و دانشجویان میدهد. و همچنین با ایجاد جو نوآورانه در دانشگاه است که اساتید و دانشجویان و دیگر ذینفعان در دانشگاه میتوانند با ذینفعان بیرونی و محیط بیرونی دانشگاه تعامل و ارتباط برقرار کنند. ولی در صورتی این شرایط محقق خواهد شد که قوانین و مقررات و ساختار دانشگاه نیز بستر مناسبی را ایجاد کند. در واقع یعنی ساختار دانشگاه ساختاری منعطف باشد و قوانین و مقررات حاکم بر آن سختگیرانه نباشد. دانشگاهی نوآور خواهد بود که عوامل اجرایی آن ریسکپذیر بوده واین عوامل، توانایی انتخاب راهبرد مناسب برای رسیدن به هدف در دانشگاه را داشته باشند. هدفی که مطابق با خواسته ذینفعان باشد.
در زمینه تحلیل این نتیجه لازم است بیان شود که امروزه دانش به یکی از نیروهای تحریککننده اساسی برای موفقیت کسب و کارها تبدیل شده است، سازمانها دانشمحورتر شده اند، و به جای نیروهای یدی؛ برای ذهنها هزینه می کنند؛ بنابراین نیاز به ارتقا دانش در حال افزایش است (وانگ[۲۵۵]، ۲۰۰۵). در کسب و تولید دانش مشوقها و عوامل انگیزشی مناسب مهمترین عامل موفقیت به شمار می آید. واضح است که در سازمانها بدون در نظر گرفتن مشوقهای لازم، افراد رغبتی به ارائه دانش خود نخواهند داشت. لذا لازم است که در دانشگاهها سیاستهای تشویقی وجود داشته باشد (اخوان و همکاران، ۱۳۸۹). در واقع ویژگیهای ساختار سازمانی از جمله عوامل موثر بر خلق دانش در سازمانها به شمار می آید (ناصحیفر؛ حبیبی بدرآبادی و حبیبی بدرآبادی). طبق نظر سانتارو و گپالاکریشان[۲۵۶]، وجود ساختارهای غیر رسمی در سازمانهای آموزشی و وجود ساختارهای انعطاف پذیر، بستر خلق و گسترش دانش را فراهم می کند. لازم به ذکر است که اگرچه ساختارهای سنتی سلسله مراتبی امکان انتقال دانش از طریق زنجیره فرماندهی را فراهم میآورند لیکن مانع از انتقال دانش در سطح افقی سازمان و در بین واحدهای وظیفه ای میگردند. چنین ساختاری موجب افزایش رقابت و تعارض میان واحدهای مختلف شده و ممکن است به کند شدن روند به کارگیری تکنولوژیهای ارتباطی (تکنولوژیهای لازم جهت گسترش دانش در سازمان) گردد(ناصحی فر و همکاران، ۱۳۸۹). کلاور و همکاران و کارالری و همکاران[۲۵۷] نیز بیان می کنند؛ از همین روست که از دیدگاه صاحبنظران ایجاد یک ساختار سازمانی مناسب و انعطافپذیر با سطوح سلسله مراتبی اندک و ارتباطات، از ضروریات موفقیت مدیریت دانش در سازمانها به شمار می آید (ناصحی فر و همکاران، ۱۳۸۹). سازمانها باید ساختارهایی را بپذیرند که به آنها اجازه دهد تا حد امکان دانش بیشتری را خلق و انتقال دهند. ساختار سازمانی بر جریان اطلاعات و همچنین بر محیط و ماهیت تعاملات انسانی تاثیر می گذارد و منجر به ایجاد مزیت رقابتی در اقتصاد دانایی میگردد (رحمان سرشت؛ رادمرد و گلوانی، ۱۳۹۰).