«مشتریگرایی مجموعه ای از اعتقادات درون سازمانی است که اولویت اول را توجه به منافع مشتریان جهت دستیابی به سود بلندمدت میداند تا نفع سایر ذی نفعان چون مالکان، مدیران وکارکنان» (دیشپند و همکاران[۴۳]، ۱۹۹۳، ۲۷).
«دیشپند» و همکارانش بازارگرایی را همان مشتریگرایی میدانند و معتقدند که رقابتگرایی می تواند متضاد مشتریگرایی باشد و باید به جای استفاده از لفظ بازارگرایی از لفظ مشتریگرایی استفاده نمود زیرا در مفهوم بازارگرایی تمرکز بر رقباست نه مشتریان .آنها موافق هماهنگیبینبخشی هستند زیرا آنرا مربوط به مشتریگرایی میدانند. «دیشپند» و همکارانش مشتریگرایی را قسمتی از فرهنگ سازمانی میدانند که می تواند مشتریگرایی را بهعنوان یک ارزش تقویت کند. نظر دیشپند و همکارانش مشابه نظر« نارور و اسلاتر» است که بازارگرایی را بهعنوان فرهنگی میداند که :
۱- بالاترین ارزش را برای معیار سودآوری و حفظ ارزش برتر برای مشتریان در مقابل سایر ذینفعان میداند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲- هنجار رفتاری کارکنان و مدیران(اعضای سازمان) براساس توسعۀ سازمانی و پاسخگویی به اطلاعات بازار فراهم می شود.
۲-۲-۶-۶)دیدگاه بازارگرایی ترکیبی « لافرتی و هالت[۴۴]»
دیدگاه بازارگرایی ترکیبی حاصل از ادغام پنج دیدگاه قبل از دو رویکرد کلی فرهنگی و مدیریتی تشکیل شده است . رویکرد حاکم بر شش دیدگاه می تواند فرهنگی یا مدیریتی باشد. دیدگاه دیشپند همکارانش و دیدگاه « نارور و اسلاتر» از بازارگرایی دارای یک تمرکز یا رویکرد فرهنگی است اما سه دیدگاه دیگر از یک رویکرد مدیریتی تبعیت می کند. اما در مجموع تفاوتهای اساسی پنج دیدگاه و شباهتهای متعدد آن منعکس کنند یک توافق عمومی پیرامون مبانی بازارگرایی است. از پنج دیدگاه اول میتوان چهار حوزه عمومی به شرح زیر استخراج کرد:
۱)تمرکز و تأکید بر مشتری یا مشتریگرایی
۲)اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان
۳) هماهنگی بینبخشی
۴) تعهد اعضای سازمان در پاسخگویی به نیازهای مشتریان
شکل(۲-۳) مفهومی دیدگاه های بازارگرایی و سنتز آنرا نشان میدهد:
رویکرد فرهنگی رویکرد مدیریتی
Rueker Kohli & Narver & Deshpande
(۱۹۸۸) Jaworski Slater Et.al
(۱۹۹۰) (۱۹۹۰) (۱۹۹۳)
ایجاد بانک اطلاعات مشتری
ارجحیت اطلاعات برای هر بخش
توزیع هوشمندی
تصمیم گیری تاکتیک و استراتژی بین بخشی
طراحی استراتژی مربوط به مشتری
پاسخگویی
اجرای تصمیمات
اجرای استراتژی فوق
ایجاد هوشمندی
مشتریگرایی
رقابتگرایی
هماهنگی بین بخشی
رقابتگرایی
تعهد سازمان به پاسخگوی نیازهای مشتری
هماهنگی بین بخشی
اهمیت اطلاعات مربوط به مشتری
تمرکز بر مشتری
شکل۲-۳) دیدگاه¬های بازارگرایی و سنتز آن
۲-۲-۶-۶-۱)تمرکز و تأکید بر مشتری
قلب تمام مدلهای بازارگرایی تأکید بر مشتریان سازمان است. از آنجاییکه بازارگرایی برای عملیاتیساختن و کاربردی کردن مفهوم بازاریابی بکار میرود و مفهوم بازاریابی حس مشترک تمام اعضای سازمان به ارضای نیازها و خواسته های مشتریان است. پس بدون توجه به دیدگاه های موجود، هر شرکتی نیازمند این است که نسبت به مشتریان شناخت داشته باشد(شاپیرو، ۱۹۹۸) و نیازهای حال و آیندهی آنان را ارضاء کند (روکرت، ۱۹۹۲)و اولویت اول خود را توجه به منافع مشتریان سازد (دیشپند و همکاران، ۱۹۹۳)و ایجاد ارزش برای آنان نماید (نارور و اسلاتر، ۱۹۹۰).
۲-۲-۶-۶-۲)اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان
دومین عنصر تعریف شده در بازارگرایی، اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان، در سازمان است .در این زمینه «شاپیرو» تأکید دارد که سازمان های بازارگرا اقدام به جمعآوری اطلاعات مربوط به رفتار مشتریان (خریداران) می کنند. «کوهلی و جاورسکی» بر هوشمندی بازار تأکید میورزد یعنی اینکه تمام اعضای سازمان نسبت به بازار هوشیار بوده و اطلاعات مربوط به مشتری را جمعآوری می کنند. «نارور و اسلاتر» اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان را تحت عنوان ارزش آفرینی برای مشتری مطرح می کند. «روکرت» اهمیت اطلاعات مربوط به مشتریان را میزان دستیابی و استفاده از اطلاعات حاصل از مشتریان برحسب میزان بازارگرایی شرکت میداند. بالاخره «دیشپند» و همکارانش این مفهوم را تحت عنوان تمرکز بر اطلاعات حاصل از نیازهای مشتریان مطرح می کند و اینگونه اطلاعات را برای سازمان بسیار با اهمیت می داند. البته بهگونهای که بتواند برای سازمان ایجاد ارزش نماید و سازمان را وادارد که بر مشتریان تمرکز نمایند. سه مورد از پنج دیدگاه ذکرشده تأکید دارد که سازمان نیازمند دستیابی و بکارگیری اطلاعات حاصل از رقباست. در تمام دیدگاه ها بجز دیدگاه «دیشپند» و «روکرت» بر این است که سازمانها نیازمند شناخت نقاط قوت و ضعف رقباهستند. «کوهلی» و «جاورسکی» هوشمندی بازار را ناشی از بررسی اعمال رقبا به منظور تأثیرگذاری برمشتریان میدانند. «نارور» و «اسلاتر» اهمیت اطلاعات مربوط به مشتری را برابر با رقابتگرایی میداند و تأکید دارد که اطلاعات جمع آوری شده هم باید از مشتریان باشد و هم از رقبا و برای عملیاتی ساختن مشتریگرایی دست یابی به اطلاعات حاصل از رقبا و مشتریان را امری ضروری تلقی می کند بالاخره «شاپیرو» معتقد است که شرکتهای بازارگرا همواره به ارزیابی رقبا و اطلاعات حاصل از آنها میپردازند.
۲-۲-۶-۶-۳)هماهنگی بین بخشی
سومین جزء هماهنگی بین بخشی و یا توزیع اطلاعات در بین اعضای سازمان است . در اجرای این جزء همکاریگرایی بسیار حائز اهمیت است(شاپیرو، ۱۹۹۸). در شرکتهای بازارگرایی همکاریگرایی و مشارکت نقش مهمی دارد. تمام تصمیم گیریهای استراتژیکی و تاکتیکی براساس همکار و مشارکت بخشها با یکدیگر انجام می شود. هماهنگی بین بخشی به عنوان توزیع هوشمندی بین بخشهاست و گام ضروری برای انجام عملیات بین بخشی است(کوهلی و جاورسکی، ۱۹۹۰). هماهنگی بین بخشی عنصر کلیدی اجرای بازارگرایی است و اهمیتی برابر با بازارگرایی و رقابت گرایی دارد(نارور و اسلاتر، ۱۹۹۰). هماهنگی بین بخشی جهت ارائه ارزش به مشتریان ضروری است (روکرت، ۱۹۹۲)وهماهنگی بین بخشی از طریق مشتریگرایی بدست می آید(دیشپند و همکاران، ۱۹۹۳).
۲-۲-۶-۶-۴)تعهد اعضای سازمان در پاسخگویی به نیازهای مشتریان
چهارمین جزء، عملیاتی ساختن مفاهیم در عرصه عمل است یعنی بتوان به یک تعهد مشترک دست یافت، تا آنچه را که نوشته یا گفته عملی سازند(شاپیرو، ۱۹۹۸). و شرکت مسئول پاسخگویی به هوشمندی بازار است(کوهلی و جاورسکی، ۱۹۹۰) و لازم است تمام نیروهای درون سازمان با بکارگیری منابع سازمانی برای مشتری ارزشآفرینی نمایند(نارور و اسلاتر، ۱۹۹۰) و یا بوسیله اجرای استراتژی های بنگاه، پاسخگویی نیازها و خواسته های مشتریان باشند (روکرت، ۱۹۹۲). مسلماً اجرای مشتریگرایی جزء حساس تعریف بازارگرایی است.
۲-۲-۷)تکنولوژیگرایی
تکنولوژیگرایی نشان دهنده توانایی شرکت در شناخت و انطباق با تکنولوژیهای در حال ظهور است(گانتیگون و ایگزورب، ۱۹۹۷؛ ژو، یایم و تسه، ۲۰۰۵). شرکتهای تکنولوژیگرا تمایل به سرمایه گذاری بیشتر در تحقیق و توسعه و پرورش تعهد به استفاده از تکنولوژی جدید در درون سازمان دارند(گانتیگون و ایگزورب، ۱۹۹۷). هم بازار و هم تکنولوژی از ایده های جدید استقبال و تشویق می کنند. تفاوت اصلی، با این حالت، این است که چگونه و در کجا ایدههای جدید سرچشمه میگیرند. در حالی که بازارگرایی تمایل به نشان دادن یک فلسفه کشش به سوی مشتری است، تکنولوژیگرایی می تواند به عنوان یک فلسفه “فشار به تکنولوژی و استفاده از فن آوری های جدید” تلقی شود(ژو و همکاران ۲۰۰۵).
اجرای تکنولوژیهای جدید در داخل شرکت یک جزء کلیدی از مفهوم سازی قابلیت بازاریابی الکترونیکی است. این دیدگاه نشان میدهد که ارتباط با مشتری ذاتاّ یک “تکنولوژی مبتنی بر نوآوری” است (ژو و همکاران ۲۰۰۵) که در آن اتخاذ تکنولوژیهای جدید برای ایجاد قابلیت بازاریابی الکترونیکی حیاتی است. یک رابطه مثبت بین تکنولوژیگرایی و تکنولوژی مبتنی بر نوآوری وجود دارد(ژو و همکاران ۲۰۰۵). به طور مشابه، تحقیقات بیشتری نشان می دهد که یک رابطه مثبت بین فرصتطلبیهای تکنولوژی - سنجش قابلیت یک شرکت و پاسخ به تکنولوژیهای جدید - و اتخاذ تکنولوژی وجود دارد(سزینیواسان ، لیلین و رانگاس ویمی، ۲۰۰۲). همچنین این تحقیق یک رابطه مثبت بین حمایت مدیریت ارشد نسبت به تکنولوژی های جدید و فرصتطلبیهای تکنولوژی یافت. این مطالعات نشان میدهد که تکنولوژیگرایی بطور مثبت می تواند منابع تکنولوژی، انسانی و کسب و کار را تحت تاثیر قرار دهد که نشان دهنده مفهومسازی ما از قابلیت بازاریابی الکترونیکی است.
۲-۲-۸)محیط رقابتی
همانطور که قبلا گفته شد، توانایی یک شرکت برای انطباق در محیط رقابتی آن بستگی به استقرار منابع و قابلیت های خود دارد. درک محیط خارجی یک بخش اساسی از برنامه ریزی استراتژیک است. محیط خارجی شامل به دست آوردن بازخورد از سهامداران چند جهتی از جمله هر دوی مشتریان و تامین کنندگان است. در برخی موارد، واکنش به این صداهای خارجی ممکن است بر تصمیم های خارجی یک سازمان برای انطباق با اتخاذ استراتژی های بازاریابی الکترونیکی تأثیر بگذارد. شرکت هایی که بازارگرایی را اتخاذ می کنند باید از محیط رقابتی و همچنین مشتریان خود آگاهی داشته باشند. به طور مداوم با نظارت بر تغییرات در محیطهای پویا، سازمانها میتوانند از فرصتطلبیهایی برای دسترسی بیشتر به بازارهای جدید برخوردار شوند و همچنین از پیشرفت در طرح های تکنولوژیهای ساخته شده توسط رقبای آگاهی یابند(رپ، رپ و اسچیلوارت، ۲۰۰۸). سازمانها و مشتریانی که از قابلیت های بازاریابی الکترونیکی اتخاذ می کنند برای کار با شرکت های دیگر می خواهند از این قابلیت استفاده کنند.
علاوه بر این، بازاریابی الکترونیکی یک کانال منحصر به فرد برای سازمان برای برقراری ارتباط با هر دو تامین کنندگان و مشتریان را فراهم می کند. در برخی موارد بسیاری از تامین کنندگان، و همچنین مشتریان، تقاضا دارند که شرکای کانال خود برای ساده سازی ارتباطات و همچنین فرایند معامله از بازاریابی الکترونیکی استفاده کنند. با عدم به اشتراک گذاشتن در قابلیت های بازاریابی الکترونیکی، شرکتها در معرض خطر از دست دادن ارتباط با تامین کنندگان و مشتریان خود، و همچنین از دست دادن مشروعیت اجتماعی در محیط رقابتی هستند(رپ، و همکاران، ۲۰۰۸). بنابراین، فشارهای سهامداران خارجی از قبیل تامین کنندگان و مشتریان تصویب و توسعه قابلیت های بازاریابی الکترونیکی را تشویق خواهند کرد.
۲-۲-۹)قابلیت های بازاریابی
بازاریابی تنها فعالیت تجاری است که نقش اصلی آن درک نیازها، خواسته ها و ترجیحات مشتریان و ارضای نیاز آنها به نحوی بهتر از رقباست. قابلیت های بازاریابی را میتوان توانایی سازمان در درک بازار و ارتباط با مشتری دانست(دی، ۱۹۹۴). محققان تئوری قابلیتها را تعمیم یافته دیدگاه منبع-محور از سازمان(RBV) میدانند. طبق این دیدگاه، شرکتهایی که دارای قابلیتها(منابع تولیدی) و توانایی استفاده از این قابلیتها)منابع مدیریتی) هستند، به رشد و بهرهوری بالایی دست مییابند(دساربو و همکاران، ۲۰۰۷). بازارگرایی به عنوان یک قابلیت با ارزش، کمیاب، غیر قابل تقلید، غیر قابل جایگزینی توصیف می شود که رفتارهای ، استراتژیک را ترویج میدهد(گائو و همکاران ، ۲۰۰۸). با این حال، برای دستیابی به عملکرد برتر، جهتگیریهای استراتژیک نیاز به قابلیت های سازمانی دارند که نشان دهنده فعالیت هایی مربوط به اجرای راهبرد انتخابی است)مورگان و همکاران، ۲۰۰۹).
تحقیقات در ادبیات بازاریابی، قابلیت های بازاریابی در به کارگیری موثر سرمایه های مبتنی بر بازار را تسهیل می کند. این قابلیتها معمولا با عملکرد بازاریابی همراه هستند و با تکتک عناصر آمیخته بازاریابی و فرآیندهای توسعه و اجرای استراتژی بازاریابی درگیرند. مورگان و همکارانش (۲۰۰۹) قابلیت های بازاریابی را بر اساس تخصص و ساختار تقسیم بندی کرده اند. قابلیت های تخصصی بازاریابی منعکس کننده فعالیت های بازاریابی هستند(مثل ارتباطات بازاریابی، فروش شخصی، قیمت گذاری، توسعه محصول). در حالی که قابلیت های ساختاری، برنامه ریزی و مکانیزم همکاری را فراهم می کند تا به کارگیری موثر فعالیتهای بازاریابی را تضمین کند. هر دو نوع قابلیت های بازاریابی، در اثربخشی بازار مهم هستند. علاوه بر این تقسیم بندی عمده، تحقیقات دیگری قابلیت های خاصی را مورد بررسی قرار دادهاند که به فرآیندهای بازاریابی(توانایی درک بازار، توانایی ارتباطی، توانایی مدیریت برند و قابلیت نوآوری) مربوط می شود. یافتههای این تحقیقات نشان میدهد قابلیت های بازاریابی بر عملکرد سازمان تاثیر مثبت دارد(دی، ۱۹۹۴؛ منگوک و آمح، ۲۰۱۱ ؛ اسمیرنوا ۲۰۱۱).
۲-۲-۹-۱)قابلیت بازاریابی الکترونیکی
بازاریابی الکترونیکی جدیدترین روش بازاریابی به معنی استفاده از اینترنت و دیگر تکنولوژی های تعاملی در جهت ایجاد و طرح ریزی یک گفتگو بین مشتریان شناخته شده و شرکت است. بازاریابی الکترونیکی را میتوان به صورت دستیابی به اهداف بازاریابی با بهره گرفتن از فنآوری اطلاعات الکترونیکی مانند اینترنت، پست الکترونیکی، پایگاههای داده و تلفنهای سیار و…. راتعریف کرد (کیرثی و همکاران، ۲۰۰۲). برای بازاریابی الکترونیکی تعاریف دیگری نیز وجود دارد از جمله طیف وسیعی از فن آوری های اطلاعاتی برای تغییر و تحول راهبردهای بازاریابی به منظور خلق ارزش بیشتر برای مشتری )راهبردهای اثربخش تر در بخش بندی بازار، انتخاب بازار هدف، تمایز و موضع یابی(، برنامه ریزی و اجرای کارآمدتر مفهوم سازی،« توزیع، ترفیع و قیمت گذاری کالاها، خدمات و ایده ها، و خلق مبادلاتی که اهداف مشتریان فردی و سازمانی را برآورده سازد»(داربی و همکاران، ۲۰۰۳). بازاریابی الکترونیکی نتیجه به کارگیری فن آوری اطلاعاتی در بازاریابی سنتی است.