امیـــرا خســــروا شاها همانا عهــد کردستی که گنجی را برافشانی چو بر کف برنهی صهبا
(فرخی)
قدسیان: فرشتگان مقرب.
سبوی چرخ : اضافه تشبیهی.
معنی بیت: ملائکه که به گرداندن چرخ محکوم هستند، از دیدن چشمان مسکر او چنان مست و بیهوش می شوند که از گردانیدن فلک باز مانند.
مفهوم بیت: مبالغه است در مست گردانندگی شراب نگاه او.
۴۹۰- مفهوم بیت: مبالغه در عدم تاثیر داروها.
۴۹۱- سرکه پیشانی : کنایه از ترشرویی .
مفهوم بیت: غیر از زاهد هیچ کس ترشرویی نداشت.
۴۹۲- یعنی ناله نی از بی نمی چشم خودش بود.
۴۹۳- معنی بیت: چرا از کرده خودم اظهار پشیمانی نکنم در حالی که قلم هنگام کشیدن تصویر من پشیمان بود، افسوس می خورد و شرمگین بود که چرا چنین گناهکاری را بر صفحه روزگار نقاشی می کنم.
۴۹۵- در تلفّظ کلمه« سخن» لب از لب جدا می شود.
۴۹۶- انقلاب: در اصطلاح نجومی به معنای رجعت کوکب . (غیاث اللغات). قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت . نا آرامی ، بی قراری و هیجان(معین).انقلاب در معنی تحوّلات سیاسی و اجتماعی در یک کشور. این واژه از واژگان پرکاربرد علوم سیاسی در عصر ماست، گویا در دوران غنی نیز، همین معنا از آن مستفاد می شد، هرچند هیچ شاهدی بر انقلاب به معنی خیزش اجتماعی و سیاسی یک ملّت، در عصر او یا دوران نزدیک به وی در تواریخ به ثبت نرسیده است. به احتمال قوی، مراد غنی از انقلاب، کودتا و سرنگونی قدرت توسط نیروهای نظامی کشور است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
معنی بیت: در فرمانروایی دنیا دگرگونی و تحوّلی را آرزو می کنم که در نتیجه آن دنیا زیر و رو شود و روزی فراهم شود ؛ به گونه ای که خاک مثل غبار آسیا به سمت آسمان برود و آسمان که شبیه به آسیا است به زمین بیاید.
۴۹۷- معنی بیت: غمگین و نگران نیستم از اینکه دل خون شوم تنها از این جهت ناراحت هستم که با خونین شدن دلم ،داغ عشق تو از دل من محو می شود.
۴۹۹- فتیله داغ: عبارت است از پنبه مرهم که بر سر زخم و جایی از بدن که با آهن تفته و مانند آن سوزانده باشند، می گذارند.(شارح)
۵۰۰- زبان در ته دندان گرفتن: کنایه از اظهار پشیمانی و خجالت کردن از گفتن سخن نا بجا.
معنی بیت: اگر انسان قناعت پیشه و صرفه جو سخنی از نان به زبان آورد ، فوراً از گفته خود شرمگین می شود.
۵۰۱- صورت مژگان گرفتن نور در دیده خورشید اشاره دارد به خطوط شعاعی و پرتو های آفتاب.
۵۰۲- آرایه ارسال المثل در مصرع دوم موجود است.
« نان» در این بیت استعاره از آفتاب و« دندان» استعاره از ستارگان است.
۵۰۴- نقاب صورت آیینه: استعاره از تاریکی و زلال نبودن آیینه آنگاه که نفس را بر آن می دمند.
۵۰۵- یعنی هنگام بیرون آمدن سبزه خط ، مرغ دلم را آزاد کن، طوطی دل ما، تا کی مانند مغز پسته که درون پوست است، گرفتار تو باشد.
در سنت های ادبی لب محبوب را در خنده به پسته نسبت می دهند.
جناس تام : در واژه خط ۱ در سبزه خط .به معنای موی صورت که تازه در آمده ۲٫ در خط آزادی به معنای فرمان ،تعهد نامه.
۵۰۶- نتوانست رسید: نمی توانست برابری کند.
۵۰۶- دستگیر: فریاد رس، مرشد و مراد. (فرهنگ فارسی معین)
عصا: همان میخ آهنی میان آسیا است یا میخ چوبین که به دست می گیرند و آن را می گردانند.
به این دلیل کلمه دستگیر مناسب است یعنی هرکس در سلوک از دیگری طلب کمک کرد دیگر نمی تواند راه سلوک را طی نماید و در راه خود می ماند.
۵۰۸- بر زمین زدن چیزی : کنایه از بی اعتبار کردن و تحقیر آن چیز.
وقتی چیزی را بر زمین بزنند از کوبیدن ضربه از زمین به سوی فلک می پرد.
معنی بیت: اگرچه دشمن سخن مرا بی اعتبار کرد ولی بی اعتبار نمودن او موجب ارزش و اوج اعتبار سخنم می شود؛ همانند چیزی که بر زمین می زنند و پستش می کنند در حالی که در همان حین بلندی می گیرد و به هوا می رود.
۵۱۱- خاکستر: استعاره از موی سفید.
۵۱۲- در شبگیر رفتن: سفر کردن هنگام سحر.
۵۱۴- مضمون این بیت در ردیف الف در شعر «مفلس نبرد بهره ای» گفته شد.
۵۱۶- خانقه: محلی که مشایخ و درویشان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوّف را اجرا نمایند.(فرهنگ فارسی معین)
۵۱۸- زنجیر از قفای قلم برآمدن: اشاره به ظاهر شدن حروف و کلماتی دارد که به واسطه حرکت قلم بر روی کاغذ مکتوب می شوند.
۵۱۹- معنی بیت: تاثیر دم زندگی بخش عیسی (ع) برای شمع بر خلاف لبه شمشیر است برای او ؛یعنی، دم برنده( لبه تیز)کارد سبب افزایش زندگی شمع است؛ اشاره به کوتاه کردن سر سوخته فتیله شمع که پس از بریدن ، شعله و روشنی اش بیشتر می شود. در حالی که دم ( نفس)عیسی با وجود این که جانبخش مردگان است، سبب خاموشی شمع می شود.
آرایه جناس تام در لفظ« دم ».
۵۲۱- دل گرفتن از کسی یا چیزی: زده شدن دل . دل زده شدن.(دهخدا)
گهـــی گویی که حلوا دود گیرد دل از حلــوای شیرین زود گیرد
(نظامی)
۵۲۲- دو زبانی: منافقی و ریاکاری و نفاق .(ناظم الاطباء).
از آنجا که مار دارای دو زبان است نفاق را به آن نسبت داده اند .
خاک در دهان کردن: کنایه از نوعی نفرین است و نشانه تباهی و پریشان حالی. در این بیت به خاک خوردن مار اشاره شده است.
۵۲۳- این مضمون را به شکلی زیباتر در شعری دیگر از او میبینیم: