ب) در نحوه و کیفیّت دستهبندى انواع هفتگانه قراءات، تفاوتهاى مهمّى به چشم مىخورد که خود گویاى تصنّعى بودن این تقسیمات است.( جوان آراسته، ۱۳۸۰، ص ۲۶۸).
ج) خلط میان قراءتها و احرف سبعه صحیح نیست. بعضى قرائتهاى قرّاى سبعه را همان احرف سبعهاى دانستهاند که بر اساس روایات اهل سنّت قرآن بر هفت حرف نازل شده است؛ در حالى که هیچ ارتباطى میان این دو وجود ندارد (همان، ص۲۵۱). ” قراءت سبع” با” حروف سبعه” یکى نیستند و به یکدیگر ربطى ندارند( مظلومی، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۷۰ ). همچنین بین احرف سبعه و انواع اختلاف قرائت نیز باید تفاوت قائل بود.
د) آیت الله خوئى نیز درباره” سبعه احرف” نظرى محقّقانه دارد، آنجا که گوید: « لا یرجع نزول القرآن على سبعه احرف الى معنى معقول و لا یتحصّل للنّاظر فیها معنى صحیح؛ نزول قرآن بر هفت حرف، نمیتواند معنای معقول و قابل قبولی داشته باشد» . و سپس ده گونه نظر از دیگران را در این مورد نقل میکند و همه را مورد ایراد قرار میدهد. یکی از آن نظرات را که مورد نقد قرار میدهد این است که: «انّ الاحرف السّبعه هى وجوه الاختلاف فى القراءات قال بعضهم: انّى تدبّرت وجوه الاختلاف فى القراءه فوجدتها سبعا؛ همانا حروف هفتگانه همان وجوه اختلاف قراءات هستند که برخی گفته اند: همانا من در وجوه اختلاف قرائت تدبر و تحقیق کردم و آن را جز در هفت وجه نیافتم» (به نقل از: همان، ج۲، ص ۷۶). سپس انواع تقسیم بندی درباره انواع اختلاف قرائت را مطرح مینماید که نمونهی این تقسیم بندی در دیدگاه طبرسی، ابن قتیبه، ابن جزری و برخی دیگر از قرآن پژوهان مشاهده میشود.
ه) ضمن اینکه احادیث سبعه احرف با احادیثی که از سوی ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده است، مخالفند و قابل قبول نیستند؛ بنابراین نباید سعی شود که انواع اختلاف قرائت را در هفت نوع به شمار آورد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در روایات ائمه اطهار(ع) نزول قرآن بر حرف واحد تایید شده است: در کافی، علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر، از عمر بن اذینه از فضیل بن یسار نقل میکند که گفت: «گفتم به ابی عبدالله(ع) که مردم میگویند: همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده است. پس امام فرمودند: دشمنان خدا دروغ گفتند؛ ولیکن قرآن بر حرف واحد و از سوی خدای واحد نازل شده است» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۳۰).
امین الاسلام طبرسى نیز نقل این گونه اخبار را، که بر نزول قرآن بر یک قراءت دلالت دارند، از طریق شیعه فراوان مىداند. (طبرسی، ۱۳۶۰، ج ۱، ص ۷۹). اما با این وجود انواع اختلاف قرائتها را در هفت نوع خلاصه نموده است.
و) طبق فرموده علامه طباطبایی: در معناى حدیث نزول قرآن بر هفت حرف، اختلاف شدیدى وجود دارد که چه بسا به چهل قول منتهى شود (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۳، صص ۷۴ و ۷۵؛ به نقل از: جوان آراسته، ۱۳۸۰ ص ۲۶۲). همین اختلاف سبب گشته که اعتماد به این احادیث ضعیف گردد.
آنچه که از سوی شیخ طبرسی در مجمع البیان، در معنای سبعه احرف ذکر شده است، آن است که ایشان میگوید:
در تأویل این حدیث وجوهى بیان نمودهاند از این قرار:
اول: برخى کلمه «حرفها» را به معناى ظاهریش گرفتند و آن را به اختلاف کلماتى که همه آنها داراى یک معنا هستند و یا به اختلاف قرائتها حمل کردهاند.
اختلاف کلمات؛ چون: «تَعال و هُلمّ وَ أقبلْ» که همه یک معنا دارند (بیا). و در صدر اسلام میتوانستند هر کدام را خواستند بخوانند؛ ولى پس از آن، اجماع کردند که فقط یک کلمه خوانده شود و اجماع آنان حجت شد که غیر آن صورت مورد اجماع ممنوع گردد.
اختلاف قرائتها؛ اختلاف قرائتها بر هفت صورت تصور میشود. سپس هفت صورتی را که در بالا به تفصیل به آن اشاره شده را ذکر مینماید.
دوم: دستهاى دیگر از دانشمندان، هفت حرف را بر معانى و احکامى که قرآن به نظم در آورده، حمل نمودهاند؛ نه الفاظ. و به عقیده برخى از آنان، آن معانى عبارتند از: وعده، وعید، امر، نهى، جدل، قصص و مثل. ابن مسعود از رسول اکرم صلى اللَّه علیه و اله نقل میکند که آن حضرت فرموده: قرآن بر هفت حرف نازل شد: زجر(نهى)، امر، حلال، حرام، محکم، متشابه و امثال. ابو قلابه نیز از آن حضرت نقل میکند که فرموده: قرآن بر هفت حرف نازل شد: امر، زجر، ترغیب، ترهیب، جدل، قصص و مثل. بعضى دیگر معانى را: ناسخ، منسوخ، محکم، متشابه، مجمل، مفصل، و تأویل آنچه جز خدا کسى نمیداند گرفتهاند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۱، صص۱۹ و ۲۰).
بنابراین به نظر می رسد، که ایشان علی رغمِ متعرض شدن به حدیث سبعه احرف، باز هم انواع اختلاف قرائت را به هفت نوع تقسیم مینماید. بدین گونه که میگوید برخی سبعه احرف را به معنای ظاهری اش در نظر گرفته که یا به معنای اختلاف در کلمات است که همه آنها داراى یک معنا هستند و یا به اختلاف قرائتها حمل کردهاند. سپس اختلاف در کلمات را توضیح میدهد. و در ادامه میگوید: اختلاف قرائت به هفت صورت متصور میشود. و در مقام توضیح آن بر میآید و از دیدگاه خود آنها را برمیشمرد. بنابر این معلوم میگردد که وی در تایید اینکه سبعه احرف به معنای ظاهری و اختلاف قرائت گرفته شده که آن نیز هفت نوع است، کوشیده است. و در ادامه بیان می دارد که برخی دیگر آن را بر معانی و احکام قرآن حمل نمودهاند و در این رابطه توضیحاتی می دهد.
۲-۲-۳- اختلاف لهجه
یکی از مهمترین بحثها در تقسیمبندی انواع اختلاف قرائت، به شمار آوردن اختلاف لهجهها در
دسته بندیهاست. شیخ طبرسی در گروهبندی خود، اختلاف لهجه را جزوِ انواع اختلاف قرائتها به شمار نیاورده است؛ اما صریحاً در تقسیم بندیِ ابن شاذان، ابن حمدان و صبحی صالح، اختلاف لهجه، جزوِ اصلی ترین و اساسیترین، نوع از انواع اختلاف قرائت محسوب شده است.
به نظر میرسد در مورد اختلاف لهجهها، دیدگاه طبرسی، به دلایل زیر قابل قبولتر و صحیحتر باشد:
- اختلاف قرائت در واقع اختلاف در اعراب کلمات مىباشد و با اختلاف لهجه فرق مىکند؛ زیرا ممکن است کسى در اثر داشتن لهجه نتواند یک اعراب را همانند یک عرب زبان ادا کند که در حقیقت مىخواهد همان قرائت و اعراب اصلى را تلفظ نماید، لیکن زبان او انعطاف ندارد و قادر نیست اعراب اصلى را واضح تلفظ کند. بنابراین، این تلفظ در اثر لهجه است، تفاوت در قرائت نیست؛ لذا در زمان رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و اله) هم چنین چیزى وجود داشت و حضرت اینگونه تفاوتها را مردود نمىدانستند، چه بسا تأیید هم مىنمودند (احمدی، ۱۳۸۱، ص ۱۱۴). اما لهجه مجموعهاى از صفات زبانى است که به محیطى خاص وابسته است و همه افراد این محیط در این صفات مشترکند و زبان مجموعهاى از این لهجههاست (محیسن، ۱۴۱۸ق، ص ۷۹). بنابراین منظور از اختلاف لهجه؛ توانایى آدمى بر سخن گفتن بر لغات گوناگون و سخن گفتن به وسیله لغات و واژه ها نیست؛ بلکه اختلاف لهجه به اختلاف تُن صدا تفسیر شده است. این اختلاف از آن جهت است که آهنگ و تن صوتى دو نفر با یکدیگر اشتباه نشود، همان گونه که شکل چهره دو نفر با هم اشتباه نمىشود، اگر چه رنگ آنان مشابه یکدیگر باشد (معرفت، ۱۳۷۴، ص ۲۵۶).
- از یک طرف موارد اختلاف لهجهای از قبیل: ادغام، اظهار، تفخیم، ترقیق، اماله، اشباع، مدّ، قصر، تشدید، تخفیف، تلیین، و تحقیق، مربوط به چگونگی تلاوت کردن آیات قرآن کریم است (سیوطی، ۱۳۸۰، ج۱، ص ۱۷۱). از طرف دیگر اختلاف در ادغام، اظهار، روم، اشمام، تخفیف، مد، قصر، فتح، ابدال و تسهیل که از آنها به «اصول» تعبیر میشود، از مواردى نیستند که لفظ و معنا در آنها متنوع و متعدد شود. این صفات و خصوصیات که تنوع در تلفظ و اداى آنها وجود دارد، آنها را از «لفظ واحد» بودن خارج نمىسازد ؛ تا بتوانیم آنها را در ردیف اختلاف در کلمه و حرف محسوب بداریم (خوئی، ۱۳۸۲، ص ۲۴۵؛ ابن جزری، بی تا، ج۱، صص۲۶و۲۷؛ معرفت، ۱۳۷۴، ج۲، صص۱۱۰و۱۱۱؛ زرقانی،۱۳۸۵ ، ج۱، صص۱۵۹و۱۶۰). و به تبعِ آن در شمار انواع اختلاف قرائت قرار گیرد.
- در حقیقت آن چه ابن شاذان رازى، و برخی دیگر از دانشمندان، در تقسیم خود انجام داده است، تلاش در این جهت بوده که «اصول قراءات» را، که بیشترین ارتباط با تفاوت لهجههاى عرب دارند، در تقسیم خود بگنجاند؛ زیرا غالباً تفاوتهاى لهجهها در چنین مواردى آشکار مىگردند (جوان آراسته، ۱۳۸۰، ص۲۷۱). در صورتی که قرآن کریم به زبان عربی و در اصل به لهجه قریش نازل شده که قومِ رسول اکرم(ص) و دارای فصیحترین لهجه بودند. و اینکه اختلاف قراءات به لهجههای عرب مربوط میشود، صحیح نیست (احمد مختار، ۱۹۹۷م، ج۱، ص۷۲).
- لازم به یادآوری است که گرچه در تقسیم بندی طبرسی درباره انواع اختلاف قرائتها، از اشباع و مد و ترقیق و تفخیم و اماله و … که از موارد اختلاف لهجههاست، سخنی به میان نیامده است؛ اما این مورد دلیلی بر عدم توجه شیخ طبرسی به اینگونه امور نمیباشد؛ و دلیل بر این مدعا نیز در لابه لای تفسیر مجمع البیان موجود است. و شیخ طبرسی ضمن شرح برخی از آیات، به این امور پرداخته است. از جمله اینکه:
در تفسیر مجمع البیان ضمن شرح تفاوت قرائتها آمده: لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین (بقره/ ۲) به صورت «لا ریب فیهى» به اشباع خوانده شده است. طبرسی مینویسد: ابن کثیر «فیهی هدی» قرائت کرده است و در لفظ، هاء را به یاء وصل نموده و نیز اینچنین است هر هائی که قبل از آن یاء ساکن باشد. پس اگر قبل از هاء، حرفِ ساکنی غیر از یاء وجود داشته باشد، آن به واسطهی واو وصل میگردد. و حفص نیز با این قول موافق است در آنجا که «فیهی مهانا» قرائت کرده است. و مانند نظر قتیبه در قولش؛ «فملاقیه» و «سأصلیه» (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۱، ص۱۱۶).
و در نمونهی دیگری، شیخ طبرسی به مسئلهی وصل و قطع همزه اشاره میکند؛ که این بحث نیز از مجموعه بحثهای اختلاف لهجه محسوب میشود. به عنوان مثال در آیه ۶۳ سوره مبارکه ص این چنین آمده است:
أَتخََّذْنَاهُمْ سِخْرِیًّا أَمْ زَاغَتْ عَنهُْمُ الْأَبْصَار؛ آنان را به مسخره مىگرفتیم. آیا از نظرها دور ماندهاند؟
در تفسیر مجمع البیان آمده است که: اهل عراق غیر از «عاصم» کلمه « أَتخََّذْنَاهُمْ» را به وصل همزه و دیگران به قطع همزه قرائت کردهاند (طبرسی، ۱۳۶۰، ج۲۱، ص۱۲۷).
با این بیان به نظر میرسد که ایشان به مسئلهی اختلاف لهجهها توجه ویژه داشتهاند؛ اما از دیدگاه ایشان، این اختلافات در زیرمجموعهی انواع اختلاف قرائتها جای نمیگیرند. و این نکتهی مهمی است که در دیدگاه دیگر قرآن پژوهان، به عنوان نوعی از انواع اختلاف قرائت دیده میشود.
۳-۲-۳- توجه به تغییر معنا و یا عدم توجه به آن
- برخی همچون آیت الله خویی بر این باورند که تغییر معنا و عدم تغییر آن را باید تنها یک وجه حساب کنیم؛ زیرا در این دو صورت ظاهر و شکل کلمه عوض مىشود، خواه معناى آن تغییر بیابد و یا تغییر نکند، تفاوتى نخواهد داشت. و قرائت را دو گونه و دو رقم نمىسازد، چون در اختلاف قرائتها تنها لف
ظ مورد نظر مىباشد، نه معنا. این است که باید این دو قسم قرائت یک قسم حساب گردد و در این صورت هم وجوه هفتگانه اختلاف قرائتها تقلیل مىیابد (خویی، ۱۳۸۲، ص۲۴۳).
- برخی دانشمندان و صاحبنظران علم قرائت؛ همچون ابن شاذان، ابن حمدان و ابن خالویه در تقسیم بندیهای خود، هیچ اسمی از اختلاف در معنا یا عدم آن به میان نیاوردهاند؛ و فقط به لفظ توجه داشتهاند؛ اما توجه به تغییر و یا عدم تغییر در معنا، در تقسیم بندی طبرسی کاملاً محسوس است؛ تا آنجایی که علی الظاهر در پنج نوع از انواعِ اختلاف قرائت از دیدگاه وی، این نگاه قابل مشاهده است. و به عبارتی، دیدگاه طبرسی را نمیتوان بدون توجه به معانی در نظر گرفت. علاوه بر این، وی هرکدام از این تغییرات معنایی و یا عدمِ آن را مربوط به تغییر اعراب، حروف و کلمات به صورت مجزا دانسته است.
دسته بندی طبرسی که مطابق با نظریات ابن قتیبه و ابن جزری است، به طور کلی و البته با اصلاحاتی، بهترین راهکار برای دسته بندی انواع اختلاف قرائتها محسوب میشوند (پارچه باف دولتی، ۱۳۹۱، ش۲، ص۳۱).
فصل چهارم
ضوابط و معیارهای شناخت قرائت صحیح از دیدگاه طبرسی در مجمع البیان
پس از بروز اختلاف قرائت قران کریم و در پی تلاشهای فراوان محققان و علاقه مندان به این کتاب آسمانی در جهت شناساندن قرائتهای معتبر از قرائتهای غیر معتبر، معیارها و شروطی مشخص گردید که لازم است در تشخیص قرائتهای معتبر، آن معیارها لحاظ گردد. و از آنجایی که تفسیر مجمع البیان، منبعی غنی برای بیان اختلاف قرائتها محسوب میشود، واکاوی این مسئله در آن آشکارتر میگردد. لذا هدف این پژوهش بررسی معیار و ملاکهایی است که امین الاسلام طبرسی در تفسیر خود در باب ترجیح قرائتی از قرآن بر قرائت دیگر به کار گرفته است.
۱- ۴- ضابطه پذیرش قراءات
بر اهل فن پوشیده نیست که قرائتها به دو قسم صحیح و شاذ تقسیم شده و تبعیت از قرائت شاذ تجویز نشده است و باید قرائت با قرائت صحیح منطبق باشد و قرائت شاذ در نماز و امور دیگر کافى نیست (طاهری، ۱۳۷۷، ج۱، ص۴۰۴). و قرائت صحیح با توجه به ضوابط و معیارهای صحت آنها، شناخته و تعریف میشود.
پدیده اختلاف قراءات در عین حال در دورههاى مختلف از ماهیّت واحدى برخوردار نبوده؛ بلکه در هر دورهاى، عللى توجیهگر اختلاف قرائت است. اینکه قراءات مختلف تا چه میزان با واقعیت قرآن در ارتباط بوده و در این میان کدام قرائت و با چه میزان با واقعیت قرآن در ارتباط بوده و کدام قرائت و با چه ضابطهاى بر دیگر قراءات ارجحیت یافته است، این خود مطلبى است که به نظر مىرسد در کنار نزاعهاى تاریخى قاریان، نحویون، متکلّمان، فقها، مفسّران، … حرکت و هویّتى مخصوص به خود دارد (معارف، ۱۳۸۳، الف،ص۱۹۱).
قرآن پژوهان پیشین چون در مقام ارزیابى قرائتهاى مختلف و معیار درستى آنها برآمدند، چنین اظهار نظر کردند که بهترین نظر در این باره آن است که استاد استادان ابو الخیر محمّد دمشقى معروف به ابن الجزرى نوشته است (رکنی یزدی، ۱۳۷۹، ص۴۸).
عالمان قرائت ضابطه مشهورى دارند که با آن ضوابط، قراءات مختلف را ارزیابى مىکنند. طبق این ضابطه، هر قرائتى که با یکى از مصاحف عثمانى، ولو با فرض و تقدیر، مطابقت کند، و همچنین با زبان عربى. ولو با وجهى از وجوه آن، سازگارى داشته باشد و اسناد آن نیز صحیح باشد، و لو آنکه از کسى غیر از ده قارى مشهور نقل شده باشد، قرائتى صحیح است و نه تنها رد و انکار آن جایز نیست؛ بلکه باید آن را جزو حروف هفتگانهاى که قرآن بر اساس آنها نازل شده به شمار آورد (زرقانی، ۱۳۸۵، ص۴۷۴). با توجه به آنچه گفته شد؛ ضابطه صحت قرائت از سه رکن تشکیل شده است:
-
- رکن سازگارى با رسم الخط مصاحف. مراد عالمان از سازگارى قرائت با رسمالخط مصاحف عثمانى آن است که حداقل با رسم الخط یکى از مصاحف مطابقت داشته باشد. مانند قرائت آیه «… وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْکِتابِ الْمُنِیرِ» (فاطر/۲۵)، که در هر دو اسم، حرف «باء» را افزوده است (بالزبر و بالکتاب). این قرائت در مصحف شام ثبت گردیده است (زرقانی، ۱۳۸۵، ص۴۷۴).
-
- رکن سازگارى با زبان عربى. از نظر عالمان قرائت هرگاه قرائتى شیوع و رواج داشته باشد و با اسناد صحیح از ائمه نقل شده باشد، براى پذیرش آن مطابقت با وجهى از وجوه قواعد زبان عربى کافى است؛ حال خواه این وجه فصیحترین وجوه یا یکى از وجوه فصیح به شمار آمده، مورد اجماع باشد، یا عالمان زبان در آن اختلافى در حد موارد مشابه آن داشته باشند. این همان معنایى است که عالمان قرائت از ضابطه سازگارى با زبان عربى انتخاب کردهاند (همان؛ ابن جزری، بی تا، ج۱، ص۱۳).
-
- رکن صحت اسناد قرائت. مقصود از این رکن آن است که قرائت را باید راوى عادل و ضابط از راوى دیگرى نظیر خود نقل کند و او نیز به همین ترتیب، تا این سلسله به رسول خدا (ص) منتهى گردد و در سند، هیچ امر شاذ و عاملى که موجب بىاعتبارى آن گردد وجود نداشته باشد. (زرقانی، ۱۳۸۵، صص۴۷۴-۴۸۰؛ طاهری، ۱۳۷۷، ج۱، ص۴۰۵).
از جمله امامان و پیشوایان فن قرائت، که این سه شرط را به عنوان معیار صحت قرائت تعیین کردهاند، میتوان به مکی بن ابی طالب قیروانی (زرکشى، ۱۴۱۵ه.ق، ج ۱، نوع ۲۲، ص ۴۰۸) ، ابو شامه (طاهری، ۱۳۷۷، ج۱، ص۴۰۵) ، ابن جزری (ابن جزری، بی تا، ج۱، ص۱۳) و ابن خالویه اشاره نمود.
از نقطه نظر امامیه نیز معیار صحت قرائت همان روایت از پیامبر اکرم(ص) است. امامان شیعه به اصحاب خود توصیه و تأکید نمودهاند که از نص موجود قرآن اعراض ننمایند؛ چرا که این نص همان قرائت عموم مسلمانان بوده است. و روایت حفص از عاصم (در عصر امام صادق علیه السّلام) همان قرائت عموم مسلمانان است که تاکنون نیز نزد تمام فرق اسلامى مقبول است. بدین ترتیب تأیید قرائت متداول در عصر ائمه(ع) که همین قرائت یاد شده است، موجب اعتماد است (سعیدی روشن، ۱۳۷۹، ص۱۹۳).
به نظر مىرسد فلسفهى این که ائمه (ع)، قراءات مختلف قاریان را تجویز کردهاند، این است که از طرفى، اختلاف قراءات واقعیتى انکار ناپذیر است. وجود این واقعیت در هزاران کتاب قرائت و تفسیر و غیر آنها انعکاس یافته است و به تواتر براى ما نقل شده، و از طرف دیگر، مردم در برابر آن سه گونه موضع مىتوانند، اتخاذ کنند: یا باید قرائت اصیل و اولیه را جستجو کنند و قرآن را به آن قرائت کنند که در مواردى، امرى دست نیافتنى است و بى تردید خداوند چنین تکلیف فوق طاقتى را از بندگانش نمىخواهد؛ یا باید به تمام قراءاتى که در میان مردم رایج است، قرآن را قرائت کنند که این کارى دشوار و توان فرساست و دین اسلام که دین سهولت و سماحت است، چنین چیزى را تجویز نمىکند؛ یا هر مردمى به قرائتى که در میان شهر و منطقهاش رواج دارد، قرآن را قرائت کنند. روشن است که در میان این سه موضع، موضع اخیر آسان و قابل اجراست؛ لذا به نظر مىرسد، ائمه (ع) بر همین موضع اخیر تأکید داشتهاند (نکونام، ۱۳۸۲، ص۳۲).
۲-۴- ضابطه پذیرش قراءات از دیدگاه طبرسی
مرحوم طبرسی برای پذیرش یا رد قرائتها علاوه بر موارد فوق، معیارها و ملاکها و ضوابط دیگری را در نظر داشته و در تفسیر خود اعمال فرموده است که هر یک از آنها را بررسی خواهیم نمود. این ضوابط عبارتند از:
۱-۲-۴- مطابقت و سازگاری قرائت دیگر با آیات دیگر
یکى از امورى که مستند ترجیح قرائتها میتواند قرار گیرد، آیات دیگر قرآن است؛ اما باید توجه داشت که مشابهت لفظى یا مطابقت معنایى بعضى قرائتها با آیه یا آیات دیگر دلیل تعیّن آن قرائت نمىباشد؛ زیرا ممکن است خداى متعال در این آیه با لفظى غیر از الفاظ آیات دیگر مطلب جدید را بیان کرده باشد و یکى از قرائتهاى دیگرى که مشابهت و مطابقت با سایر آیات ندارد، قرائت صحیح باشد. تنها در صورتى مىتوان به کمک آیات دیگر، قرائتى را تعیین کرد که از میان قرائتهاى مختلف، تنها همان یک قرائت با آیات دیگر قرآن معارضه و مخالفتى نداشته باشد و قرائتهاى دیگر همه معارض یا مخالف نص یا ظاهر آیه و یا آیاتى از قرآن باشند؛ زیرا تنها در این صورت است که از یقین به این که بین آیات قرآن هیچ معارضه و اختلافى وجود ندارد، پىمىبریم که همه قرائتهاى معارض و مخالف باطل است و آیات قرآن طبق هیچ یک از آنها نازل نشده و تنها همان قرائتى که با آیات دیگر معارضه و مخالفتى ندارد، صحیح است (بابایی، ۱۳۸۱، ج۲، ص۲۱۹).
با مطالعه و بررسی دقیق در تفسیر مجمع البیان درباره ملاکهای تشخیص اختلاف قرائتهای صواب از ناصواب، به این نکته دست مییابیم، که مولف آن، یکی از ملاکها را مطابقت و سازگاری با قرآن موجود و آیاتی که در آنها اختلاف قرائتی وجود ندارد را شرط صحت دیگر قرائتها میداند؛ نه اینکه باید با مصاحف عثمانی ثبت شده، مطابقتی داشته باشند. دلیل بر این مدعا نیز آن است که در هیچ کدام از شاهد مثالهایی که برای صحت قرائتی خاص ذکر نموده، به مصاحف عثمانی کوچکترین اشارهای نکرده و فقط شاهد مثالهایی از آیاتِ فاقد اختلاف قرائت را برای آن ذکر نموده است.
به علاوه اینکه؛ طبرسی گاهی اوقات به طور صریح و مستقیم شاهد مثالهایی را در جهت تایید و یا رد قرائتی، از قرآن کریم ذکر میکند و گاهی نیز به طور اشاره، بیان میکند که در قرآن کریم شاهدی بر تایید یا رد این قرائت وجود دارد و آیهی مورد نظر را ذکر نمیکند. بنابراین طریقه طبرسی در ارجاع قرائت و مطابقت آن با قرآن کریم دوگونه است: