دعا به معنای درخواست و استمداد
مانند الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء [۴۰] « سپاس خداى را که با وجود سالخوردگى، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید . به راستى پروردگار من شنونده دعاست .»
دعا به معنای ایمان و توجه به پروردگار:
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ . . . [۴۱] « بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمىکند . . » .
دعا به معنی پرستیدن :
إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ إِناثاً وَ إِنْ یَدْعُونَ إِلاَّ شَیْطاناً مَریدا [۴۲] « [مشرکان]، به جاى او، جز بتهاى مادینه را [به دعا] نمىخوانند، و جز شیطانِ سرکش را نمىخوانند . »
دعا به معنی بانگ، ندا، سخن :
إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُم . . . [۴۳] « اگر آنها را بخوانید، دعاى شما را نمىشنوند، و اگر [فرضاً] بشنوند اجابتتان نمىکنند . . . »
دعا به معنای قائل شدن :
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَدا [۴۴] « از اینکه براى [خداى] رحمان فرزندى قایل شدند .»
۹‚۱.معانی مختلف واژه دعا درکلام حضرت
ندا کردن، صدا زدن و مخاطب قرار دادن :
« أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِیَ .. دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا»[۴۵]، «تَمُورُ فِی بَطْنِ أُمِّکَ جَنِیناً لَا تُحِیرُ دُعَاءً وَ لَا تَسْمَعُ نِدَاء»[۴۶]
خواستن : با توجه به « أصل الدعاء طلب الفعل»[۴۷]:
« عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص فَعَلَّمَنِیهِ وَ دَعَا لِی بِأَنْ یَعِیَهُ صَدْرِی وَ تَضْطَمَّ عَلَیْهِ جَوَانِحِی»[۴۸]، « لَا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَه»[۴۹]
نامگذاری و نام نهادن :
«دَعَا کُلَّ طَائِرٍ بِاسْمِهِ وَ کَفَلَ لَهُ بِرِزْقِه»[۵۰]، « حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ فَلَا یُدْعَوْنَ رُکْبَاناً وَ أُنْزِلُوا الْأَجْدَاثَ فَلَا یُدْعَوْنَ ضِیفَانا»[۵۱]
استغاثه و کمک خواستن:
«اِنْ أَصَابَهُ بَلَاءٌ دَعَا مُضْطَرّاً وَ إِنْ نَالَهُ رَخَاءٌ أَعْرَضَ مُغْتَرّا»[۵۲]، «نَدْعُوکَ حِینَ قَنَطَ الْأَنَام»[۵۳]، «فَإِنَّ اللَّهَ [یَسْمَعُ] سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِین»[۵۴]
برانگیختن و واداشتن کسی به کاری:
« إِنِّی قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَانا»[۵۵] ، « إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَهٍ فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَهَ إِلَى السَّقَم»[۵۶]، « لَیْسَ شَیْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْیِیرِ نِعْمَهِ اللَّهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَهٍ عَلَى ظُلْم»[۵۷]
خواندن و دعوت کردن (این معنی بیشتر از سایر معانی در نهج البلاغه بکار رفته است):
« قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَه»[۵۸]، « دَعَاهُمْ رَبُّهُمْ فَنَفَرُوا وَ وَلَّوْا وَ دَعَاهُمُ الشَّیْطَانُ فَاسْتَجَابُوا وَ أَقْبَلُوا»[۵۹]، « دَلِیلٍ إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الدُّنْیَا عَمِلَ وَ إِنْ دُعِیَ إِلَى حَرْثِ الْآخِرَهِ کَسِل»[۶۰]، « کُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً وَ بِذِکْرِهِ آنِساً وَ تَمَثَّلْ فِی حَالِ تَوَلِّیکَ عَنْهُ إِقْبَالَهُ عَلَیْکَ یَدْعُوکَ إِلَى عَفْوِه»[۶۱] و…
دعا کردن:
« السَّاعَهِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَهٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَه»[۶۲]،« أَیْنَ الْقَوْمُ الَّذِینَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوه و… ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاء»[۶۳] ،« قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَارا»[۶۴]و « من حیث ما دعى اجاب»[۶۵]،« یا خیر من دعاه داع»[۶۶]،« یا خیر من دعى لکشف الضّر»[۶۷]،« الحمد للّه الّذى لا یخیب من دعاه»[۶۸]،« اذا دعاک به الدّاعون اجبتهم»[۶۹]،« عجّت الیک منهم عجیج الضّجیج بالدّعاء»[۷۰]،« الهى ادعوک دعاء من لم یرج غیرک بدعائه»[۷۱]،« الهى ادعوک دعاء ملحّ لا یملّ دعاء مولاه»[۷۲]،« الهى دعوتک بالدّعاء الّذى علّمتنیه»[۷۳]،« یا سامع الدّعاء»[۷۴]،« اسمع دعائى اذا دعوتک»[۷۵]،« امرتهم بدعائک و ضمنت لهم الإجابه»[۷۶]،« مجیب النّداء سمیع الدّعاء»[۷۷]،« استمع ندائى و استجب دعائى»[۷۸]،« اطلق بدعائک لسانى»[۷۹]،« لا تخیّب دعائنا»[۸۰]،« اسئلک اجابه الدّعاء»[۸۱]،« تستجیب لى یا سیّدى ما دعوتک به إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاء»[۸۲]،« اجعل دعائى فى المستجابات من الدّعاء»[۸۳]،« اشرکنا فى دعاء من استجبت له من المؤمنین و المؤمنات»[۸۴]،« اسئلک سؤال من لا یملّ دعاء ربّه»[۸۵]و…
منجر شدن به :
« إِیَّاکُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ إِلَّا مَا یُهْتَدَى بِهِ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْکَهَانَه»[۸۶][۸۷]
با بررسی سخنان حضرت می بینیم که حضرت واژه های دیگری را نیز در معنای دعا بکار برده اند، و در پژوهش های صورت گرفته غالبا به احادیثی که واژه «دعا» در آن بکار رفته توجه شده است و از واژه های قریب المعنی دیگر غفلت شده است لذا در ابتدا واژه های مرتبط را مورد بررسی لغوی و اصطلاحی قرار می دهیم .
۱۰‚۱.واژگان قریب المعنی با دعا
۱‚۱۰‚۱.ندا
این واژه از ریشه «ندی» است . در معنای آن ابن منظور می نویسد:
« الندی: البللُ »[۸۸]
ابن فارس نیز همین معنا را ذکر کرده و می گوید:
«النون والدال والحرف المعتل یدُل علی تجمع وقد یدلُ علی بَللٍ فی الشیء »[۸۹] معنی اصلی «ندی» تجمع و اجتماع کردن است که گاهی بر رطوبت در شیء دلالت می کند . اسم فاعل آن «النادی» و«النَّدیّ »[ بروزن شریف] است و به مجلسی که مردم در آن جمع باشند نیز گفته می شود که وقتی مردم پراکنده شوند دیگر به آن «ندی» گفته نمی شود . به محل اجتماع و مشورت «دارالندوه» گفته می شود که اصلش از «ندو» به معنای جمع شدن است . [۹۰]
راغب می گوید:
« اصل ندا از«ندی» به معنی رطوبت است و صوت را از آن جهت ندا گویند که هر کس رطوبت دهانش بیشتر باشد، کلامش نیکوتر است . و ندا بلند شدن صدا و ظهور آن است و گاهی فقط به صدا اطلاق می شود .»[۹۱]
حسن مصطفوی می نویسد:
« اصل واحد در «ندو» خواندن با حالت خطاب است و در «ندی» رطوبت و تری است . این درحالی است که لغویون این دو ماده را با هم خلط کرده اند .»[۹۲]
اغلب معتقدند که این ماده به کنایه بر اجتماع دلالت دارد . زیرا اجتماع از لوازم دعوت و خواندن در حال مخاطبه است .[۹۳]
بر اساس معاجم معنی محوری این واژه ندا کردن، مخاطب قرار دادن و طلب کردن است.در تفاوت دعا و ندا گفته شده دعا گاهی بدون صوت و سخن است گاه با نشانه و علامت است در صورتی که ندا جز با بلند کردن صدا و خواندن انجام نمی شود[۹۴].و از قول شیخ طبرسی نقل شده است که ندا به خدا اسناد داده نمی شود؛ بلکه برای خداوند، دعا و مشتقات آن اسناد داده می شود: و الله یدعو الی دار السلام…[۹۵]صاحب فروق اللغه:
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
« أن النداء هو رفع الصوت بما له معنى و العربی یقول لصاحبه ناد معی لیکون ذلک أندى لصوتنا أی أبعد له، و الدعاء یکون برفع الصوت و خفضه یقال دعوته من بعید و دعوت الله فی نفسی و لا یقال نادیته فی نفسی، و أصل الدعاء طلب الفعل[۹۶]»
ابوهلال در مورد آن دعا و ندا می نویسد:
« ندا بالا بردن صدا همراه با قصد و منظورمی باشد ولی دعا شامل بالا بردن صدا و پایین بردن آن، هر دو می باشد؛ به عبارت دیگر، می توان واژه دعا را هم برای خواندن از دور و هم، خواندن از نزدیک (درونی) به کار برد که در خصوص خواندن درونی دیگر ندا گفته نمی شود . و اصل دعا طلب فعل می باشد .[۹۷]
این قول ابوهلال را که دعا بر خلاف ندا با صوت بلند و آرام می تواند انجام بگیرد، شواهد زیر از نهج البلاغه تایید می کند:
«دَعَوْتُکُمْ سِرّاً وَ جَهْراً فَلَمْ تَسْتَجِیبُوا…»[۹۸]
«دَعَوْتُهُمْ سِرّاً وَ جَهْرا…»[۹۹]
«قَدْ دَعَوْتُکُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَیْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَانا…»[۱۰۰].
ندا در کلام حضرت
« أُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ لَقِیتُ مِنْکُمْ بَرْحاً یَوْماً أُنَادِیکُمْ وَ یَوْماً أُنَاجِیکُمْ فَلَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدَاء»[۱۰۱]،«ً لَا تُحِیرُ دُعَاءً وَ لَا تَسْمَعُ نِدَاء»[۱۰۲]،« فَإِذَا نَادَیْتَهُ سَمِعَ نِدَاکَ وَ إِذَا نَاجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاک»[۱۰۳]، « یا مجیب نداء یونس فى الظّلمات»[۱۰۴]،« الهى انظر الىّ نظر من نادیته فاجابک»[۱۰۵]،« اجعلنى ممّن نادیته فاجابک»[۱۰۶]،« انّک واسع الحباء کریم العطاء مجیب النّداء»[۱۰۷]،« الهى فارحم ندائى اذا نادیتک و اسمع مناجاتى اذا ناجیتک»[۱۰۸]،« اسمع دعائى اذا دعوتک و اسمع ندائى اذا نادیتک و اقبل علىّ اذا ناجیتک»[۱۰۹]،« استمع ندائى و استجب دعائى»[۱۱۰]،« یا من ینادى مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ بالسنه شتّى و لغات مختلفه و حوائج متتابعه»[۱۱۱]،« و هو ینادیک یا ربّه»[۱۱۲]،« حلیم لا یجهل نادیتک»[۱۱۳]،« ان تستجیب لى دعائى و تعطینى سؤلى و منادى»[۱۱۴]،« اذا ناجاک به الهاربون الیک سمعت ندائهم»[۱۱۵]،« لا اله الّا اللّه المجیب لمن ناداه باخفض صوته السّمیع لمن ناجاه»[۱۱۶]
۲‚۱۰‚۱.سؤال
قُل لَّا أَسُلکمُ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فىِ الْقُرْبى [۱۱۷] بگو: به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره خویشاوندان .
ابوهلال در مورد دعا و سؤال می نویسد:
« سؤال و مسألت مقارن خضوع و فروتنی است و به این دلیل گفته اند که سؤال از طرف کسی است که مقامش از تو پایین تر باشد ولی امر، از شخص بالاتر و طلب از طرف کسی است که رتبه اش مساوی طرف مقابل است . دعا اگر برای خداوند باشد پس آن مسألتی است که باید با خضوع و تضرع باشد و اما اگر برای غیر خدا باشد باید بدون تضرع باشد .»[۱۱۸]
آنچه که از این مطلب فهمیده می شود این است که کلمه سؤال در جایی اطلاق می شود که بنده از خدای خویش چیزی می خواهد اعم از این که با واژه سؤال مطرح گردد یا خیر، اما دعا هم بر اینگونه خواسته ها اطلاق می شود و هم برغیر طلب و خواستن پس می توان گفت نسبت آنها به اصطلاح منطقیین ،عموم و خصوص مطلق است .
سوال در کلام حضرت
«لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِی لَا یَغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ وَ لَا [یُبَخِّلُهُ] یُبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین»[۱۱۹]،« سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَال»[۱۲۰]،« مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُه»[۱۲۱]،« َ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ أُقْعِدَ فِی حُفْرَتِهِ نَجِیّاً لِبَهْتَهِ السُّؤَال»[۱۲۲]، « امرت بصله السّؤّال»[۱۲۳]،« الهى انت دللتنى على سؤال الجنّه قبل معرفته»[۱۲۴]،« الهى لیس تشبه مسئلتى مسئله السّائلین لأنّ السّائل اذا منع امتنع عن السّؤال و انا لا غناء بى عمّا سالتک على کلّ حال»[۱۲۵]،« اسئلک یا مولاى فانّ سؤالى لا یحفیک الهى ادعوک دعاء ملحّ لا یملّ دعاء»[۱۲۶]،« اللّهمّ انّى اسئلک سؤال خاضع متذلّل خاشع ان تسامحنى و ترحمنى و تجعلنى بقسمک راضیا قانعا و فى جمیع الأحوال متواضعا اللّهمّ و اسئلک سؤال من اشتدّت فاقته»[۱۲۷]،« اللّهمّ انّى اسئلک سؤال من لم یجد لسؤاله مسئولا سواک»[۱۲۸]،« اللّهمّ انّى اسئلک سؤال من لا یملّ دعاء ربّه»[۱۲۹]
۳‚۱۰‚۱.نجوا