( حافظ، ۱۳۷۹ :۲۲۶ )
تفأل به اشعار و کتب مقدّس، از زمانهای بسیاردور متداول بوده است. رومیان قدیم به کلمات ویرژیل تفأل میزدند و هرزمانی که اندوه و غم به سراغ ملّتی میآمد؛ برای دفع نامُرادیها به تفأل زدن روی میآوردند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شهریار، بارها باسرودن اشعاری، در رسای خواجه شیراز، ارادت خود را به آن بزرگ نشان داده است. او با تفأل زدن به دیوان حافظ، تخلّص خودرا به شهریار تغییر داد. در غزل«یار قدیم » برای رسیدن به مُراد خویش، یعنی فالِ نیک، رااز دیوان حافظ، طلب می نماید:
حالِ دلم حواله به دیوان ِ خواجه باد یـار آن زمان که خواسته فالِ مراد از او
من با روانِ خواجه از او شکوه میکنم تادادِ مــــن بستــد اوستــــاد از او
( شهریار، ۱۳۸۴ : ۱۹۱-۱۹۲)
او حتّی درمثنوی«شعر وحکمت»، با تفأل زدن به دیوان خواجۀ بزرگ شیراز، « فال دیوان حافظ» را تسلّی خاطر عاشقان، عنوان نموده است. مانند :
سینۀ گنجینۀ کـــــــلام خداسـت خــــــــواجه آیینۀ خدای نمــــاست
فال او ازغمش غـــــــرامــت بـس خــــــــواجه را خود همین کرامت بس
شاهد عشق از او تـــــجلّی یافــــت خاطر ِ عـــاشقان تسلّی یــــــافــــت
( همان، ۳۱۱)
وی بارها، ارادت خاص خودرا به حافظ نشان داده است. و در اشعارش از شاعران ایران زمین به ویژه از حافظ بسیار یاد نموده است. در مثنوی «در حافظیۀ شیراز» بسیار زیبا از حافظ، کاشف راز، طوطی گویای اسرار، کاشف احوال و خزان کنندۀ حالِ پیشگویان خطاب نموده است :
سلام، ای خــــــواجۀ والای شیـــــراز سلام، ای کاشفِ دانـــــــای هـــر راز
سلام، ای طـــــایرِ شکّــر به منقـــــار سلام ای طوطی ِ گویـــــای اســــرار
تورا سیرِ سلوک و کشف ِ حــــال اســت سخن کز لطف ِ طبع توست فــال است
چه موزون ، اهتــــــزاز ِ سیـم ســـازت چه محزون پــــردۀ راز و نیــــازت
…………………………………………………………….. …………………………………………………………….
بپاخیز، ای خــــزان ِ پیشــــگویــــان مــــزارت بین بـــهار از لاله رویــان
( همان، ۳۹۲-۳۹۳)
از قرن هشتم تاکنون، برای پیش بینی آینده، مردم از حافظ مدد میگیرند و به دیوان او تفأل میزنند. اشعار روح نواز این کتاب ماندگار، حاکی از روح معرفت ایرانی است. با کلیه شئون زندگی ایرانیان، رجوع به این کتاب از سوی عام وخاص نشان از اهمّیّت قَدَاسَتِ فال زدن به این کتاب است .
فریدون مشیری، شاعر توانمند معاصرهم، از این اعتقاد و باور مستثنی نبوده و کاملاً دراشعارش اعتقاد خودرا نسبت به اهمّیّتِ فال به ویژه « فال حافظ » ثابت نموده که حتّی شروعِ مجموعۀ شعرهای «گزیده اشعار» خود را با عنوانِ « فالِ حافظ» آغاز کرده است.
درآمد از دَر، خندان لب و گشاده جبین،
کنارِمن بنشست و غبار غم بنشاند .
فِشُرد حافظِ محبوب را به سینۀ خویش .
دلم به سینه فرو ریخت ! : « تا چه خواهد خواند ! »
به ناز، چشم فرو بست و صفحه ای بگشود،
زفرطِ شادی کوبید پای و دست افشاند!
مرا فِشرد درآغوش و خندهای زد و گفت: »
رسید مژده، که ایام ِ غم نخواهد ماند !»
هزار بوسه زدم بر ترانۀ استـــاد .
هزار بار بر آن روحِ پاک ، رحمت باد !
(مشیری، ۱۳۷۸ : ۸-۷)
او همچون شاعران گذشته، از طبیعت غافل نبوده است. سرودههای او تعلق خاطر عمیقی به طبیعت، و بویژه دنیای آسمانی دارند.
۴-۸-۳- فال اعضای صورت (چهره ، چشم و گوش، اشک)
۴-۸-۳-۱- فال چهره
گذشتگان، برچهرۀآدمها فال میزدند. چنانکه، ابوریحان بیرونی میگوید: ایرانیان پیشین، به اعضای صورت انسان فال میزدند آنان سربزرگ را، نشانه عقل وکیاست میدانند، پیشانی بلندداشتن شخص را، علامت دولت و سروری، و پیشانی کوتاه را، علامت تنگ دستی میدانستند. این تفکر،دراندیشۀ عامۀ امروزه همچنان برقرار است .
نظامی در این بیت از منظومۀ « خسرو شیرین » به « فال چهره یا صورت » اشاره کرده است :
به چشم شـــاه شیرین کن جمالش که خود بر نــــام شیرینست فالـش
( نظامی، ۱۳۷۸: ۱۲۴)
ز دولت بر رخ شه خـــــال می زد چـــو اختر میگذشت او فال مـــی زد
(همان، ۳۰۵)
من دیده به روی تو گشــــاده ســــــــر بر ســـــر کوی تو نهاده
بر قرعــــــۀچار حـــد کویت فــــالی زنــــــم از بــرای رویـت
آسوده کسی که در تـــــو بیند نه آنکه بــــــروز مــــــن نشینـــــد
( همان، ۵۵۰)
چرخ از رخ مـــه جمـــال گیـــرد مجنون به رخ تو فـــــــال گیــــــرد
هنـــــدوی سیــــــاه پــــاسبانت مجنـون ببر تــــو همـــــچنانســـــت