لیکن با کنکاش در پارامترهای مربوط به نظریهای همگرایی وکارکردگرایی متوجه میشویم که هیچ یک از این روندها و نظریهها در منطقه ساختارشکن خاورمیانه وخرده سامانه طرفین قابل پیگیری نمیباشد. چرا که همسان سازی وانسجام تئوری و عملی ساز وکارهای همگرا وادغام، به دلیل وجود ساختارهای بین الاذهانی متفاوت، نگاه برون سیستمی، اقتصاد، سیاست، وفرهنگ متفاوت مردمان این مناطق تاثیر خود را بر تعاملات میان واحدهای سیاسی برتفرق گذاشته است.
اشغال عراق، ناتوانی حکومتاین کشور در تصمیم گیرهای سیاست خارجی، افکار عمومیمتفاوت در عراق، گروه های معارض همچون بعثیون وتبلیغات وهابیها در میان اعراب سنی، تاریخ روابط دو کشور و بسیاری مسائل دیگر بر روند همکاری دوکشور مطابق با این نظریات ایده الیستی سایه افکنده است. لذا است در شرایط فعلی امنیتی، سیاسی، اقتصادی، قومیوفرهنگی منطقهاین رویکرد کارایی و توانمندی لازم در براوردن منافع ملی را نخواهد داشت (برزگر، ۱۳۸۶، ص۱۸۴ ).
ب ) رویکرد رئالیستی
نظریات رئالیستی برسه محور اساسی دولت محوری، بقاء وخود یاری تکیه دارند. براین اساس مهمترین بازیگران صحنه سیاست بین الملل دولتهای ملی هستند که بر اساس حاکمیت سیاسی نظم وامنیت را در کشور برقرار میکنند ودر تنظیم روابط خود با دیگران بر اساس منافع ملی عمل میکنند. ماهیت سیاست جهانی به گونهای است که کشورها تنها در چهار چوب منافع ملی خود عمل کرده ولذا مفاهیمیهمچون دوستی، اعتماد، انصاف قابلیت کمتری در روابط بین الملل دارد. کشورها در روابط خود براساس واقعیات موجود وصرفا در چهارچوب منافع ملی خود تنظیم میکنند ودراین راستا سعی میکنند تا امنیت ومنافع ملی خود را بالا ببرند (برزگر، ۱۳۸۶، ص۲۴ ).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از منظر این دیدگاه تحولات سیاسی جدید هیچ تاثیر عمیقی در شکل گیری عراق جدید با ماهیت و ویژگیهای متفاوت نداشته است. ویژگیهای جغرافیایی، جمعیتی، قومی، هویتی و زمینههای بالقوه اقتصادی و نظامی عراق به گونه است کهاین کشور همواره تهدیدی علیه منافع وامنیت ملیایران خواهد بود. شرایط جدید تنها شکل ظاهری عراق را تغییر داده است وهمچون گذشته پایههای قدرت و ویژه گیهای خاص عراق به گونه است که باز هم به صورت رقیب وتهدیدی برایایران مطرح خواهد شد. شاید دیگر نتوان باور کرد که حضورشیعیان واکراد در راس هرم سیاسی عراق وساختار دموکراتیک سیاسیاین کشور بازهم تمایلات ملی گرایانه افراطی دراین کشور دامن زده شود ؛ لیکن باید توجه داشت هرچند نظام سیاسی در عراق تغییر یافته، اما جغرافیای سیاسی آن ثابت مانده است. ( تیشه یار ومهناز ظهیر نژاد، ۱۳۸۸، ص ۲)
این دیدگاه متاثر از روابط گذشته دوکشور بالاخص رخداد جنگ تحمیلی و تنازعات منطقهای رژیم گذشته عراق با منافع ملیایران، اگرچه بسیاری از انگارههاشان منطبق با واقعیات است، لیکن تحولات جدید عراق را با دیده اغماض نگاه میکند.
ج) رویکرد سازه انگاری
در برداشت سازه انگارانه از روابط بین الملل، دولت یک کنشگر اجتماعی است. بنابراین، هویت ومنافعش از قبل تعیین شده نیست. دولت در بستری از قوائد اجتماعی عمل میکند وهم محیط داخلی وهم محیط بین المللی مجموعه قوائدی بر آن بار میکنند که به هویت آن شکل میدهد. ومنافعش را ازاین طریق تعیین میکند… . در باره سیاست خارجیایران میتوان گفت که «هویت اسلامی» جمهوری اسلا میاست که دراینجا تعیین کننده منافع واهداف سیاست خارجی وتعیین کننده چگونگی هدایت سیاست خارجی است. قاعده نفی سبیل یکی ازاین منابع هویتی تاثیرگذار بر سیاست خارجی است که بر اساس آن غیر مسلمانان نباید بر مسلمانان سلطه پیدانمایند که در روابطایران وعراق جدیدکه میزبان اشغالگران غربی است تجلی دارد. بر اساساین گزاره فرهنگ، عدالت خواهی وهویتها در سیاست خارجی نقش اساسی دارند. درباره عراق هم باتوجه به هویت اکثریتی جمعیت شیعه آن ومسلمان بودناین کشور برخی معتقدند اسلام مرز ندارد وروابط بایستی بر اساس مسائل هویتی تبیین شود نه منافع ملی.
براساساین نظریه منافع ملی وموقعیت ژئوپلیتیک ومنطقهای نیست که سیاست خارجی را هدایت میکند، بلکه هنجارها وهویتها هستند کهاین موقعیتها را میسازند وتدوین مینمایند. بنابراین هرچنداین نظریه بخشی از روند ارتباطات ومنافع ملی را رقم میزند، لیکن بسیاری مسائل وجود خواهد داشت که روابطایران و عراق را حتی در دوره جدید دراین قالبها نمیگنجاند. هویتها ی موزائیکی وغیر یکپار چه فراوانی منافع دوکشور را متاثر میسازد و بازیگران متعددی فراتر از تصمیم گیران ملی صحنه گرداناین کشورند. بنابرایناین گفتمان تحلیلی علی رغم فایده مندی فراوان در بخشهای متعدد، ارضاء کننده برای منافع فعلی وحیاتیایران در شرایط حساس کنونی نخواهد بود( مصفا ، ۱۳۸۵، ص۱۷).
د) دیدگاه عملگرایانه : عراق یک واقعیت موجود
به عنوان یک واقعیت پایدار ودر نتیجه نگرشهای فوق، باید پذیرفت که کشور عراق با مجموعه ویژگیهای پایدار قومی، فرهنگی، سیاسی واقتصادی آن، تعریف مشخصی در منافع ملیایران داشته وخواهد داشت. اشتراکات وواقعیتهای سیاسی موجود، گسترش روابط دو کشور را اجتناب پذیر میسازد وسرنوشت دو کشور را در تامین امنیت منطقهای به هم گره میزند. جدا ازاین، واقعیت انکار ناپذیر دیگر در روابط دو کشور نیز وجود دارد که با توجه به تحولات جدید در عراق، نقش آن را چندان کرده است، مسئله شیعیان عراق است. در واقع، وجود اکثریت شیعیان در عراق وسابقه ۱۴۰۰سال همبستگی، سرخوردگی وهمدردی فرهنگ شیعه واتصال بهایران از طریق اماکن مقدس وحوزههای علمیه، عراق را در مقایسه با سایر کشورهای عربی، از نگاهایران متمایز میکند. تعریف جدید از روابط با توجه به حضور بارز شیعیان در راس قدرت میتواند روابط دو کشور را از سوء ظن وبی اعتمادی با هزینههای بالا، دور کند وانها را به دوست وهمکار منطقهای یا حدا قل رقیب سازنده وقابل اعتماد در منطقه تبدیل نماید (مصفا، ۱۳۸۵، ص۱۷).
به هرحال به دلیل مبانی وساختار قدرتایران وعراق از جنبههای مختلف سیاسی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی وهمچنین ماهیت متحول مسائل منطقه وجهان عرب، در جهای از رقابت با لقوه بین دو کشور حفظ خواهد شد که البته منطق طبیعی ساخت قدرت وسیاست در منطقه پیچیده خاورمیانه است. (برزگر، ۱۳۸۶، ص۸۱ ) لذا رویکرد نظری صحیحاین خواهد بود که عراق رابا تمام ویژگیهای واقعی اش باید شناخت. هم ظرقیتهای فراوان همکاری آن وهم چالشها وتعارضاتی که در بستر تاریخیاین روابط نهفته است. بنابراین، در شرایط فعلی بایستی از حداکثر ظرفیتهای همگرایی وهمکاری بهره جست، اما باید همچنان مراقب تحرکات وقدرت گیریاین کشور نیز بود( مصفا ، ۱۳۸۵، ص۱۷).
۴-۹- راهبرد بهینه سیاسی- امنیتیایران در عراق نوین
الف ) عنصر شیعی
بهره گیری از نقش فرصت ساز عنصر شیعی در حوزه سیاست خارجیایران در گذشته به دو دلیل مورد استفاده قرار نگرفت. ۱)عدم اعتنای رژیم سابقایران به نقشایدئولوژی ومذهب در حوزه ظرفیت سازی سیاست خارجی ؛۲)سیاستهای سرکوبگرانه رژیم بعث واقلیت مسلط سنی در بغداد ونادیده گرفتن حضور ونقش شیعیان در ساخت قدرت وسیات عراق.
در شرایط جدید، با تغییر ساخت قدرت وسیاست در عراق وقرار گرفتن اکثریت شیعه در راس حکومت عراق، زمینههای فرصت سازی جدیدی برای سیاست خارجیایران در سطوح ملی، منطقهای و بین المللی فراهم شده است : در سطح ملی و روابط دوجانبه ؛ حضور شیعیان در رأس قدرت، زمینههایایجاد روابط استراتژیک مبتنی همکاریهای فرهنگی، اقتصادی وسیاسی – امنیتی را فراهم میسازد… در سطح منطقهای، بیش از هر چیز تقویت عنصر شیعه در عراق جدید نقش مهمیدر متعادل کردن روابطایران با جهان عرب خواهد داشت. درسطح بین المللی نیز تقویت نقش عنصر شیعه در عراق جدید وتاثیرات آن بر روابط بین الملل عراق میتواند زمینههای فرصت سازی زیادی را در چارچوب تنظیم رواط بین المللایران وحل مشکلات استراتژیک خود در منطقه و با قدرتهای بزرگ جهانی همچون آمریکا فراهم سازد (برزگر، ۱۳۸۶، ص۸۵) حفظ ثبات در عراق برای آمریکا دارای اهمیت حیاتی است ؛ایران دارای ابزارهای قوی وطبیعی در جهت حفظ امنیت وثبات است ؛ بنابراین آمریکا برای حفظ امنیت در عراق بهایران نیاز دارد (برزگر، ۱۳۸۵، ص۱۶۵).
این نفوذایران در میان گروه های مختلف عراقی ونیازمندی آمریکا به ثبات درونیاین کشور مهمل مهمیبرای چانه زنیهای دیپلماتیک جهت حل بسیاری مسائل دیگر اختلافی با آمریکاست. بنابراینایران مبتنی بر عنصر شیعه، دواستراتژی سیاسی- امنیتی را دراینده باید دنبال نماید :
۱)ائتلاف استراتژیک (ایران وحکومت شیعی در عراق )
منطق ائتلاف استراتژیک از طریق عنصر شیعه بهاین واقعیت بر میگردد که بازیهایاینده در منطقه خاورمیانه نه صرفا بر اساسایدئولوژی بلکه برای تثبیت حوزههای نفوذ ونقشها صورت میپذیرد. حمایتایران از گروه های همسو همچون مجلس اعلا، حزب الدعوه وحتی گروه های کردی نه تنها براساس مسائلایدئولوژیک بلکه با نوعی واقعگرایی، تبیین منافع ملی و استراتژیک نیز در نظر خواهد بود. از سوی دیگر ساخت قدرت وسیاست در منطقه خاور میانه به گونهای است که همواره درجهای از رقابتها، اعم از سازنده یا غیر سازنده، در بین بازیگران اصلی منطقهای وفرامنطقهای وجود خواهد داشت. درچنین شرایطی به همان اندازه بر اهمیت ونقش حضور بازیگران وقدرتهای اصلی منطقه همچونایران که دارای پایههای مستقل قدرت، به خصوص از جنبههای سیاسی، فرهنگی واجتماعی هستند، به عنوان عنصر متعادل کننده قدرت در سطح منطقه روز به روز افزوده میشود. لذا اتحاد استراتژیکایران وعراق درکنار همدیگر بهتر ازآن خواهد بود تااینکهایران با صرف هزینههای بالا وتنش زایی نا معقول، عراق جدید را همچون گذشته، به عنوان حفاظ عربی در مقابل خود قرار دهد. اتحاد استراتژیک وهمسویی دوکشور در منطقه میتواند سرآغاز نوعی منطقه گرایی مثبت وآینده نگر، جهت کاهش بسیاری چالشهای منطقهای گردد.
۲)ایران وهلال شیعی :ایدئولوژیک یا پراگماتیک
بحث در زمینه شکل گیری هلال شیعی برای نخستین بار توسط ملک عبد الله پادشاه اردن مطرح شد وبه طور مکرر توسط سایر رهبران و مقامات عرب از جمله حسنی مبارک رئیس جمهور مصر، که گفته بود: «شیعیان منطقه بیشتر ازآنکه به کشورهاشان وفادار باشند بهایران وفادارند. یا سعود الفیصل دربیان نگرانی سعودیها میگوید : « ما همه باایران جنگیدیم که نگذاریم عراق را اشغال کند، اما حالا همه ی کشور (عراق) را بدون دلیل بهایران تقدیم کردیم. »تکرار میگردد. نگرانی جهان عرب از شکل گیری «هلال شیعی» براین اساس است که : ۱) پررنگ شدن نقش عنصر شیعی در ساختار قدرت منطقه باایجاد زمینههای ائتلاف بینایران وعراق، ساخت قدرت وسیاست در منطقه را به ضرر جوامع سنی که حکومتها را در اختیار دارند، به هم میزند. ۲)این ائتلاف در درون سرزمینهایی شکل میگیرد (ایران، عراق، سوریه ولبنان ) که حکومتهایی مخالف نظم سنتی موجود در راس قدرت قرار دارند واین اتصال استراتژیک تعادل قدرت را به هم میزند.
۳) تشکیل وتقویت چنین ائتلافی با نوع نگاه متفاوت نسبت به قدرتهای بزرگ، تهدیدی برای حکومتهای محافظه کار منطقه به شمار میآید (برزگر، ۱۳۸۶، ص۹۵ )
بی تردیدایران از جنبه داخلی ومنطقهای کار کردن با گروه ها واحزاب شیعی، منافع زیادی را برای خود در نظر گرفته است ؛ وشکل گیری نوعی ائتلاف بااین کشور وسایرکشورهای همسو در منطقه را بایستی جهت افزایش فرصت ظرفیت سازی در حوزهای مختلف سیاست خارجی افزایش داده است. استراتژی سیاسی - امنیتیایران بایستی در جهت افزایش دوستان وحکومتهای همفکر منطقه فعال باشد، تاچالش افزاییهای پرهزینه باعث افزایش بی اعتمادی نشود وحجم فراوانی از تولید ناخالص ملی را صرف هرینهها ی امنیتی ننماید. لذاست هرچند ممکن است دولت غیرایدئولوژیک عراق آن نگاه آرمانی ما را درسیاست خارجی تامین نکند، اما شکل گیریاین هلال مذهبی میتواند علاوه بر کاهش دغدغههای امنیتیایران بعضی همکاریهای منطقهای را در مقابل نظم سنتی حکام کمپرادور و محافظه کار منطقه رقم زند.
صحنه سیاست خارجی عراق تلا قیگاه جنبههایایدئولوژیک وپراگماتیک در سیاست خارجی برای نخستین بار بعد از انقلاب اسلامیاست. وبهاین معنی است که صرفا نه بایستی ازنگاهایدئولوژیک به استقبالاین واقعیت رفت، بلکه منافع ملیایران ملتزم به اتخاذ چنین استراتژیهای سیاسی– امنیتی است ؛ تا از منظر حمایت از گروه های همسو در عراق، ائتلافی منطقه راتشکیل، تا حداقل برایایفای نقشهای منطقهایایران ابزار فشار آن نیز در دسترس باشد(برزگر، ۱۳۸۶، ص۹۷).
ب) عنصر کردی
درگیریهای بین کشورها از ناحیه گرایشهای نا سیو نالیستی و بروز درگیریهای درون کشوری درجهان سوم به علت نبود تجربهای قوی درخصوص دولت سازی واستعمار دیرینه شان، دلالت برتهدید آفرینی قومیت وملیت برای امنیت ملی کشورهای جهان سومیدارد که راه حل منطقهای راطلب میکند (افتخاری، ۱۳۸۱ص ۲۶۱).
مسئله کردستان عراق به دلیل وجود اقلیتهایکرد درکشورهایهمسایه عراق وهمچنینحساسیتکشورهای عربی درخصوص کاهش قدرت اعراب سنی، پذیرش فدرالیسم توسط قانون اساسی عراق، شرایط اقتصادی کردستان، احزاب سیاسی کردی ومسئله همه پرسی کرکوک وضعیت کردهای عراق را در امنیت ملی کشورهای دارای اقلیت کرد بالاخصایران ویژه کرده است. کردهای عراق نه مایل هستند ونه مصلحت خویش میدانند درچنین شرایط مناسب وفرصت مغتنمیکه پیش رویایشان قرار گرفته، با تکرار شعارهای قدیمی(وحدت اکراد ) منافع خود رادرداخل عراق ومحیط منطقهای وبین المللی به خطر اندازند(تیشه یار و ظهیر نژاد، ۱۳۸۸، ص۱۳۸).
اما همسایگان عراق همچنان نگران بوده وحمایت آمریکا از خواستههای اکراد وتمایل کشورهای اروپایی به برقراری ارتباط با سران آنها، فعالیت اسرائیل درکردستان عراق، وضعیتی جدید فراروی دول همسایه از جملهایران قرار داده است. در خصوص موضوع کردستان رویکردهای متفاوتی وجود دارد. اما براساس رویکر مسلط که نگرش نگارنده نیز خواهد بود، - معتقداست استقلال کردستان، باتوجه به وجود اقلیت کرد درایران با گرایشهای گریز از مرکز، تمامیت ارضیایران را با وجود اقلیتهای ترک، آذری، عرب، بلوج و. . به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. واتخاذ همکاری با کشورهای دیگر همچون ترکیه را برای جلوگیری از قدرت گیری وخود مختاری کردها در عراق ضروری است. که در صورت تجزیه وتضعیف عراق، قدرتهای بزرگ غربی به دنبال موازنه قوا در منطقه بر خواهند آمد ونخواهند گذاشتایران قوی ومتحد باقی بماند. (اسدی، ۱۳۸۸، ص۲۵۱) لذا استراتژی سیاسی _ امنیتی ایران در عراق جدید درقبال اکراد، نقطه اتکاء وحدتایران را کردستان دانسته وهر گونه تحولی در شمال عراق را مطمئناً تاثیرگذار بر رویکرد کردهای ایران وبه التبع سایر اقوام میداند. بنابراین بایستی بعضی اقدامات در عراق به نحو زیر پیگیری گردد:
۱)مسئله کرکوک : کرکوک با تامین ۱۰% درصدی نفت عراق شهری است با جمعیتی ۱,۱۵۰,۰۰۰نفری که بافت قومی آن که بعداز سال ۲۰۰۳ بیشتر هویتی کردی به خود گرفته است. براین اساس کردها دنبال همهپرسی برای کرکوک جهت پیوستن به حکومت خودمختار و فدرالیستی کردستان اند. باتوجه به این موضوع که پیوستن کرکوک با افزایش توانمندی کردستان میشود ؛ و طبیعی است پیگیری استقلال و نهایتاً کردستان بزرگ راحت تر میگردد. بایستیایران در کنا ر ترکیه از تمام ظرفیتهای خویش جهت عدم تحقق این خوسته تلاش نماید .
۱) حمایت از تمامیت ارضی عراق
۲)حمایت از کردها جهت حضور در راس قدرت حکومت مرکزی برای جلوگیری از دغدغههای قومگرایی
۳)مخالفت با حضور اسرائیل در شمال عراق
۴)استفاده از اختلافات احزاب کردی جهت جلوگیری از یک اتحاد واجماع کامل در موضوع استقلال
۵)حمایت از حکومت مرکزی عراق وتلاش برای قدرتمندی آن جهت جلوگیری از تلاشهای گریز از مرکز دراین کشور
ج ) متغیر رقبای منطقهای
علاوه برایران، رقبای منطقهای نیز دراین کشور منافعی داشته که بایستی استراتژیهای امنیتیایران در عراق درچگونگی برخورد با آنها تبیین گردد. عربستان سعودی، ترکیه واسرائیل مهمترین کشورهایی اند که در صحنه عراق بدنبال منافع و راهبردهای خویش اند. بنابراین راهبرد جمهوری اسلامیدرمقابل هرکدام، نیاز مند ظرافت ودقت فراوانی است تا امنیت ملی به بهترین نحو درعراق جدید تنظیم گردد(اسدی، ۱۳۸۸، ص۱۰۶).
- اسرائیل : عراق جدید برای اسرائیل فرصتهایی مثل سقوط یکی از حامیان انتفا ضه، تلاش برای عادی سازی روابط، تقویتایده اسکان آوارگان فلسطینی در شمال عراق، تجزیه عراق، نفت وبازار عراق درپی داشته است. تهدیدهایی از قبیل تقویت جایگاه منطقهایایران، رشد جریانات بنیادگرا وتشکیل جریانات ضد اسرائیلی در عراق رانیز در پی داشته است. اسرائیل در شمال عراق به شدت به روند استقلال کردستان جهت پیدایی یک هم پیمان منطقهای غیر عرب دامن میزند واحتمال استقرار پایگاه های نظامیو جاسوسی جهت رصد فعالیتهایایران از جمله فعالیتهای هستهای وجود دارد. تجزیه عراق راجهت فشار برایران وترکیه وضعیف نمودن عراق، همچنین در جهت طرح خاورمیانه جدید وافزایش امنیت اسرائیل دامن میزند.
به هررویایران بایستی با انعقاد پیمانهای امنیتی با دولت خودمختار کردستان تشدید فعالیتهای اسرائیل رامحدود نماید. با حمایت از یکپارچگی عراق، جلوگیری از استقلال کردستان، تشدید جریانات ضد اسرائیلی در عراق، تحریم ورود کالاهایاین رژیم واغتشاش وناکامی در فعالیتهای عمرانی، اقتصادی وفرهنگی اسرائیل در عراق سعی در محدو سازی رژیم صهیونیستی در عراق نماید (اسدی، ۱۳۸۸، ص۱۰۶).
ترکیه :ایران با ترکیه زمینههای مساعدی جهت همکاری د صحنه عراق دارند. هر دو کشور نسبت به تجزیه عراق حساسیت دارند و مخالف حضور اسرائیل در شمال عراق جهت تهییج اکراد به استقلال طلبی میباشند هر دو خواستار ثبات داخلی عراق بوده وبه دنبال تقویت دولت مرکزی عراقند. نسبت به حضور آمریکا و احتمال تجزیه آن در دراز مدت بدبین اند. اما ترکیه از طرف دیگر از افزایش نقش ایران در عراق، رشد بنیادگرایی که مسبب آن را تهران میداند، انتقال خطوط انتقال نفت از کریدور شمال عراق به جنوباین کشو وانتقال آن از طریقایران، قدرت گیری شیعیان در ساخت سیاسی بغداد، فعالیتهای اقتصادی، عمرانیایران در عراق جدید نا راضی است. لذا ایران بایستی بادرک همه موارد، با ترکیه بنا برتعاملی سازنده در صحنه عراق داشته باشد. ترکیه امروز به عنوان یک همسایه با بیشترین نقش تجاری در تجارت خارجیایران(درسطح منطقه ) و معادلات سیاسی بین المللی دوست و رقیبی قابل اتکا است. بنابراین ایران بایستی بتواند از مخالفتهای ترکیه با حضور اسرائیل در شمال عراق، جهت فشار بر آن استفاده نماید. و همکاری طرفین برای جلوگیری از استقلال کردستان، ضعف عراق وتجزیهی این کشور جلوگیری گردد.
و بنادر عراق بر تعامل واستفاده از حداکثر ظرفیتها جهت تکمیل همکاریهای منطقهای باشد(اسدی، ۱۳۸۸، ص۱۰۶).
سعودی :
عربستان یکی دیگر از رقبای منطقهایایران در عراق نوین است که با مخالفت با افزایش نقشایران در عراق ونگرانی از تحولات درونی آن وتغییر ساخت قدرت دراین کشور راهبرد خاص خود را پیگیری میکند. مهمترین هدف مشترک آمریکا وعربستان در عراق جلوگیری از افزایش نفوذ و نقشایران دراین کشور است… علاوه بر افزایش قدرت شیعیان وکردها وتضعیف جایگاه سنیها، سعودیها معتقدند عراقاینده به عنوان متحد راهبردی آمریکا جایگاه عربستان در چارچوب سیاست خارجی آمریکا تاثیر میگذارد. از دید سعودیها خروج آمریکااز عراق و تثبیت دولت شیعی تحت نفوذایران در بغداد باعث میشود که آمریکا دیگر به عنوان حایل در مقابل نفوذایران عمل نکند واین امر به تغییر توازن قوا ی منطقهای میانجامد. براین اساس سعودیها به مداخله در عراق در صورت خروج آمریکا هشدار وحمایت خود را از گروه های سنی افزایش دادند (موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور، ۱۳۸۷، ص۲۰و۲۱).
لذا ایران در هردو صورت بریدگی عربستان از صحنه داخلی عراق و یا کمک به حفظ ثبات داخلی آن منتفع میگردد؛ چراکهاین در جهت تقویت حکومت شیعی است که در دراز مدت منافع راهبردی با ایران خواهد داشت .
بنابراین اهداف اصلی سیاست خارجیایران در قبال رقبای منطقهای از جمله عربستان عبارتند از :ایجاد نظام سیاسی متکثر و متعادل با حضور تمام گروه های قومی- فرقهای، عدم ظهور رژیم سیاسی تهدید کننده ایران با رهبری عناصر ضدایرانی، حفظ تمامیت ارضی ویکپارچگی عراق، عدم تهدید شدن توسط بازیگران و نیروهای حاضر در عراق، برقراری روابط مبتنی بر همکاری و رقابت سازنده با عراق در همه حوزهها و تلاش برای ارتقاء روابط در حد راهبردی، تقویت روابط با ملت عراق،ایجاد تغییرات مثبت در نگرش مردمینسبت بهایران وتغییر هویت سیاسی عراق از «عربی- سنی - بعثی » به «عربی – شیعی-کردی » است ( موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور، ۱۳۸۷، ص۲۶).
د) نحوه برخورد با آمریکا :رقیب بین المللی
هر چند ایالت متحده آمریکا در طرح اولیه خود برای عراق خواستارایجاد رقیبی استراتژیک و موازنهگر در قبالایران بود؛ اما نتیجهای شد که آمریکا را مجبور به پذیرش نقشایران دراین کشور کرد. بنابراین روند فعلی عراق وبی ثباتیاین کشور نیازمند مشارکت فعالایران در صحنه فرآوری آرامش به این کشور است.
نفوذ معنویایران در میان گروه های شیعه جهت تامین امنیت، نفوذ در میان گروه های کردی برای جلوگیری از تجزیهاین کشور و نا آرامیهای بعدی، شناخت دقیقایران از پیچیدگیهای سیاسی، فرهنگی واجتماعی عراق میتواند درایجاد آرامش در عراق نقش بسزایی داشته باشد(احدی، ۱۳۸۷، ص۲۵).
واین چیزی است که آمریکا نیاز دارد.ایران وآمریکا هردو از آرامش دراین کشور حمایت میکنند. البته با انگیزههای مختلف: یکی به خاطر استثمار منابع زیر زمینی وامنیت نفت، دیگری به خاطر همسایگی، هم مذهبی و منافع ملی خودش. لذا دراین روند بایستی تعاملی دوجانبه برقرار گردد واز طرفی دیگر بایستیایران نه تنها صحنه عراق را به تعاملات درون عراقی محدود ننماید، بلکه با آمریکا چانه زنیهای قوی را برسرسایر موارد اختلافی– استراتژیکی همچون موضوع هستهای بپردازد.
واقعیت ساده آن است کهایالت متحده یک وابستگی حیاتی نسبت به سلامت یک اقتصاد جهانی یکپارچه دارد بی ثباتی در تدارک نفت، تاثیر فوری بر اقتصاد جهانی و به تبع آن بر آمریکا خواهد گذاشت. حمله به عراق باعث شدایران احساس کند موقعیت بر حق کشورش برایایفای نقش رهبری در امنیت خلیج فارس نادیده گرفته شده است. (موسسه فرهنگی مطالعاتی ابرار معاصر، ۱۳۸۲ ص۲۳۲) عربستان سعودی (ستون دوم امنیتی خلیج فارس ) هم که پس از دههها سرمایه گذاری سنگین درزمینههای نظامی، اساسا هیچ توان عملیاتی برای دفاع از خود ندارد که میتوان در سال ۱۹۹۰ اشغال کویت وتهدید عربستان را مثال زد اگرچهایران به لحاظ نظامیبرابر نیست، اما قدرت تهدید آفرینی وبستن آبراه خلیج فارس رابه یاری موشکها، مینها، قایقهای توپدار و زیر دریاییهایش دارد، کهاین امر میتواند منجر به اغتشاش در بازارهای جهانی انرژی بشود (موسسه فرهنگی مطالعاتی ابرار معاصر، ۱۳۸۲ ص۲۵۰).
منافع راهبردی آمریکا در عراق صرفاً در جغرافیای عراق تعریف نمیشود بلکه در چهارچوب طرح خاورمیانهای آمریکاست ؛ و آمریکا براین باور است کهایران بزرگترین مزاحم بر سر راه تحقق آن است. هر چندایران و آمریکا میتوانند دارای اهداف مشترکی در عراق باشند اما در بسیاری از زمینهها، دارای تضاد راهبردی هستند. براین اساس، هدف آمریکا، همکاری تاکتیکی، محدود و موقت باایران در صحنه ی عراق است. از نگاه آمریکا،ایران بزرگترین چالش امنیت ملی پیش رویاین کشور است و پیروزیایران در عراق به منزله ی افزایش قدرت منطقهایایران و درتقابل با منافع راهبردی آمریکاست.