دفتر و دیوان گواست
بود در طرز کهن نقصی عظیم
رفع کردم نقص اسلوب قدیم
با خیال مستقیم
سبکها در طبع من ترکیب یافت
تا که طرزی مستقل ترتیب یافت
(بهار، ۱۳۴۴و ۱۳۴۵، ج۲، ص۲۳۳).
در نهایت میتوان گفت درونمایه و مضامین شعری عصر مشروطیت که همان «آزادی» و «رهایی از قید و بند فقر و بیچارگی همه جانبه» است، همین فریادی است که امروزه از حلقوم همه ی ملتهای هم روزگار ما به گوش جهانیان میرسد و بخش عمدهای از آن آرزوهای بلند به همت رهبران دینی و روشنفکران مسلمان با تقدیم هزاران شهید گلگون کفن در انقلاب شکوهمند اسلامی، به دست ملت قهرمان ایران به باروری رسیده است.
جامعهی امروز ایران اسلامی، بیشک، مدیون از خودگذشتگی و آرمانگرایی و وطندوستی آن شاعرانی است که زندگی، توان و شعر خویش را فدای آرمانهای ملت بزرگ ایران کردهاند.
۳- ۱- نوگرایی و ظهور شعر نو
همان گونه که گفته شد جدال برسر مضامین و قالبهای کهن و نو، روز به روز شکل تازهتری به خود میگرفت. بعد از ظهور شاعرانِ تقریباً نوپرداز عصر مشروطیت شاعران کم مایهتری در مضمونپردازی و نوآوری فرمی ظهور کردند که از جملهی آنها میتوان تقی رفعت، شمس کسمایی و جعفر خامنهای را نام برد. این شاعران به لحاظ مضمون پیرو شاعران دوره مشروطهاند با همان ویژگیها و همان جهانبینی؛ اما از نظر فرم هر چند به قاعدهی تساوی مصرعها پایبندند، با نوعی نظم مکرر در قوافی، در قالبهایی متفاوت با قالبهای سنتی طبع آزمایی کردهاند.
ورود واژگان نامأنوس و لغات مهجور و عربی در شعر شاعران این دوره، فراوان به چشم میخورد.«زبان این شعرها گاه از زبان نثر و روزنامههای آن روزگار نیز آشفتهتر است. ضعف تألیف جملات و عبارات سست و نادرست، ترکیبات و تغییرات کلی و کلیشهای شعر سنتی (سوزغم، آماج سیوف ستم، شمشیر جفا، گلستان فکر، افکار بکر و…) و تعابیر روزنامهای رایج که غالباً حال و هوای رمانتیک دارند(نغمهی نو، مرغ دل، وطن زار، لشکر اندوه، روح مدنیت، عصر فریبنده و غدار، جنگ بقا، نوع بشر و…) در آنها فراوان یافت میشود؛ همچنین از ساخت و صورت شعری و شکل درونی منسجم بیبهرهاند.»(امینپور، ۱۳۸۴، ص۳۶۴).
«حال اگر از دیدگاهی دیگر، یعنی از جایگاهی که شعرآزاد (نیمایی) در اثر تلاش و پشتکار نیما و دیگران به عنوان یک فرم و گونهی شعری شناخته شده است درآن نظر کنیم ارزش و اعتبار دیگر مییابد که به عنوان یکی از نخستین سیاه مشقهای شعرآزاد (نیمایی) دست کم از نظر صورت بیرونی جلوهگر خواهد شد»(همان، ص۳۴۵).
به هر حال ظهور شاعرانی چون کسمایی، رفعت و خامنهای، اگر نتوانسته است پایهی محکم و استواری برای یک نوآوری شایسته باشد، اما همین قدر که توانستهاند فضا را برای ظهور یک شخصیت بزرگ مثل نیما فراهم کنند بسیار قابل توجه است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
این که اولین شعرآزاد به معنی ادبی کلمه، را چه کسی سروده است مهم نیست؛ مهم این است که بعد از این شاعران، گونهای از شعر با «قواعد و مبانی نظری و معیارهای زیباشناختی معین و نمونههای عملی موفق» توسط نیما به ادبیات عرضه شد.
این دورهی بسیار کوتاه، سرآغاز دورهی بلند و پرصلابتی شد که به تولد شعر نیمایی منتهی شد و این امر با ظهور بزرگترین چهرهی شعر معاصر، یعنی نیما یوشیج اتفاق افتاد.
حدود شش ماه از مرگ یا خودکشی تقی رفعت میگذشت که شاعری به نام علی اسفندیاری، اولین شعر خود را در اولین کتابش به نام «قصّه رنگ پریده، خون سرد» به چاپ رسانید. علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد در سال ۱۲۷۶ در «یوش» مازندران متولد شد. شصت و دو سال زندگی کرد؛ اما توانست قواعد هزار ساله شعر فارسی را با نظریات محکم و مستدل و شعرهای پُربنیان تغییر دهد. مادرش «طوبی مفتاح» فرزند «حکیم نوری» شاعر و فیلسوف و پدرش از کشاورزان و گلهداران شهر«نور» مازندران بود. علی در سن یازده سالگی به تهران رفته و در دبستان «حیات جاوید» تحصیل را آغاز کرد. او نخستین شعر خود را در ۲۳ سالگی نوشت که همان «قصّه رنگ پریده» است.
نیما در سال ۱۳۰۱ «افسانه» را سرود و بخشهایی از آن را در مجله «قرن بیستم»- که به سر دبیری دوست شاعرش «میرزادهی عشقی» منتشر میشد- به چاپ رسانید.
برخی ازآثار نیما عبارتند از:«تعریف و تبصره در یادداشتهای دیگر»، «حرفهای همسایه»، «حکایات و خانوادهی سرباز»، «شعرمن»، «مانلی و خانهی سریو یلی»، «فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ»، «قلم انداز»، «کندوهای شکسته»(شامل پنج قصهی کوتاه)، «نامههای عاشقانه» و…
برخی از کتابهایی که از پژوهشگران و نویسندگان دربارهی نیما و زندگی او و آثارش نوشتهاند عبارتند از:«دنیاخانهی من است» و «خانهام ابری است» نوشته«تقی پورنامداریان»، «منتخبی از شعر و نثر نیما» نوشتهی «سیروس طاهباز»، «گزینه اشعار نیما» با مقدمه یداله جلالی و «نامههای نیما یوشیج» از «شراگیم یوشیج»، «نگاهی به شعر نیما» نوشته «محمود فلکی»، «نیما یوشیج» نوشتهی «عبدالحمید آیتی»، «اسنادی دربارهی نیما» اثر «علی میر انصاری»، «نیما یوشیج به روایت جلال آل احمد»نوشته «منوچهر علیپور»، «نیمایی دیگر» نوشتهی «ضیاء الدین ترابی» و….
نیما یوشیج، سرانجام بر اثر بیماری ذات الریه که شاید ناشی از سرمای یوش بود، دارفانی را وداع گفت.
او مطلع راه جدید در مسیر پرتلاطم رودخانهی شعر پارسی شد که علاوه بر شکستن قالبها و قواعد، در زبان نیز تأثیرات فراوانی گذاشت.
پس از نیما تا پیروزی انقلاب اسلامی، عمدهی وقت و فکر شاعران، صرف پذیرفتن یا نپذیرفتن «طرح در انداختهی» نیما شد.
قیام مردم مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی، سرکوبهای اجتماعی و سر خوردگیهای عمومی و… باعث انزوای بیش از پیش شاعران این دوره شد؛ با این وجود، شاعرانی چون شهریار، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، اخوان ثالث و…. ظهور کردند که از نام آوران این دوره محسوب میشوند.
در این مجال به دگردیسی شعر در حوزههای زبان، فرم و ساختار، صورخیال، معنا ومحتوا و قالب با ارائه اسناد میپردازیم:
۳-۲- دگردیسی شعر در حوزه زبان
زبان، در اصطلاح ما همان وسیله بیان است که متکی به مسائل گوناگون جامعه است. هر گروه یا طبقه یا قشر خاص در جامعه، زبان مخصوص به خود را دارد؛ مثلاً بازاریان، اساتید دانشگاه، روحانیون و… هر کدام، لهجه، کنایهها، دایره واژگان، عبارتها، ترکیبات، مثلها و… خاص خود را دارند.
البته گاهی بعضی از افراد به اقشار و لایههای مختلف فرهنگی و اجتماعی وابستهاند مثلاً شخصی هم روحانی است هم استاد دانشگاه، و هم فرزند یک بازاری قدیم که شاگرد پدرش در بازار بوده، چنین شخصی خود به خود زبان تلفیقی بازاری- حوزوی- دانشگاهی خواهد داشت.
شاعران هم از این قاعده مستنثی نیستند؛ بنا به رویکرد فکری، سطح و میزان فرهنگ اجتماعی، ویژگیهای روانی، محل زندگی، تحصیل، ارتباطات، تسلط بر زبانهای خارجی و رشته تحصیلی، به گونهای از «زبان شعری» دست مییابند و بعدها با مطالعه و ارتباطات، همان گونهی زبانی را پرورش و پروبال میدهند.اساساً«زبان شعر» با «زبان علم» متفاوت است. در شعر چیزی سروده میشود و چیزی دیگر خواسته میشود. کلمات با قرار گرفتن در شعر یا عبارت شعری منبسط شده و توانشان به توان دو و سه و گاهی بالاتر میرسد؛ ولی در علم، کلمه همان معنای واحد و راکد خود را دارد.
«موضوع زبان در شعر، موضوعی کاملاً بنیادی است، شکستن هنجارهای زبان و آشنایی زدایی کردن از کاربردهای متعارف آن، از عواملی است که ایجاد لذت هنری میکند و کلام را به حوزهی هنری میبرد. بهرهگیری هنرمندانه از امکانات نهفته در زبان و پدید آوری ارتباطات تازه میان واژهها، یعنی فاصله گرفتن از زبان معمول ورسیدن به زبان شعری»(حسنلی، ۱۳۸۳، ص۱۰۹).
نیما، بزرگترین تحول گرای شعر فارسی پس از آغاز تا امروز است. او سعی فراوانی در نزدیک کردن شعر به سرشت اولیهی کلام نموده و مقدمه این نزدیکی را تحول در زبان میداند. گاهی شعر نیما آن قدر به نثر نزدیک شده است که کمترین ویژگی کلام شاعرانه را به سختی میتوان در آن ملاحظه کنیم. به دلیل پایبندی و پافشاری او بر شکستن زبان فاخر شعر فارسی، گاهی خیمه نثر آن قدر بر زبان شعرش سایه میافکند که گویی رسالت شاعری به معنی استفاده از گستردگی حجم، معنی بسیط واژه را فراموش میکند. او میان نظم و نثر معلق است؛ گاهی زبانش سریع و صریح و غیر استعاری، خالی از کمترین ابهام و ایهام و شگرفی و شگفتی است.