خود نظمجویی
مدیریت خانواده
ائتلاف با همسال و خواهر و برادر
رفتار ضد اجتماعی
شکل ۸ـ۲ الگوی تحول و بوم شناسی رفتار ضد احتماعی (اقتباس از دیسهیون پترسون، ۲۰۰۶، ص.۵۳۲)
در شکل ۸ـ۲ خطوط پیوسته مبیّن فرضیههایی هستند که پژوهشهای طولی و مداخلهای گذشته آنها را تأیید کرده است. خطوط نقطهچین فرضیههایی هستند که به آزمونگری بیشتری نیاز دارند.
-
- الگوی بومشناختی تحوّلی
الگوی بومتحوّلیِ تحوّلِ کودک و نوجوان، چگونگی ارتباط درونی عوامل متفاوت محیطی حفاظتکننده و خطرآفرین رفتارهای مشکلآفرین را در اشخاص جوان و خانوادههایشان، تبیین میکند (شاپوچنیک و کوتس ورت، ۱۹۹۹، نقل از شوارتز، پانتن، شاپوچنیک و کوتس ورت، ۲۰۰۳).
این نظریه بر مبنای سه مؤلفه مهم بنا شده است که با هم ارتباط درونی دارند. این سه مؤلفه عبارت ـ اند از: الف) مؤلفه اجتماعی ـ بومشناختی که بر عوامل بافتی همچون خانواده، همسالان و مدرسه متمرکز است؛ ب) مؤلفه تحوّلی که بر تغییرات در افراد و بافتهایشان در طیّ زمان تأکید دارد؛ و پ) مؤلفه اجتماعی تعاملی که شیوههایی را مشخص میکند که به واسطه آنها، فرایندهای بومشناختی برای ایجاد پیامدهای رفتاری و رواناجتماعی با یکدیگر تعامل دارند (شوارتز و دیگران، ۲۰۰۶). شکل ۹ـ۲ ماهیت آشیانشده و متحدالمرکز نظریه بومتحولی را در مورد رفتار مشکلآفرین نشان میدهد (اقتباس از پانتن، شوارتز، سالیوان، پرادو، شاپوچنیک،۲۰۰۴، ص.۵۵۰).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
میاننظام خانواده- همسال
نظارت والدین بر همسالان
نظارت بر فعالیتهای همسالان نوجوان
فرهنگ
زبان
سیاست
مهاجرت
ارزشها
خردهنظام خانواده
ارتباط والد- نوجوان درمورد مسائل جنسی
پیوند/ رابطه والد- نوجوان
حمایت نوجوان از سوی خانواده
تعارض خانوادگی
خردهنظام مدرسه
پیوند با مدرسه
پیشرفت تحصیلی
خردهنظام همسال
مصرف مواد با دوستان
دوستان فعال از نظر جنسی
دوستان جامعهپسند
میاننظام خانواده- مدرسه
مشارکت والدین نر مدرسه
نظارت بر تکالیف درسی
بروننظام
حمایت اجتماعی والدین
تنیدگی حرفهای والدین
کلاننظام
شکل ۹ـ۲ الگوی بوم تحولی (اقتباس از پانتن و دیگران،۲۰۰۴، ص.۵۵۰)
شوارتز و دیگران (۲۰۰۳) سه مؤلفه الگوی بومتحولی را به شرح زیر توضیح میدهند:
“مؤلفه اجتماعی ـ بومشناختی” بر دیدگاه بومشناختی برونفن برنر مبتنی است."خردهنظامها” حیطههایی اجتماعی هستند که کودک بهطور مستقیم در آنها مشارکت دارد؛ نظیر خانواده، همسالان و مدرسه. اگرچه کلیه خردهنظامها مهم هستند، در نظریه بومتحولی، خانواده بیشترین تأثیر را بر کودکان و نوجوانان دارد. عواملی چون انسجام، تعارض و ارتباط خانوادگی برخی از مهمترین پیشبینیکنندههای تحول مثبت و تحول منفی در دوره کودکی و نوجوانی محسوب میشوند. یک خانواده منسجم، هماهنگ و با ارتباط خوب، احتمالاً کودکان و نوجوانان شایسته و خوب تربیت میکند؛ در صورتی که یک خانواده واجد تعارض، نامنسجم و با ارتباط ضعیف، کودکان و نوجوانان دارای مشکلات رفتاری به بار میآورد. افزون بر این، شیوه کنشوری کودک و نوجوان در بافت همسال و مدرسه بهطور گسترده تحت تأثیر ماهیت مهارتهای رابطهای است که او در خانواده یادگرفته است. در نتیجه، انتخاب همسال تابعی از کیفیت روابط درون خانواده است؛ برای مثال، کودکان و نوجوانان متعلق به خانوادههای نامنسجم و دارای تعارض، مستعد انتخاب همسالان منفی هستند.
“میاننظامها"، ارتباطهای بین قلمروهای فردی نوجوان را دربر میگیرند، نظیر مشارکت والدین در فعالیتهای تحصیلی و نظارت بر همسالان نوجوان. مشارکت فعال والدین در قلمرو تحصیلی نوجوان و قلمرو همسال، نوجوان را در مقابل خطر انجام دادن رفتار مشکلآفرین محافظت میکند.
هر چه ارتباط بین بافتهایی که نوجوان را احاطه کردهاند، به خصوص بین خانواده و همسال و بین خانواده و مدرسه مثبتتر و متعددتر باشد، خطر مشارکت نوجوان در انجام رفتار مشکلآفرین کمتر میشود.
“بروننظامها"از ساختارها واثرهای درون بومشناسی اجتماعی تشکیل میشوند که بر نوجوان تأثیر مستقیمی ندارند بلکه بیشتر بر افراد دیگری که بهنوبهخود بر کودک تأثیر دارند، اثر میگذارند؛ برای مثال، زندگی والد، مانند کیفیت حمایت اجتماعی یا سطح تنیدگی شغلی او، توانایی والد را برای آنکه با نوجوان ارتباط مؤثری داشته باشد، مشوق او باشد و انضباط او را مدیریت کند، ارتقا میدهد یا به تأخیر میاندازد. والدینی که به منابع کافی دسترسی دارند، بیشتر احتمال دارد که با نوجوان تعامل مثبت داشته باشند؛ در صورتی که والدین دارای منابع بسیار کم (برای مثال از حیث حمایت اجتماعی یا مالی) یا بدون منبع، بیشتر احتمال دارد که در مهارتهای والدگری خود نقص داشته باشند. بروننظامها همچنین افرادی به غیر از والدین را دربر میگیرند؛ برای مثال، رویدادهایی که در زندگی همسالان یا معلمان اتفاق میافتند، احتمالاً بر میزان تشویق و حمایت آنها از نوجوان تأثیر میگذارند.
“کلاننظام” از شبکهای از آرمانها و آیینهای اجتماعی، سیاسی و فلسفی تشکیل میشود که یک فرهنگ، گروه قومی یا جامعه خاصی رامشخص میسازد. کلاننظام، رفتارها، تعاملها و روابطی را که در یک بافت فرهنگی خاص پذیرفتنی و در بافتی دیگر غیرقابل قبولاند، تعریف میکند. برای مثال، این که یک فرد ۲۵ ساله در خانه با والدین خود زندگی کند، ممکن است در بسیاری از خانوادههای اسپانیایی یک عمل هنجاری باشد اما در فرهنگ آمریکایی از نظر تحولی مناسب نباشد. افرادی که از آرمانهای فرهنگی کلاننظامی تبعیت میکنند، بیشتر احتمال دارد که از دیگر سطوح نظام حمایت دریافت کنند تا افرادی که سبک زندگی، باورها یا موقعیت اجتماعیشان آنها را از کلاننظام غالب جدا میسازد.
دومین مؤلفه به تغییر در “تعاملهای شخص ـ محیط” طی زمان اشاره دارد. بر اساس نظریه بومتحولی، سازمان، ساختار وکنشوری شخص و بومشناسی اجتماعی او طیّ زمان، غیرقابل تمایز و جدانشدنی هستند. این نظریه متمرکز است بر این که چگونه قلمروهای متفاوتِ مؤثر بر تحول در لحظههای زمانی متفاوت مهم میشوند و چگونه روابط بین قلمروهای متفاوت (برای مثال خانواده، همسال) طیّ زمان تغییر میکنند. این تغییرات در سازمان و ساختار محیط اجتماعی کودک، توان بالقوهای دارند؛ زیرا بر تحول کودک به شیوههای متعدد تأثیر میگذارند. برای مثال، اثرهای همسالان منفی و تحول اجتماعی کودک بهطور چشمگیری بین مدرسه ابتدایی و مدرسه راهنمایی تکامل و بسط مییابد. در مدرسه ابتدایی، همسالان منفی از رفتار پرخاشگرانه و بیادبانه پشتیبانی میکنند؛ در حالی که در مدرسه راهنمایی، همسالان منفی نه تنها از این رفتارها بلکه از مشارکت در بزهکاری، مصرف مواد و رفتار جنسی مخاطرهآمیز نیز حمایت میکنند.
ردیابی تحول بهنجار از کودکی تا نوجوانی، به بهترین نحو تغییرات در چگونگی تأثیر محیط اجتماعی بر تحول کودک را توصیف میکند. در کودکی، بافت بومتحولی تقریباً بهطور انحصاری در خردهنظام خانواده قرار دارد. در نتیجه، میاننظام (برای مثال، ارتباطهای والد ـ مدرسه و والد ـ همسال) حداقل تأثیر را دارد اما بروننظام (برای مثال، شبکه حمایت اجتماعی والدین) میتواند برای بومشناسی اجتماعی کودک بسیار مهم باشد. در اوایل و اواسط کودکی، حیطه مدرسه از اهمیت بیشتری برخوردار است. تعاملهای کودک با همکلاسیها و معلمان (یعنی، خرده نظام مدرسه) و تعاملهای والدین با معلمان و دیگر کارکنان مدرسه (یعنی، میاننظام والد ـ مدرسه) بهطور فزایندهای به عوامل مهم مؤثر بر احتمال افزایش پیامدهای منفی و حفاظتکننده در مقابل این پیامدها تبدیل میگردند. متعاقباً، نوجوانی با اهمیت بیشتر خردهنظام همسال و در نتیجه، افزایش اهمیت و پیچیدگی فرایندهای خطرآفرین و حفاظتکننده در میاننظام خانواده ـ همسال (برای مثال، مدیریت و نظارت والدین در باب همسالان نوجوان، شناخت والدین از والدین دوستان نوجوان) همراه است. با ورود کودک به دوره نوجوانی و صرف وقت بدون نظارت در بیرون از خانه، محله هم به عنوان یک خردهنظام و هم روابط میاننظامی با خانواده از اهمیت بیشتری برخوردار میشود.