الف) سؤالات اصلی:
تا چه میزان بین مؤلفههای سرمایه اجتماعی و فرهنگ سیاسی دانشجویان دانشگاه شیراز رابطه وجود دارد؟
ب) سؤالات فرعی
تا چه اندازه بین اعتماد و نوع باورها رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین اعتماد و نوع تلقی از مشارکت رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین اعتماد و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین عضویت پیشین در انجمنهای داوطلبانه با نوع باورها رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین عضویت پیشین در انجمنهای داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین عضویت پیشین در انجمنهای داوطلبانه و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین تمایل به همکاری با انجمنهای داوطلبانه و نوع باورها رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین تمایل به همکاری با انجمنهای داوطلبانه و نوع تلقی از مشارکت رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین تمایل به همکاری با انجمنهای داوطلبانه و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین جنسیت و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین مقطع تحصیلی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین به نظر میرسد بین گروه تحصیلی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین بین محل زندگی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین تحصیلات والدین و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین تعلقات و وابستگی مذهبی و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
تا چه اندازه بین بین قومیت و فرهنگ سیاسی رابطه وجود دارد؟
۵-فرضیه های تحقیق
در این قسمت برای پرهیز از تکرار پاسخ، فقط فرضیه کلی تحقیق در ارتباط با سؤال کلی تحقیق طرح میشود و این فرضیه میتواند در مورد سؤالات فرعی تکرار شود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بین مؤلفههای سرمایه اجتماعی (همچون: اعتماد، همکاری جویی و مشارکت پیشین در شبکهها و انجمنهای مدنی و غیررسمی) و مؤلفههای فرهنگ سیاسی دانشجویان (همچون: نوع باورهای سیاسی و مدنی، نوع تلقی از رفتار مشارکتی سیاسی و مدنی و میزان فعالیتهای سیاسی و اجتماعی) ارتباط و همبستگی وجود دارد.
۶-تعریف عملیاتی مفاهیم اصلی تحقیق
الف) سرمایه اجتماعی
سرمایهاجتماعی عبارت است از ارتباطات و شبکههای اجتماعیای که میتوانند حس همکاری و اطمینان را در میان افراد یک جامعه پدید آورند. امروز بر جامعهشناسان ثابت شده که یکی از ابعاد مهم هر توسعهای توجه به سرمایههای اجتماعی است. از اینرو سرمایهاجتماعی، یکی از مهمترین شاخصههای رشد و توسعه هر جامعهای به شمار میآید.
از دیدگاه بانک جهانی به نهادها، روابط و هنجارهایی که در شکل دادن به کیفیت و کمیت یک جامعه اشاره دارد.
پیر بوردیو سرمایه اجتماعی را منابعی میداند که دسترسی به کالاهای جمعی را فراهم میسازد. سطح تحلیل را رقابتهای طبقاتی و بازدهی آن بهصورت خصوصی و طبقاتی میباشد.
آپهوف سرمایه اجتماعی را به دو طبقه مرتبط به هم تقسیمبندی کرد: سرمایه اجتماعی ساختاری و شناختی. ازنظر وی سرمایه اجتماعی شناختی از فرایندهای ذهنی مشتق شده که نتیجه ان ایده ها بوده و بوسیله فرهنگ و ایدئولوژی تقویت میشود. سرمایه اجتماعی ساختاری به نقش ها، قواعد، رسوم و رویه ها اشاره دارد.
ازنظر پاتنام سرمایه اجتماعی بهعنوان بخشهایی از سازمان اجتماعی، همانند اعتماد، هنجارها و شبکهها تعریف میشوند که میتوانند با تسهیل کنشهای هماهنگ کارایی جامعه را افزایش دهند. هدف، کارکرد کنش جمعی و کسب منفعت متقابل میباشد. سطح تحلیل: مناطق، اجتماعات در مقیاسهای ملی و بینالمللی و بازدهی آن بهصورت جمعی میباشد. ازنظر وی اعتماد اجتماعی مهمترین مؤلفه سرمایه اجتماعی است و همکاری و تعاون داوطلبانه، درجایی که ذخیره و انباشتی اساسی از سرمایه اجتماعی در قالب قواعد تبادل و شبکههای تعهد مدنی وجود داشته باشد، به آسانی صورت میگیرد. فوکویاما به یک برداشت تعمیمیافته از اعتماد توجه دارد که آن را برحسب انتظار حاصلشده در درون یک اجتماع هنجارمند، که مبتنی بر رفتار تعاونی و هنجارهای مشترک است، تعریف می کند.
ﭘﺮوﺳﺎک معتقد است اعتماد مهمترین اﺑﻌﺎدی ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎ را در ﺗﺒﻴﻴﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻳﺎری رﺳﺎﻧﺪ. اﻳﻦ اﻋﺘﻤﺎد ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﻌﺎﻣﻼت اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﻮﺟﻮد در ﮔﺮوﻫﻬﺎ، اﻧﺠﻤـﻦﻫـﺎ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﺧﺼﻮص اﮔﺮ اﻳﻦ اﻋﺘﻤﺎد از ﺳﻄﺢ ﻓﺮدی ﺑﻪ ﺳـﻄﺢ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ اﻧﺘﻘـﺎل ﻳﺎﺑﺪ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺑﺎ ارزش ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﺷﻮد. اﻓﺰاﻳﺶ اﻋﺘﻤﺎد ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ در جامعه ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻬﻲ ﻛﺎراﻳﻲ را ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮد (ﭘﺮوﺳﺎک و دانپورت، ۱۳۸۰: ۸۷).
زﺗﻮﻣﻜﺎ در ﺑﺤﺚ اﻋﺘﻤﺎد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺌﻮری (ﺻﻴﺮورت اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻓﺮﻫﻨـﮓ اﻋﺘﻤـﺎد) را ﻣﻄﺮح ﻛﺮده و ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ با ﻇﻬﻮر ﻓﺮﻫﻨﮓ اﻋﺘﻤﺎد ﻣﻘﺪاری از ﻓﺮﻫﻨﮓ اﻋﺘﻤـﺎد ﻓﻄـﺮی و ذاﺗـﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺳﻨﺖ اﻋﺘﻤﺎدﻳﺎﺑﻲ، اﻋﺘﻤﺎدی ﺷﺮوع ﻣﻲ ﮔﺮدد که ﭘﺲ از آن، ﺷﺮاﻳﻂ ﺳﺎﺧﺘﺎری اﺣﺘﻤـﺎل ﺗﺠـﺎرب ﻣﺜﺒﺖ و ﺑﺎ ارزش اﻋﺘﻤﺎد ﻧﻴﺰ ﺑﺮآورده و ﻳﺎ ﻧﻘﺾ ﺷﺮوط اﻋﺘﻤﺎد را اﻓﺰاﻳﺶ و ﻳﺎ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲ دﻫﻨـﺪ. اﻳﻦ ﺷﺮاﻳﻂ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ اﺳﺘﻌﺪاد ﻛﻨﺸﮕﺮان
، ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎی ﺳﺎﺧﺘﺎری را ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮش و ﻳﺎ ﻧﺎدﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻦ آﺳﺎنﺗﺮ ﻣﺨﺎﻃﺮه اﻋﺘﻤﺎد ﻓﺮاﻫﻢ و ﻳﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﻲ ﮔﺮدد (زﺗﻮﻣﻜﺎ، ۱۳۸۶: ۲۳۶).
گیدنز در یک تقسیمبندی کلی اعتماد را در چهار سطح مورد بررسی قرارداد، اعتماد بنیادین که در سطح فردی و روانشناسی بررسی میشود، اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیمیافته و اعتماد به نظام یا سیستم که در سطح جامعه بحث میشود.
رهیافتهای سهگانه به اعتماد
در بررسی ادبیات جامعهشناختی اعتماد به سه رهیافت فکری جامع برخورد میکنیم:
۱- روانشناسی اجتماعی: در این حوزه اعتماد بهعنوان ویژگی فردی مطرح میشود و بر احساسات، عواطف و ارزشهای فردی تاکید میشود و در بررسی اعتماد، تئوری شخصیت و متغیرهای فردی مورد توجه قرار میگیرد.
۲- جامعهشناختی: در این رهیافت اعتماد را بهعنوان ویژگی روابط اجتماعی یا ویژگی نظام اجتماعی مفهومسازی میکند. اعتماد در این دیدگاه بیشتر بهعنوان یک ویژگی جمعی مورد توجه قرار میگیرد. در این شیوه برای مثال سیستمها یا نظامهای با درجه اعتماد بالا یا پایین ارزیابی میشوند (امیرکافی,۱۳۸۰: ۱۸).
۳- رهیافت ترکیبی: رهیافت سوم در مقابل دو رهیافت دیگر، بر توانایی بالقوه اعتماد اجتماعی در پر کردن شکاف میان سطوح خرد و کلان در نظریه اجتماعی تأکید میکند (اوفه، ۱۳۸۴: ۲۰۸). این نوع برداشت از اعتماد این توانایی را به ما میدهد که نشان دهیم چگونه اعتماد در سطح فردی با اعتماد در سطح کلی که انتزاعیتر است رابطه برقرار میکند.
سرمایه اجتماعی را میتوان بهعنوان بستری از کنشهای جمعی و هماهنگ تعریف کرد که در غایت مشارکت، نهادهای داوطلبانه مدنی، اعتماد بهصورت افقی و عمودی و هنجارهای پذیرفتهشده از سوی جامعه به منصه ظهور میرسد. هدف: کارکرد کنش جمعی، پیوندهای دموکراتیک و ایجاد روابط گفتمانی. سطح تحلیل: ساختارهای اجتماعی و بازدهی آن بهصورت جمعی میباشد.
در بحثی دیگر از سرمایه اجتماعی درگیر شدگی مدنی مطرح است که به صورت عضویت پیشین در انجمنها و میزان تمایل به همکاری با انجمنهای داوطلبانه مطرح است؛ و در شبکهای از عضویت پیشین در نزد افراد و میزان تمایل به همکاری داوطلبانه در جهت مشارکتهای مدنی مفهومپردازی میشود. مشارکت مدنی خصلتی خود تقویتکننده دارد که باعث محو شدن همبستگیهای مکانیکی و شکلگیری روابط ارگانیکی بر پایههای مشارکت میباشد.
ب) فرهنگ سیاسی
از دید دایره المعارف علوم اجتماعی آمریکا، فرهنگ سیاسی عبارت است از: مجموعهای از نگرشها، عقاید و احساسات که به فرایند سیاسی نظم و معنا میبخشد و فرصتهای زیربنایی و قواعد حاکم بر رفتار سیاسی در نظام سیاسی را مشخص و تبیین میکند (سردارآبادی،۱۳۸۰: ۱۵۵)
فرهنگ سیاسی یکی از الگوهای رایج نظامهای اجتماعی بوده و مشروعیت نظامهای سیاسی تا اندازهی زیادی بر آن استوار میباشد. این فرهنگ پدیدهای است که در زندگی اجتماعی امروز نمیتوان از آن گریز کرده و نفوذ انکار ناپذیری در رفتارهای سیاسی اعضای جامعه دارد و یکی از شاخصهای مهم و عمدهی رشد و توسعه به شمار میرود. باور به سلسله مراتب سیاسی یا برابری سیاسی، اعتماد یا بیاعتمادی، بدبینی و خوشبینی، احساس امنیت یا ناامنی، گرایش به وفاداری ملی یا وفاداری قومی، ارزشهای دموکراتیک و غیر دموکراتیک، مشارکت سیاسی و عدم آن و… از جمله مواردی است که با فرهنگ سیاسی و بهتبع آن با الگوهای جامعه ارتباط مستقیم دارد. رویکردهای مربوط به قدرت، دولت، حکومت، ملت، حاکمیت، مشروعیت، آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، مشارکت، برابری، حقوق اساسی، هویت سیاسی، انتخابات و سایر پدیدههای مربوط به قلمروی سیاست نیز از عناصر دیگر است که ریشه در باورها، نگرشها، هنجارها و در نتیجه فرهنگ سیاسی یک جامعه دارد.
آنچه میتوان از تعاریف فوق برداشت کرد این است که فرهنگ سیاسی درواقع بر ارزشها، باورها که بر روند تحولات جامعه نظم میدهد استوار بوده و اینکه چه چیزی را میتوان بهعنوان ارزشها و باورهای سیاسی یادآور شد. رزاقی در تعریف مفروضات فرهنگ سیاسی، باور را بهعنوان مقوله مهم از فرهنگ سیاسی مطرح میکند که آن را به در چهار وجه تقسیمبندی میکند: ۱٫ در هر جامعهای، فرایندهای سیاسی آن جامعه بهوسیله یک فرهنگ سیاسی معین، معنا و جهت مییابد؛ ۲٫ رفتار سیاسی در یک جامعه از یک سلسله باورها، احساسات و شناختها ریشه میگیرد؛ ۳٫ تحول این باورها، احساسات و شناختها بنابر الگو و انگاره خاصی صورت میگیرد نه برحسب اتفاق؛ ۴٫ فرد، این باورها، احساسها و ارزشها را درونی میکنند و اینها بهصورت جزئی از شخصیت افراد و منشأ رفتار آنها در میآید (رزاقی، ۱۳۷۵:۲۰۰)
با توجه به مفهوم باور در فرهنگ سیاسی، قابل تصور است اگر جامعهای دارای باورهای مدنی باشند مسلماً روند انتقادپذیری نسبت به حکومت و پی گیری مطالبات بر اساس شاخصهای مدنیت پیش خواهد رفت. اگر این باورها در حالت سنتی باشند در روند جامعهپذیری سیاسی شخصیت افراد بر مبنای نگاه سنتی از جامعه و حکومت باقی خواهد ماند. در این نگرش قضاوت نسبت به نظام بر مبنای نگرش احساسی است که مانع از ارزیابی دقیق روند واقعی جریانات میشود.
ج) بیان شاخصهای کمیتپذیر از مفاهیم انتزاعی